اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع)
اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع) - مهدی مقیمی
نمک و شیر را به دستش داد
با هزار و یک آرزو دختر
گفت ای دخترم کجا دیدی
دو غذا روی سفره ی حیدر
**
دخترش دست را جلو آورد
تا نمک را ز سفره بر دارد
تا که در هم نگاهشان گره خورد
دید بابا دوچشم تر دارد
**
گفت بابا که دخترم امشب
زخمهای دلم عمیق تر است
از روی سفره شیر را بردار
که علی با نمک رفیق تر است
**
بعد افطار با دو دیده ی خیس
گرچه با دخترش تبسم کرد
حال بابا عجیب بود عجیب
دخترش دست و پای خود گم کرد
**
دید هر لحظه بی قرارتر است
آن ابرمرد بی نظیر و شجاع
خیره می شد به آسمان ، می خواند
زیر لب آیه های استرجاع
**
شب به نیمه رسیده و دیگر
موقع رفتن امیر شده
کودکان گرسنه منتظرند
حرکت کن علی که دیر شده
**
پس عبا را به دوش خود انداخت
کیسه را پر ز نان وخرما کرد
مثل هرشب پس از " به نام خدا"
یک توسل به نام زهرا کرد
**
در دلش مجلسی ز روضه به پا
باز با قصه ی جوانش شد
فقط انگار روضه خوان کم داشت
درب و دیوار روضه خوانش شد
**
سمت مقصد ، علی که حرکت کرد
ناگهان چشم اوبه در افتاد
در برایش چه روضه ای می خواند
یاد گیسوی شعله ور افتاد
**
شعله ها را کمی خنک تر کرد
اشک چشمان حیدر کرار
در هیاهوی روضه های در
نمکی هم به روضه زد دیوار
**
بعد مرغابیان داخل صحن
میخ در سد راه مولا شد
حرف میخ دری وسط آمد
در دل بوتراب غوغا شد
**
قلب حیدر رها شد از کوفه
رفت سمت مدینه ی زهرا
تیزی میخ یکطرف ، وای از
داغی میخ وسینه ی زهرا
**
مرتضی ناگهان به خود آمد
میخ را از عبای خود وا کرد
پای خود را درون کوچه گذاشت
یاد کوچه دوباره غوغا کرد
**
روضه را کوچه سخت تر می خواند
یاد نامردمان بی انصاف
یاد چشم نبستهء حیدر
یاد سیلی ، طناب ، فحش ، غلاف
**
بعد از آن بین کوچه ی تاریک
در دلش شور و همهمه افتاد
در سکوت شبی پر از غصه
یاد تشییع فاطمه افتاد
**
قلبش از بی وفایی محض
تک تک مردمان کوچه گرفت
بی وفایی هوای خواندن کرد
روضه را از دهان کوچه گرفت
**
کیسه کم کم سبک شد و مولا
سهم خرمای کودکان را داد
داشت کم کم دم اذان می شد
کاخرین قرصهای نان را داد
**
آسمان و زمین همه محو
قدرت گام استوار علیست
سمت مسجد روانه شد حیدر
ابن ملجم در انتظار علیست
**
رکعتی با خدای خود دل داد
بعد افتاد روی سجاده
بین محراب غرق خون خود
فاتح خیبر است افتاده
**
بی رمق گفت وای اگر بیند
غرق خون پیکر مرا زینب
کاش می شد سرم شود بسته
تا نبیند سر مرا زینب
**
روضه اینجا رسید و دلخونها
دل به دریای رستخیز زدند
روضه خوانهای شعر نوزدهم
همه به کربلا گریز زدند
**
یا علی زینب تو تاب نداشت
که شکسته سر تو را بیند
لیک خواهد رسید آن روزی
که سری را به نیزه ها بیند
مهدی مقیمی
برگرفته از وبلاگ حسینیه
*********************
اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع) - علی صالحی
بزن اي تيغ در دم راحتم كن
از اين شهر اين جهنم راحتم كن
مگر از دست تو كاري برآيد
بزن اي ابن ملجم راحتم كن
**
ز دلبر ارثيه بردن چگونه است؟
شبيه عشق خود مُردن چگونه است؟
بزن طوري بفهمم مثل زهرا
كه با صورت زمين خوردن چگونه است
**
تو كه در خون نشاندي گيسويم را
شكستي مثل زهرا ابرويم را
مرو اي تيغ كارت ناتمام است
مينداز از قلم اين پهلويم را
علی صالحی
***********************
اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع) - علی اکبر لطیفیان
از سر شانه ی در حال نماز سحرش
چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش
او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
آسمان است و رسیده است زمان سفرش
همه ی شصت و سه سالش به غریبی طی شد
می رود تا که خدایش نکند بیشترش
یاد شرمندگی از فاطمه می اندازد
بخداوند قسم دیدن چشمان ترش
ایستاده است کسی پشت در خانه ی او
جبرئیل آمده انگار به مسجد ببرش
سحر نوزدهم خانه ی دختر برود
آنکه دلسوز ترین است برای پدرش
دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست
کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش
همه مبهوت و همه محو نمازش بودند
کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش
این طرف دست توسل به عبایش که بمان
آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش
علی اکبر لطیفیان
*********************
اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع) - علی اکبر لطیفیان
صد جلوه از پیمبر تو قد علم کند
آیینه چون به محضر تو قد علم کند
جایی برای پر زدن جبرئیل نیست
در آسمان اگر پر تو قد علم کند
دنیا کم است ظرفیتش، پس مجال نیست
تا جلوه های دیگر تو قد علم کند
راه فرار نیست هزاران سپاه را
هر وقت نام حیدر تو قد علم کند
دیگر به ذوالفقارِ دو دم احتیاج نیست
آن لحظه ای که همسر تو قد علم کند
افتادنِ به پات مرا سربلند کرد
از این طریق نوکر تو قد علم کند
فردای رستخیز، شفاعت تو را کم است
در آن مقام، قنبر تو قد علم کند
از پشت سر زدند تو را... جراتش نبود
شمشیر در برابر تو قد علم کند
زینب نمی گذاشت که فرقت دو تا شود
فرصت نبود دختر تو قد علم کند
علي اكبر لطيفيان
*********************
اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع) - مهدی نظری
وقتی که با نان و نمک افطار می کرد
انگار که با فاطمه دیدار می کرد
هی شیر را از پیش خود می زد کنار و
هی دخترش با چشم تر اصرار می کرد
در آسمان انگار چیزی تازه می دید
با اشک دیده چشم را خونبار می کرد
درخاطرش پیراهنی پر ماجرا داشت
که این جهان را برسرش آوار می کرد
امشب ز شبهای دگر مظلوم تر بود
این را اذان، وقت سحر اقرار می کرد
دنیا برایش صحنه ای پر زغم داشت
که هر سحر را مثل شام تار می کرد
این پیرمردی که غرورش را شکستند
انا الیه راجعون تکرار می کرد
دلتنگ محسن بود این شبهای آخر
گریه به پهلو و در و دیوار می کرد
قلاب در وقتی که بوسه زد به شالش
یاد غلاف و زخم دست یار می کرد
از بسکه دلتنگ نگاه همسرش بود
او ابن ملجم را خودش بیدار می کرد
همراه زینب دخترش محراب کوفه
گریه برای حیدر کرار می کرد
مهدی نظری
*********************
اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع) - علی اکبر لطیفیان
با گريه ايستاد، دوباره نگاش کرد
تسبيح را بدست گرفت و دعاش کرد
معلوم مي شود که نمک گير زينب است
وقتى بجاى شير نمک را غذاش کرد
افتاد ياد کوچه و پاى برهنه اش
وقتى مقابلش پدرش گيوه پاش کرد
از بس به وصل فاطمه اش اشتياق داشت
در خواب بود قاتلش اما صداش کرد
بين دو سجده بود که فرق سر على
مانند ذوالفقار دودم شد...دوتاش کرد
شمشير تا ميان دو ابروى صورتش
طورى نشسته بود نمي شد جداش کرد
مي خواست دست و پا زدنش بيشتر شود
شمشير را ميان سرش جابجاش کرد
اى روزگار! آخر على را زمين زدند
بايد ازين به بعد جگر را فداش کرد
وقت وصال بود، دوباره خضاب کرد
وقت خضاب خون سرش را حناش کرد
بين حصير پاره پدر را حسين برد
تا اينکه از قضا پسرش بورياش کرد
علی اکبر لطیفیان