اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه

 

اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه

 

بنا شده که به زخم دلم شرر بزنند

خبر رسیده قرار است بی خبر بزنند

 

از آن قبیله به من صد نفر اشاره کنند

از این قبیله مرا جای صد نفر بزنند

 

چه کوچه های بدی ساختند در کوفه

که راحت است مرا بین هر گذر بزنند

 

خودت بگو چه کنم بین عده ای اوباش

خودت بگو چه کنم حرف بد اگر بزنند

 

کمر نمانده برایم ز بس لگد خوردم

ولی قرار شده باز بیشتر بزنند

 

تمام ترس من است این است شمر با خولی

مکررا به زن و بچه ی تو سر بزنند

 

بزرگ ها که زدند و حسابشان با توست

که گفته است مرا بچه های شر بزنند

 

حواس من به خدا پرت هیچ کس نشده

نگاه من به سر توست هر قدر بزنند

 

به ریشه های ستم خطبه ام تیر زده ست

دگر هر آنچه بخواهند پس تبر بزنند

 

سید پوریا هاشمی

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در زیارت عاشورا 27 مهر 95

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه

 

از دَم دروازه دارد کار میریزد به هم

راس سقا روی نی هر بار می ریزد به هم

 

چشم من افتاد برشاگردهای سابقم

حال من درلحظه ی دیدار میریزد به هم

 

من به هرکس میرسم سنگی به رویم میزند

محملم را ازسر آزار میریزد به هم

 

آستینم جای معجر بود آن هم پاره شد

موی من از آتش دیوار میریزد به هم

 

با سر تو نیزه دارت بس که بازی می کند

روزگار زینبت بسیار میریزد به هم

 

تازه دارم می روم بازار چشمت را ببند

دارد از این جمعیت بازار میریزد به هم

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

اشعار ورود کاروان به کوفه

 

اشعار مدح حضرت زینب(س) - علی اکبر لطیفیان

 

قصد كرده است خدا جلوه ي ديگر بكشد

سوره يِ مريمي از سوره يِ كوثر بكشد

 

بگذاريد همين جا به قدش سجده كنم

نگذاريد دگر كار به محشر بكشد

 

دختر اين است اگر، فاطمه پس حق دارد

از خداوند فقط مِنَّت دختر بكشد

 

مادر دَهر نزائيد و نخواهد زائيد

آنكه را از سر اين آينه معجر بكشد

 

بالِ جبريل به اين قُبه تمايل دارد

تا دمشق هست چرا جاي دگر پر بكشد؟!

 

زينب آنقَدر بزرگ است كه آماده شده است

يكسره جام بلاي همه را سر بكشد

 

قبل از ايني كه خودش جلوه كند آماده ست

عالمي را به تماشايِ برادر بكشد

 

علی اکبر لطیفیان

برگرفته از وبلاگ من غلام قمرم

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه

 

اشعار ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه - علی اکبر لطیفیان

 

کسی نداد، جواب سلام هایش را

به احترام نبردند نام هایش را

 

تمام مردم نامرد خویش را کوفه...

...به کوچه ریخته حتی غلام هایش را

 

مسیر تنگ، مکافات رد شدن دارد

خدا به خیر کند ازدحام هایش را

 

ز کوچه رد شد و گیرم کسی نگاه نکرد

ولی چه کار کند پشت بام هایش را

 

یکی است نیزه نشین و یکی است ناقه نشین

ببین چگونه می آرند امام هایش را

 

به این سه ساله بچسبد،سکینه می افتد

مراقبت کندآخرکدام هایش را

 

علی اکبر لطیفیان

برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار کاروان اهل بیت(ع) در کوفه

اشعار کاروان اهل بیت در کوفه - علی اکبر لطیفیان

 

بعد از تو گوشواره به دردم نمیخورد

رخت و لباس پاره به دردم نمیخورد

 

اي آفتاب برسر زینب طلوع کن

این چند تا ستاره به دردم نمیخورد

 

نزدیک تربیا که کمی درد دل کنیم

تنها همین نظاره به دردم نمی خورد

 

ما را پیاده کن، سرمان سنگ میخورد

این بودن سواره به دردم نمیخورد

 

چندین شب است منتظرصحبت توأم

حرفی بزن، اشاره به دردم نمیخورد

 

این ها مرابه مجلس خوبی نمی برند

بعد از تو استخاره به دردم نمیخورد

 

این سنگها هنوزحسابم نمی کنند

با این حساب چاره به دردم نمیخورد

 

علی اکبر لطیفیان

برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته