اشعار شب سوم محرم الحرام

 

اشعار شب سوم محرم الحرام - نادر حسینی

 

خيلي بزرگ بود قدمهاي كوچكت

دنيا فداي خشكي لب هاي پوپكت

 

سيلي اگر چه واژه ي تلخي است خوب من

اما وزيد بر گل رخسار ميخكت

 

تو خواهر گلايل و نيزه شكسته اي

هرگز مخواه اينكه بخوانند كودكت

 

تو در شناسنامه مگر دست برده اي

اصلا نمي خورد به سن و سال اندكت

 

آن روز جمله خصم به بازي گرفته شد

هرچند تير و نيزه و ني شد عروسكت

 

آن روز چند لاله از آتش شكفته شد

بر تار پود دامن سرخ مشبكت

 

با اينكه در خيال نمي گنجد اين حديث

اما بزرگ بود قدمهاي كوچكت

 

نادر حسيني

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه محرم - اشعار شب تاسوعا

 

اشعار ماه محرم - اشعار شب تاسوعا - وحید مصلحی

 

هر چه ترسیدم از آن آن به سرم می آید

مشک سوراخ شد و کیست برم می آید؟

 

چشم پرخون شده را طاقت دیدن نبود

خون به همراهی اشک از بصرم می آید

 

علقمه پر شده از  شیون یک بانویی

کیست او ذکر لبش " وا پسرم " می آید ؟

 

سخت باشد بدهم صورت او را تشخیص

چون  کبودی رخش در نظرم می آید

 

فاطمه آمد و دستی که  ندارم خیزم

اشک خجلت فقط از چشم ترم می آید

 

هر چه ترسیدم از آن آن به سرم می آید

ناله ی  العطش  اهل  حرم می آید ..!!

 

وحید مصلحی

 **

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه محرم - اشعار شب هشتم محرم الحرام

 

اشعار ماه محرم - اشعار شب هشتم - حسن لطفی

 

خواهم که بوسه زنمت اما نمی‌شود

جایی برای بوسه که پیدا نمی‌شود

 

لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز

شیرین‌تر از شنیدن بابا نمی‌شود

 

این پیرمرد بی‌تو زمین‌گیر می‌شود

بی‌شانه‌ی تو مانده اگر پا نمی‌شود

 

هر عضو را که دیده‌ام از هم گشوده است

جز چشم تو، که بر رخ من وا نمی‌شود

 

خشکم زده کنار تو از خنده‌هایشان

خواهم بلند گردم از اینجا نمی‌شود

 

ای پاره‌پاره‌تر ز دلِ پاره پاره‌ام

گفتم بغل کنم بدنت را... نمی‌شود

 

باید کفن به وسعت یک دشت آورم

در یک کفن که پیکر تو جا نمی‌شود

 

حجله گرفته پای تنت مادرم ببین

اشکم حریف گریه‌ی زهرا نمی‌شود

 

حسن لطفی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه محرم - اشعار شب هفتم محرم الحرام

 

اشعار شب هفتم محرم - اشعار روضه حضرت علی اصغر(ع) - وحیدقاسمی
 

 

بـر نیـزه روی پا ی خــودت ایستاده ای

مردی شدی برای خودت ایستاده ای



مـثـل بـزرگـهای قبـیـله چـه بــا غرور

بـر پـای ادعـای خـودت ایـسـتاده ای



شانه به شانه همه سـرهای قافله

هـمراه مـقـتـدای خودت ایستاده ای



تو پـای به پای اکبر و عباس بر سنان

تنـها بـه اتـکای خـودت ایـستاده ای



ذبـح عـظیـم بـت شـکـن پـیــر کـربلا

در ودای مـنای خـودت ایـستـاده ای



ای خضرتشنه کام دراین گوشه کویر

بر چـشمه بقـای خودت ایستاده ای



ما بـیـن نـاقـه هـای من وعـمه زینبت

در مروه و صفای خودت ایـستاده ای



رأست چگونه بر سر نی بند میشود؟

بی شک توبا دعای خودت ایستاده ای



در آسـمان ابـری سنـگ و کلوخ شهر

بـا سـعـی بالـهای خودت ایستاده ای



پیـش سپـاه ابـرهــهِ عـابـران شــام

مانند کعــبه جـای خـودت ایستاده ای



مـن را دعـا کن از سر نی کودک رباب

در محضـر خـدای خـودت ایستاده ای 

 

وحید قاسمی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه محرم - اشعار شب و روز عاشورا  

 

 

اشعار ماه محرم - اشعار شب عاشورا - حسن لطفی

 

بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را

بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را

 

دلم قرار ندارد بیا که تا دم صبح

بنالم از سر شب روضه‌های مادر را

 

پریده خواب رباب از خیال حرمله باز

گرفته است به چادر گلوی اصغر را

 

خدا کند که بمیرم در این شب و فردا

که روی نیزه نبینم سر برادر را

 

خدا کند که نبیند دو چشم مبهوتم

به زیر بوسه‌ی نیزه تنی مطهر را

 

خدا کند که نبینم به روی تشت طلا

جسارت نوک چوب و لبان پَرپَر را

 

حسن لطفی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار امام حسین(ع) - اشعار ماه محرم

 

اشعار ماه محرم - اشعار امام حسین(ع) - مجید لشگری

 

مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد

وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید

 

مــردم کتـیبه هـای حـسـینیـّه نـزد کیـسـت؟

«باز این چه شورش است که...عالم» بیاورید

 

خواهید از خدا که در این شصت روز عمر

در بـیـن روضــه هــا نـکـنــد کـم بـیـاوریـد

 

این اشک ها برای حسینی شدن کم است

صـد چـشـمه چـشـم، کوثـر و زمـزم بیـاوریـد

 

هنگام روضه خواندن ذاکر درون ذهن

تصـویــر قـتلــگـاه مــجـسّـم بیــاوریـد

 

هر سینه نیست قبر حسین و مطاف او

در هـیـئـت غـمـش دل مَـحـرم بـیــاوریـد

 

«فَلتُلطَمُ الخُدود و تُشَقُّ الجُیوب» را

بـر گـونه ها و سـینه فـراهـم بـیـاوریـد

 

رخت سپید کنده و در گنجه افکنید

پـیـراهــن ســیـاه مـحـرّم بـیــاوریـد

 

مجید لشگری

 **

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته