اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

وای اگر در حرمش یار نمی خواست مرا

سر بازار خریدار نمی خواست مرا

 

با چه شوقی بغلم کرد همان اول ماه

اصلا انگار نه انگار نمی خواست مرا

 

من همانم که شدم خارِ همه اما او

پیش مخلوق خودش خار نمی خواست مرا

 

به حسابم نرسید و به حسابم آورد

او کریم است بدهکار نمی خواست مرا

 

بودم آلوده ولیکن دم در پاکم کرد

لطف آقاست گنهکار نمی خواست مرا

 

آشنای علی ام گرد و غبار نجفم

وای اگر حیدر کرار نمی خواست مرا

 

لَكَ صُمْنَای ِمرا بی برو برگرد خرید

سرشکسته دم افطار نمی خواست مرا

 

تشنه ام کرد که یاد لب عطشان باشم

تا نگویند علمدار نمی خواست مرا

 

عاقبت کارگر روضه شدم شکر خدا

فاطمه نوکر سربار نمی خواست مرا

 

آن حسینی که سرش ریخت به هم بین تنور

وسط شعله گرفتار نمی خواست مرا

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب یازدهم رمضان 96

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار مناجاتی ماه رجب

 

شعر مناجاتی با امام زمان(عج) - وداع با ماه رجب - محمد جواد شیرازی

 

گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه

چه توبه ای؟! که فقط هست آه، پشت گناه

 

جوانی است زمان رسیدن به خدا

جوانی ام همه اش شد تباه، پشت گناه

 

رجب گذشت... یکی هم به داد من برسد

چرا که نیست دلم رو به راه، پشت گناه

 

رسید سوی من آقا و رفت از دستم

دوباره روزی دیدار ماه، پشت گناه

 

حکایتی است پر از دردِ خنده عاشقی ام

دو چشم خیسِ نشسته به راه... پشت گناه!

 

دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم

به پیش یار شدم رو سیاه، پشت گناه

 

 گناه هیچ کسی نیست، با خودم قهرم

همیشه رفته سر من کلاه، پشت گناه

 

چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا

حرم نرفته شدی بی پناه پشت گناه

 

محمد جواد شیرازی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان – وداع با ماه مبارک – مهدی مقیمی

 

ماه خدا برای تو دلتنگ می شوم

یکسال در هوای تو دلتنگ می شوم

 

هر روز وقت مغرب و هنگامهء اذان

با یاد ربنای تو دلتنگ می شوم

 

دارند سفره های تو را جمع می کنند

با دوری از فضای تو دلتنگ می شوم

 

سی ، نیمه شب دعای سحررا شنیده ام

ای ماه ، بی دعای تو دلتنگ می شوم

 

نزدیکتر شدم به ابالفضل با عطش

پس بهر روزه های تو دلتنگ می شوم

 

این حال خوش که سرزده در تار و پود من

ای کاش ماندگار شود در وجود من

 

تا اسمه دواست، دوا را گرفته ایم

تا ذکره شفاست ، شفا را گرفته ایم

 

این رحمت خداست که یاری نموده تا

دامان لطف شیر خدا را گرفته ایم

 

شکر خدا که نیمهء ماه خدا به لب

ذکر کریم آل عبا را گرفته ایم

 

با یاد لحطه لحطهء ارباب بی کفن

حتما برات کرببلا را گرفته ایم

 

والله این بزرگترین افتخار ماست

از دست او نشان گدا را گرفته ایم

 

داریم امید اینکه خدایی شدیم ما

تا سال بعد کرببلایی شدیم ما

 

وقت وداع با تو به هر حال می رسد

ماه خدا چه زود به شوال می رسد

 

این بنده با گناه به ماه خدا رسید

حالا به عید فطر سبکبال می رسد

 

شبهای قدر حال و هوایی عجیب داشت

شاید عزیز فاطمه امسال می رسد

 

شاید به کربلا نرسد دست ما دگر

اما به دامن علی و آل می رسد

 

فرقی نمی کند رمضان یا محرم است

هر جا رویم روضه به گودال می رسد

 

با چکمه ای به پا و سپس خنجری به دست

در پیش چشم فاطمه بر سینه اش نشست

 

مهدی مقیمی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار مناجات با خدا – اشعار شب قدر – مجتبی روشن روان

 

بخوان امشب ای دل سمیع الدعا را

صداکن خدای سریع الرضا را

 

الهی به حق رسول امینت

امانی بده بنده ی بینوا را

 

الهی به حق علی شاه مردان

مگیر از دل من صفای ولا را

 

الهی به حق بتول شهیده

بیا با من رو سیه کن مدارا

 

الهی به حق الحسن از کرامت

بگردان کریما قضا و بلا را

 

الهی به حق الحسین از عنایت

فزون کن به قلبم غم کربلا را

 

الهی به زینب به حق رقیه

مسوزان دل بندۀ مبتلا را

 

الهی به حق اباالفضل العباس

عطا کن به چشمان تارم حیا را

 

الهی به سجاد و باقر به صادق

به من هدیه کن سوز و آه و بکاءرا

 

الهی به زندانی عشق کاظم

مرانی ز کویت اسیر بلا را

 

الهی به شمس الشموس ولایت

رضاکن ز دستم نگاه رضا را

 

الهی به حق جوادالائمه

بده رزق پاک و فراوان گدارا

 

الهی به هادی... علی چهارم

هدایت بفرما به میخانه ما را

 

الهی به حق الحسن باب مهدی

بیا واکن از لطف باغ لقا را

 

الهی بحجه الهی بحجه

بده اذن دیدار آن دلربا را

 

الهی به حق تمام قسمها

ببخش این سیه چهره ی بی وفا را

 

مجتبی روشن روان

برگرفته از وبلاگ حسینیه

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان – محمد جواد پرچمی

 

در کوچه ی لیلاست که جان ها نمی ارزد

آزردگی از زخم زبان ها نمی ارزد

 

هم صحبت موسی شدی؛ هم دم چوپان

کی گفته مناجات شبان ها نمی ارزد

 

وقتی که نباشد دل تو با دل مهمان

تکریم و بفرما و بمان ها نمی ارزد

 

یا رب اگر این اشک سحر زود نبخشد

بی خوابی و این آه و فغان ها نمی ارزد

 

ما را ضرر این است که این بار بماند

درهم نخری سود و زیان ها نمی ارزد

 

در قحط خریدار چه کسبی چه متاعی؟

بی مشتری اجناس دکان ها نمی ارزد

 

باید که مرا کعبه به مقصود رساند

بی وصل که این سنگ نشان ها نمی ارزد

 

بخشید نگاهت همه را اول این ماه

پس دلهره ی دل نگران ها نمی ارزد

 

این چرب زبان بودن ما از سر عشق است

از ترس که این گونه بیان ها نمی ارزد

 

وقتی که جوارح همگی روزه نباشند

این بستن لب ها و دهان ها نمی ارزد

 

گر یاد محرم نکنم با لب تشنه

لب تشنگی این رمضان ها نمی ارزد

 

خوب است که همراه دعا روضه بخوانم

بی نام حسین اشک روان ها نمی ارزد

 

با روضه ی گودال دل فاطمه خون شد

وقتی که به همراه سری شمر برون شد

 

محمد جواد پرچمی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

از عمر، سهمم جز خجالت نیست اصلاً

غیر از پشیمانی و حسرت نیست اصلاً

 

از چشمت افتادم که افتادم به ذلّت

بی آبرو را قدر و قیمت نیست اصلاً

 

هر سمت میرفتم تهش بن بست میشد

دلمرده را نور هدایت نیست اصلاً

 

تفصیر این بار گناهم شد که در من

حال بکا، حال عبادت نیست اصلاً

 

آلوده دامانی بدستم کار داده

جوری که امید شفاعت نیست اصلاً

 

جا میزنم در راه حق با یک اشاره

افسوس دیگر استقامت نیست اصلاً

 

خیری نمی بیند ز عمرش بی تعارف

در هر دلی شوق زیارت نیست اصلاً

 

ری کربلای ماست ما در کربلاییم

در عاشقی حرف مسافت نیست اصلاً

 

از مرده احیا کردنش اثباتمان شد

خاکی به دنیا مثل تربت نیست اصلاً

 

زینب میان این اراذل ای برادر

در گوشه گودال راحت نیست اصلاً

 

یک جای سالم نیست تا زینب ببوسد

بوسیدنت انگار قسمت نیست اصلاً

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار مناجات  –  علی اکبر لطیفیان

 

مخلوق خدا قیمت اگر میگیرد

از آه شب و اشک سحر میگیرد

 

در آتش عشق، ما گلستان دیدیم

از بین شرر خدا شجر میگیرد

 

در مسلک ما سوختگان هجران

پروانه چو سوخت تازه پر میگیرد

 

شیرینى عشق آن چنان است که نخل

از میثم تمار اثر می گیرد

 

در وقت شهادت بغلش میگیرند

آنکه غم یار را به بر میگیرد

 

بر سر نگذاشت هر کسى تربت دوست

فردا که شود، خاک به سر میگیرد

 

در اصل به معشوق خیانت کرده

دستى که ز دست غیر زر میگیرد

 

مرغ ملکوت خاکدان شانش نیست

از خاک فقط زاد سفر میگیرد

 

دنیا به خدا مزرعه آخرت است

زین مزرعه هر کسى ثمر میگیرد

 

گر سختى آخرت به باور برسد

دنیاطلبى را ز بشر میگیرد

 

آن آخرتى که آنچنان ملتهب است -

- فرزند تقاص از پدر میگیرد

 

روزى که به فاطمه همه محتاجند

- حتما همه را مد نظر میگیرد -

 

همسایه من ! حال مرا نیز بپرس

همسایه ز همسایه خبر میگیرد

 

ما زنده از آنیم که فرزند خلیل

میاید و بر دست تبر میگیرد

 

میاید و انتقام مظلومان را

با سیصد و سیزده نفر میگیرد

 

على اکبر لطیفیان

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

 

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

دو شب مجال گدایی برای ما مانده

هنوز بند گناهان به پای ما مانده

 

حلال کن اگر از جمع ما بدی دیدی

خجالت از تو در این چشمهای ما مانده

 

برای آنکه کسی را مرانی از در خود

به آستان تو دست گدای ما مانده

 

چگونه خانه بمانیم نیمه شب‌ها را

که عطر مسجد تو در هوای ما مانده

 

برای فطرت خود فکر فطریه هستیم

در این ادای امانت بهای ما مانده

 

غرور کاذب و شرک خفی ما رفته

اما شکستگی دل و ربنای ما مانده

 

به نام مرغ حرم شهره ایم این شب ها

میان عرش دم یا رضای ما مانده

 

تو را قسم به همه‌ی فرش‌های این مجلس

که به روی همشان جای پای ما مانده

 

شبی میان حرم پاگشایمان بکنید

که روزی سفر کربلای ما مانده

 

فدای شاه غریبی که پیش خواهر خود

سرش جدا روی نیزه‌ها مانده

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و نهم رمضان 94

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا

 

زبان عرض دعای مرا درست کنید

نمی روم که مرا با "بیا" درست کنید

 

رفیق‌ها همه دورم زدند و تنهایم

خراب کردم اما شما درست کنید

 

خریدنی است بنای دل شکسته اگر

از این شکسته بنا "ربنا" درست کنید

 

هوای کار مرا داشتی نفهمیدم

دوباره کار مرا بی هوا درست کنید

 

برای من که نشسته کنار اهل سحر

از این به بعد لباس گدا درست کنید

 

حساب هم بکشید از گناه من امشب

ولی حساب مرا با "رضا" درست کنید

 

نمی روم ز در خانه اش به جایی تا

ز بنده، بنده‌ی خوب خدا درست کنید

 

اگر که راه ندارد مرا "نبخشیدن"

ولی یکی دو سفر کربلا درست کنید

 

 اگر که کرببلا گوشه‌ی حرم هم نه

بناست عاشقانت را کجا درست کنید

 

فقط به حرمت گودال قتلگاه حسین

مرا میان همین روضه‌ها درست کنید

 

هنوز این لب خشکیده آب می‌خواهد

که گفته پای سرش سر صدا، درست کنید

 

برای آن تن عریان اگر که هست کفن

اگر که نیست دو سه بوریا درست کنید

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیستم رمضان 94

 **

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان – علی اکبر لطیفیان

 

حتى اگر نبخشد این چشم‌تر می‌ارزد

این دور هم نشینى وقت سحر می‌ارزد

 

جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نیست

هر وقت می‌نشیند در پشت در می‌ارزد

 

گریه م گرفت و دیدم دست مرا گرفتند

پیش کریم خیلى خون جگر می‌ارزد

 

من که توقع قرب از هیچکس ندارم

اصلا همین که هستم این دور و بر می‌ارزد

 

چون طفل خانه برگشت او را بغل بگیرند

پس گم شدن براى مهر پدر می‌ارزد

 

هر طور می‌پسندى بشکن دل گدا را

هرچه شکسته‌تر شد دل بیشتر می‌ارزد

 

فرموده اند روزه یعنى على ؛ یقینا...

...کار علیست مردم روزه اگر می‌ارزد

 

چون سنگ ریزه ما را بین نجف بینداز

ریگ نجف به قدر صد کوه زر می‌ارزد

 

یک یا على به جاى العفو پاکمان کرد

این یا على براى ما آنقدر می‌ارزد

 

هر چه خراب کردم دیدم درست کردى

ویرانه بودن من از این نظر می‌ارزد

 

گر تو نمی‌پسندى تغییر ده قضا را

از کوى نیکنامان یک آن گذر می‌ارزد

 

حداقل به کار حسین که می‌آییم

اینبار را ضرر کن ما را بخر...می ارزد

 

علی اکبر لطیفیان

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب نهم رمضان 94

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار مناجات با خدا - یوسف رحیمی

 

چون ابر سیاهی شده ‌سنگین بار‌م

این گونه ز ‌شر‌مسار‌ی ا‌م مي‌بار‌م

جود و کر‌مت اميدوار‌م ‌کر‌د‌ه

ور ‌نه به چه رو‌ی ‌من به تو روی آر‌م

**

هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی

من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی

گفتی که اگر توبه شکستی بازآ

صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی

**

بی توشه و زاد راه، ما لا اَبکِی

رویم ز گنه ‌سیاه، ما لا اَبکِی

در نامه ي ا‌عمال ‌من ‌سر‌گشته

یک ‌حُسن نمانده آه ما لا اَبکِی

**

من آمده ‌ا‌م ‌تو‌شه ‌ا‌ی ‌ا‌ز ‌آ‌هم ‌د‌ه

سوز ‌نفس و اشک ‌سحرگاهم ده

هر چند ‌تما‌م کرده ‌ا‌ی ‌نعمت را

یک بار دگر به کربلا راهم ده

 

یوسف رحیمی

اشعار مناجات با خدا - اشعار ماه مبارک رمضان

 

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

آی اهل رمضان جا مگذارید مرا

بال من ریخته تنها مگذارید مرا

 

سر مجنون شدنم خار به پایم رفته

باز در کوچه ی لیلا مگذارید مرا

 

قطره ای هستم از رود عقب افتادم

در ره وصل به دریا مگذارید مرا

 

دست گیرید ز من دست نیندازیدم

پاک بازان به تماشا مگذارید مرا

 

بعد سی روز چو بخشوده نباشم چه کنم؟

باز شرمنده و رسوا مگذارید مرا

 

جان زهرا سند بخشش من را بدهید

این قدر در اگر و شاید و اما مگذارید مرا

 

چقدر دست گرفتی در این یکماهه

بعد از این هم به خودم وا مگذارید مرا

 

گر بنا هست عذابم بکنی حرفی نیست

کاش که در بر زهرا مگذارید مرا

 

قافله ی جان به سوی کرببلا راه افتاد

آی اهل رمضان جا مگذارید مرا

**

خواهرش گفت: حسینم ،علی اکبر ،عباس

بین نامحرم و اعدا مگذارید مرا

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب 29 ماه رمضان92

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار مناجات با خدا - اشعار ماه مبارک رمضان

 

اشعار مناجات با خدا

 

اگر بناست رحمت کسی به ما کمک کند

خدا کند که زودتر خود خدا کمک کند

 

ضیافت کریم ها که بی گدا نمی شود

کرم کن و بگو کسی به این گدا کمک کند

 

من اشتباه کردم ولی مرا رها نکن

بجز تو کیست که به این بی سر و پا کمک کند

 

گناه کردنم به آبروی من لگد زده

به این بدون آبرو کسی چرا کمک کند ؟

 

اگر هوار میزنم ،اگر که جار میزنم

میان راه مانده ام یکی مرا کمک کند

 

نگو که تحبس الدعا شدم نگو رها شدم

بگو چه حربه ای به من بجز دعا کمک کند

 

برای من که قبح غفلت و گناه ریخته

حیاست بهترین دوا به من حیا کمک کند

 

بیا مرا درست کن بیا ضرر نمیکنی

نمیشود خدا همش به خوبها کمک کند

 

به هر کجا که میروم ضمانتم نمی کنند

به طوس میروم مگر امام رضا کمک کند

 

اگر که خورده کار من گره ؛گره گشا که هست

به عاشقان ، رقیه ی گره گشا کمک کند

 

چقدر تا دم سحر سر بریده ی پدر

به دخترسه ساله روی نیزه ها کمک کند

 

ز ناقه زجر لعنتی مرا ز مو بلند کرد

به دختر تو عمه زیر چکمه ها کمک کند

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب سوم ماه رمضان92

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار مناجات با خدا - آغاز اعتکاف - قاسم نعمتی

 

حال و احوال گرفتار تماشا دارد

گریه ی عبد گنـه کار تماشا دارد

 

آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی

چون ستاره به شب تـار  تماشا دارد

 

هر چه شد بین من و تـو  ز همه پوشاندی

آبروداری  ستّار  تماشا دارد

 

بارها زیـر همه قـول وقـرارم زده ام

دست گیری تو هر بار تماشا دارد

 

مهربـانی بـه گنـه کار بُود عادت تو

کرم سفره غفّار تماشا دارد

 

ماه ، ماه رجب و سفره بـه نـام عـلی است

لحظه ی جلوه، رخ یـار تماشا دارد

 

عاشق نیمه شب صحن و سرای نـجفـم

حرم حیدر کـرّار تماشا دارد

 

همه ی آرزویم یک سحر کرب و بلاست

شب جمعه حرم یار  تماشا دارد

 

مادری دست به پهلو پسری پاره گلو

گریه ها لحظه دیدار تماشا دارد

 

روضـه ی قحطی آب و لب عـطشان حسین

گـوشه ی صحن علمدار تماشا دارد

 

خاک ری را به بـهای سر آقا دادند

زین جهت گریه ی بسیار تماشا دارد

 

کـاش امسال شـود سال ظهـور دلبر

پـرچم خیمه ی دلـدار  تماشا دارد

 

قاسم نعمتی

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

  

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار وداع با ماه رمضان

 

دارد بساط ماه خدا جمع می شود

از سفره نان و آب و غذا جمع می شود

 

آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود

دارد ز دست های گدا جمع می شود

 

فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد

زیباترین بهانه ما جمع می شود

 

یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید

اما چه زود حال و هوا جمع می شود

 

نزد طبیب حال دلم خوب می شود

وقتی طبیب هست شفا جمع می شود

 

من تازه انس تازه گرفتم به نام تو

ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟

 

دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما

دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود

 

مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا

لحظه های لطف و صفا جمع می شود

 

امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من

دریای رحمت تو کجا جمع می شود

 

این بار من که ریخته در راه آخرش

با رحمت امام رضا جمع می شود

 

امشب که رفت وعده ما در محرم است

در صحن ارگ اهل عزا جمع می شود

 

آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا

در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود

**
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و نهم ماه رمضان 91

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید

هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید

 

من کمتر از گدای شب جمعه نیستم

خانه به خانه دست مرا در به در کنید

 

بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند

مارا فضیل فرض کنید و نظر کنید

 

این تحبس الدعا شدن از مرگ بدتر است

فکری برای این نفس بی اثر کنید

 

باید برای سوختنم چاره ای کنم

این روزه روزه نیست برایم سپر کنید

 

العفو گفتنم که به جایی نمیرسد

ذکر حسین حسین مرا بیشتر کنید

 

در میزنیم و هیچ کسی وا نمیکند

پس زودتر امام رضا را خبر کنید

 

علی اکبر لطیفیان

باتشکر از وبلاگ حسینیه

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار شب قدر - اشعار مناجات با خدا

 

باز گویا هوای دل ابری ست

باز درهای آسمان باز است

من ولی تحبس الدعا شده ام

دل من باز فکر پرواز است

**

دیرگاهی ست با خودم قهرم

بسته بر وصله های ناجورم

سر من گرم زندگی شده است

از امام زمان خود دورم

**

غیبت و تهمت و ریا و حسد

جز اعمال واجبم شده است

از دهانم دروغ میبارد

معصیت قوت غالبم شده است

**

ساتر العیب اگر نبودی تو

خلق با من چکار میکردند؟

پرده پوشی اگر نمیکردی

همه از من فرار میکردند

**

زشت و آلوده و خطا کارم

دارم اغرار میکنم یا رب

گرچه بی آبرو شدم اما

باز اصرار میکنم یا رب

**

جرم و کم کاری ام قبول اما

تو که از حال من خبر داری

دوستان را کجا کنی محروم

تو که با دشمنان نظر داری

**

جان مولا بیا در این شبها

نظری کن که سر به راه شوم

مثل روز تولد از مادر

باز هم عاری از گناه شوم

**

قسمت میدهم به آقایی

کز می عشق فاطمی مست است

شب احیا گرفته قرآن را

بر سر خود اگرچه بی دست است

**

قسمت میدهم به آقایی

که فدایی شده به جان حسین

غیرتش مثل ضربت حیدر

افضل من عبادت الثقلین

**

چه بگویم عموی من عباس

روضه هایش همیشه مکشوف است

کاش اینها دروغ بود ولی

قصه آن عمود معروف است

 

**

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

**

ادامه شعر در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار مناجات با خدا - اشعار ماه مبارک رمضان

 

اشعار وداع با ماه رمضان - علی اکبر لطیفیان

 

 گدا مانده هنوز

 

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز

شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

 

دهه آخر ماه اول راه سحر است

بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

 

عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه

سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز

 

کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم

یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز

 

گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است

او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز

 

گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست

دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز

 

وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت

باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز

 

یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد

کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز

 

هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی

دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز

 

تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است

رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز

 

هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی

همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز

 

علی اکبر لطیفیان

**

برگرفته از وبلاگ حسینیه

 **

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات

 

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات - سید محمد میرهاشمی

 

نامه سياه را به حرم ره نمي دهند

اهل گناه را به حرم ره نمي دهند

 

گمراهي است حاصل عمر گذاشته ام

گم كرده راه را به حرم ره نمي دهند

 

در پشت در نشسته ام و باورم شده

هر بي پناه را به حرم ره نمي دهند

 

ديگر چه جاي تيره دل خسته اي چو من

وقتي كه ماه را به حرم ره نمي دهند

 

تكيه به اهل بيت كن اينجا و پس بيا

بي تكيه گاه را به حرم ره نمي دهند

 

اين باب را كليد ز اشك سحر بساز

بي سوز و آه را به حرم ره نمي دهند

 

آن نور فاطمي سحري جلوه كرد و گفت

هر روسياه را به حرم ره نمي دهند

 

سید محمد میرهاشمی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار مناجات  با خدا - اشعار ماه مبارک رمضان

 

اشعار وداع با ماه مبارک رمضان - رحمان نوازنی 

 

آقا سلام! ماه مبارک تمام شد

شب­های آخر من و ماه صیام شد


 

درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی

پشت در نگاه شما ازدحام شد


 

سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم

دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد


 

بین دعای آخر سفره دعا کنید

شاید که سال، سالِ ظهور امام شد


 

آقا دعا کنید که شب­های آخر است

شاید که مهمانی ما هم به کام شد


 

رحمان نوازنی

**

 ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته