اشعار شهدا و دفاع مقدس - محمود یوسفی

 

یک عده روی خاک صحرا جان سپردند

یک عده در اعماق دریا جان سپردند

 

یک عده مانند کبوتر های عاشق

رفتند و بین آسمانها جان سپردند

 

یک عده بی سر عده ای با درد پهلو

یک عده دیگر اربا اربا جان سپردند

 

یک عده روی دست ارباب دو عالم

یک عده روی پای مولا جان سپردند

 

یک عده هم بی دست، لب تشنه ولی مرد

دور از وطن مانند سقا جان سپردند

 

در بستر تردید مردن ننگشان بود

رفتند و در آغوش زهرا جان سپردند

 

محمود یوسفی 

اشعار شهدا و دفاع مقدس

 

"حال همه خوب است من اما نگرانم"

آشفته و درمانده ز احوال جهانم

از دوری یاران شهیدم به فغانم

این جمله کوتاه شده ورد زبانم

 

یا رب بنما ختم امورم به شهادت

 

آخر نکند خفته و بیمار بمیرم

یا دور زمیخانه و بی عار بمیرم

مرتد شوم و در صف اغیار بمیرم

ای کاش چو میثم به سر دار بمیرم

 

یا رب بنما ختم امورم به شهادت

 

سرباز سپاه حسنم چون شه تشنه

ای کاش رود سر ز تنم چون شه تشنه

صد پاره شود این بدنم چون شه تشنه

یک دشت پر از خون کفنم چون شه تشنه

 

یا رب بنما ختم امورم به شهادت

 

آن کس که نظر کرده به الله شهید است

بر اهل جنان آن که بود شاه شهید است

بر حالت ظلمانی دل ماه شهید است

و آن کس که نجاتم دهد از چاه شهید است

 

یا رب بنما ختم امورم به شهادت

 

تا روز ابد سینه زن آل عبایم

من مشتعل عشق علی مرتضایم

کلب حسنین و زینب شیر خدایم

بیمار غم هجر زمین کربلایم

 

یا رب بنما ختم امورم به شهادت

 

 حالا که زمین شعله ور از آتش کین است

حالا که جهانی پی این قوم لعین است

عشاق علی را به خدا عشق همین است

تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است

 

یا رب بنما ختم امورم به شهادت

 

 سر روی تنم گشته چنان وصله ناجور

از کرب بلا می کنم این موج بلا دور

چشم عدویت می شود از وحدت ما کور

عبد تو شود باز در این معرکه منصور

 

یا رب بنما ختم امورم به شهادت

 

 یک بمب به قلب من غمدیده نشسته

دیوار حرم نه حرم سینه شکسته

در سامره دشمن کمر کین ز چه بسته

پیوند تن و جان پس از این درد گسسته

 

یارب بنما ختم امورم به شهادت

 

 یا لیتنی من به خدا حرف نبوده

این غبطه به حال شهدا حرف نبوده

سر دادن در راه شما حرف نبوده

عشقم به شما آل عبا حرف نبوده

 

یارب بنما ختم امورم به شهادت

 

برگرفته از وبلاگ گروه ادبی بداهه

اشعار شهدا و دفاع مقدس

 

اشعار شهدا و دفاع مقدس – سید محمد میرهاشمی

 

بگذارید بر احوال خودم گریه کنم

بر سیه کاری اعمال خودم گریه کنم

 

فعل و قولم همه بی مورد و مردود بود

جای آنست بر افعال خودم گریه کنم

 

شاید امشب در رحمت به رویم باز شود

تا سحر بر بدی حال خودم گریه کنم

 

ذره ای خوب و بد، ای وای عقوبت دارد

به " فمن یعمل مثقال " خودم گریه کنم

 

نیست تقصیر کسی آیینه ام تار شده

جلوه گر نیست بر اهمال خودم گریه کنم

 

راه دل گم شد و پیدا نشد آن گمشده ام

ره دهیدم که به اضلال خودم گریه کنم

 

من پرستوی حرم بودم و دور افتادم

تا به بشکسته پر و بال خودم گریه کنم

 

کاروان رفت به پابوسی حق بگذارید

من که جا مانده امیال خودم گریه کنم

 

قرعه افتاد که من از شهدا جا ماندم

سخت بر این دل بد فال خودم گریه کنم

 

نشدم معتکف خیمه نورانی یار

بر سیه بختی اقبال خودم گریه کنم

 

مددی تا به غریبی نگارم نالم

همتی تا که بر احوال خودم گریه کنم

 

سید محمد میر هاشمی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار شهداء و دفاع مقدس

 

اشعار شهداء و دفاع مقدس – سید محمد جواد شرافت

 

آدم در این دیار دلش جای دیگری‌ست

این خاک کربلای معلای دیگری‌ست

 

با هر نسیم مرده دلی زنده میشود

آری دمش مثال مسیحای دیگری‌ست

 

این سوی دشت مقتل مردی که بی سر است

آن سوی دشت مقتل سقای دیگری‌ست

 

خون شهید در همه جا موج می‌زند

اینجا فرات نیز به معنای دیگری‌ست

 

خاکش چقدر بوی عجیبی گرفته است

این پهنه خاکبوس قدم‌های دیگری‌ست

 

اینجا چقدر با همه جا فرق می‌کند

اینجا شلمچه نیست که دنیای دیگری‌ست

 

سید محمدجواد شرافت

 

**

 ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار شهدا و دفاع مقدس

 

گل اشکم شبی وا میشد ای کاش

همه دردم مداوا میشد ای کاش

به هرکس قسمتی دادی خدایا

شهادت قسمت ما میشد ای کاش

*

خوشا آنانکه جانان میشناسند

طریق عشق و ایمان میشناسند

بسی گفتیم و گفتند از شهیدان

شهیدان را شهیدان میشناسند

علیرضا قزوه

**

 

ادامه اشعار در: ادامه مطلب

ادامه نوشته