اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

دو شب مجال گدایی برای ما مانده

هنوز بند گناهان به پای ما مانده

 

حلال کن اگر از جمع ما بدی دیدی

خجالت از تو در این چشمهای ما مانده

 

برای آنکه کسی را مرانی از در خود

به آستان تو دست گدای ما مانده

 

چگونه خانه بمانیم نیمه شب‌ها را

که عطر مسجد تو در هوای ما مانده

 

برای فطرت خود فکر فطریه هستیم

در این ادای امانت بهای ما مانده

 

غرور کاذب و شرک خفی ما رفته

اما شکستگی دل و ربنای ما مانده

 

به نام مرغ حرم شهره ایم این شب ها

میان عرش دم یا رضای ما مانده

 

تو را قسم به همه‌ی فرش‌های این مجلس

که به روی همشان جای پای ما مانده

 

شبی میان حرم پاگشایمان بکنید

که روزی سفر کربلای ما مانده

 

فدای شاه غریبی که پیش خواهر خود

سرش جدا روی نیزه‌ها مانده

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و نهم رمضان 94

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار مدح حضرت امیرالمومنین(ع)

 

شعر مدح مولا امیرالمومنین(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

روزگارم با غلامى على سر میشود

هر که را دیدم على را دیده نوکر میشود

 

بنده زاده بنده اى دارم که دارد مثل من

چاکرى از چاکران کوى حیدر میشود

 

جاى آن دارد بگیرم حلقه دارش کنم

حلقه اى را که ز گوش بندگى در میشود

 

شان او را نه قلم کافى ست نه دفتر نه فهم

شان سلمانش فقط صدجلددفتر میشود

 

نفس مثل خیبر است و هیچکس فتاح نیست

فتح این قلعه فقط با دست حیدر میشود

 

یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن

این چه موجودى ست هم اول هم آخر میشود

 

از همینجا میشود فهمید-با مهر على-

عاقبت این عاقبتها خیر یا شر میشود

 

محضر یاد على و محضر “نادعلى”

هر که آدم میشود ازاین دو محضر میشود

 

ذات فیاض “امین الله” ” امینى” پرور است

هر که شد خورشید ذاتا ذره پرور میشود

 

قدر زر زرگر شناسد قدر زهرا را على

علتش این است داماد پیمبر میشود

 

بیشتر کار برادر را برادر میکند

حق بده پس باتو پیغمبر برادر میشود

 

کار خیر ما کنار حب تو میایستد

دوبرابر ، سه برابر….صد برابر میشود

 

معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزه ست

دلدل ات رد میشود سنگ همه زر میشود

 

تو میان خانه هم باشى همه ذبح تواند

تو به خیبر هم نیایى فتح خیبر میشود

 

هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت

با تو بیعت میکند بعدا پیمبر میشود

 

دوستى از دوستان دوستان تو اگر

در جهنم هم که باشد آخرش در میشود

 

طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام

کودک است امروز, در آینده قنبر میشود

 

این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد

سنگ را اینجا بیندازند گوهر میشود

 

زان طرف سنگ نشانى هم ندارد فاطمه

زین طرف دارد کف صحن تو مرمر میشود

 

“باز با…..” نه , باز اینجا با کبوتر میپرد

شاه اینجا همنشین چند نوکر میشود

 

حال من چون حال بیماری است زیر دست تو

هر چه بدتر میشود انگار بهتر میشود…..؟

 

علی اکبر لطیفیان

برگرفته از سایت حدیث اشک

ادامه نوشته

اشعار شهادت حضرت علی(ع)

 

اشعار شهادت حضرت علی(ع) 

 

هر قدر هم جان به این لبها بیاید

من جان نخواهم داد تا زهرا بیاید

 

ای کاش محسن را در آغوشش بگیرد

حیف است پیش من اگر تنها بیاید

 

هی آب می پاشید روی صورت من

شاید کمی حال خرابم جا بیاید

 

وقتی که می بندید این زخم سرم را

ای وای اگر که زینب کبری بیاید

 

اولاد زهرا دور هم جمع اند اما

قنبر بگو عباس من اینجا بیاید

 

امشب حسینم را به سقا می سپارم

من تا بخواهی با حسینم حرف دارم

 

عباس وقتی هست داری لشگرت را

خالی ز غربت می کند دور و برت را

 

یک لحظه هم با بودنش ماتم نداری

یک لحظه هم پایین نمیگیری سرت را

 

دیگر دل زینب همیشه قرص قرص است

وقتی که او دارد رکاب زینبت را

 

هرجا عطش آمد سراغ بچه هایت

فوراً صدا کن ساقی آب آورت را

 

افسوس پشت نخل ها سقا می افتد

آنقدر سر نیزه میاید تا می افتد

 

کم میشود از پیکر او وقت برگشت

هر دست از این سردار در یکجا می افتد

 

ام البنین که نیست اما فاطمه هست

با دیدن افتادنت زهرا می افتد

 

بر چادر خاکی سرش را می گذارد

عباس با ذکر وا اُما می افتد

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و یکم ماه رمضان 94

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا

 

زبان عرض دعای مرا درست کنید

نمی روم که مرا با "بیا" درست کنید

 

رفیق‌ها همه دورم زدند و تنهایم

خراب کردم اما شما درست کنید

 

خریدنی است بنای دل شکسته اگر

از این شکسته بنا "ربنا" درست کنید

 

هوای کار مرا داشتی نفهمیدم

دوباره کار مرا بی هوا درست کنید

 

برای من که نشسته کنار اهل سحر

از این به بعد لباس گدا درست کنید

 

حساب هم بکشید از گناه من امشب

ولی حساب مرا با "رضا" درست کنید

 

نمی روم ز در خانه اش به جایی تا

ز بنده، بنده‌ی خوب خدا درست کنید

 

اگر که راه ندارد مرا "نبخشیدن"

ولی یکی دو سفر کربلا درست کنید

 

 اگر که کرببلا گوشه‌ی حرم هم نه

بناست عاشقانت را کجا درست کنید

 

فقط به حرمت گودال قتلگاه حسین

مرا میان همین روضه‌ها درست کنید

 

هنوز این لب خشکیده آب می‌خواهد

که گفته پای سرش سر صدا، درست کنید

 

برای آن تن عریان اگر که هست کفن

اگر که نیست دو سه بوریا درست کنید

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیستم رمضان 94

 **

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع)

 

اشعار ضربت خوردن حضرت علی(ع) - مهدی مقیمی

 

نمک و شیر را به دستش داد

با هزار و یک آرزو دختر

گفت ای دخترم کجا دیدی

دو غذا روی سفره ی حیدر

**

دخترش دست را جلو آورد

تا نمک را ز سفره بر دارد

تا که در هم نگاهشان گره خورد

دید بابا دوچشم تر دارد

**

گفت بابا که دخترم امشب

زخمهای دلم عمیق تر است

از روی سفره شیر را بردار

که علی با نمک رفیق تر است

**

بعد افطار با دو دیده ی خیس

گرچه با دخترش تبسم کرد

حال بابا عجیب بود عجیب

دخترش دست و پای خود گم کرد

**

دید هر لحظه بی قرارتر است

آن ابرمرد بی نظیر و شجاع

خیره می شد به آسمان ، می خواند

زیر لب آیه های استرجاع

**

شب به نیمه رسیده و دیگر

موقع رفتن امیر شده

کودکان گرسنه منتظرند

حرکت کن علی که دیر شده

**

پس عبا را به دوش خود انداخت

کیسه را پر ز نان وخرما کرد

مثل هرشب پس از " به نام خدا"

یک توسل به نام زهرا کرد

**

در دلش مجلسی ز روضه به پا

باز با قصه ی جوانش شد

فقط انگار روضه خوان کم داشت

درب و دیوار روضه خوانش شد

**

سمت مقصد ، علی که حرکت کرد

ناگهان چشم اوبه در افتاد

در برایش چه روضه ای می خواند

یاد گیسوی شعله ور افتاد

**

شعله ها را کمی خنک تر کرد

اشک چشمان حیدر کرار

در هیاهوی روضه های در

نمکی هم به روضه زد دیوار

**

بعد مرغابیان داخل صحن

میخ در سد راه مولا شد

حرف میخ دری وسط آمد

در دل بوتراب غوغا شد

**

قلب حیدر رها شد از کوفه

رفت سمت مدینه ی زهرا

تیزی میخ یکطرف ، وای از

داغی میخ وسینه ی زهرا

**

مرتضی ناگهان به خود آمد

میخ را از عبای خود وا کرد

پای خود را درون کوچه گذاشت

یاد کوچه دوباره غوغا کرد

**

روضه را کوچه سخت تر می خواند

یاد نامردمان بی انصاف

یاد چشم نبستهء حیدر

یاد سیلی ، طناب ، فحش ، غلاف

 **

بعد از آن بین کوچه ی تاریک

در دلش شور و همهمه افتاد

در سکوت شبی پر از غصه

یاد تشییع فاطمه افتاد

**

قلبش از بی وفایی محض

تک تک مردمان کوچه گرفت

بی وفایی هوای خواندن کرد

روضه را از دهان کوچه گرفت

**

کیسه کم کم سبک شد و مولا

سهم خرمای کودکان را داد

داشت کم کم دم اذان می شد

کاخرین قرصهای نان را داد

 **

آسمان و زمین همه محو

قدرت گام استوار علیست

سمت مسجد روانه شد حیدر

ابن ملجم در انتظار علیست

**

رکعتی با خدای خود دل داد

بعد افتاد روی سجاده

بین محراب غرق خون خود

فاتح خیبر است افتاده

**

بی رمق گفت وای اگر بیند

غرق خون پیکر مرا زینب

کاش می شد سرم شود بسته

تا نبیند سر مرا زینب

**

روضه اینجا رسید و دلخونها

دل به دریای رستخیز زدند

روضه خوانهای شعر نوزدهم

همه به کربلا گریز زدند

**

یا علی زینب تو تاب نداشت

که شکسته سر تو را بیند

لیک خواهد رسید آن روزی

که سری را به نیزه ها بیند

 

مهدی مقیمی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار مناجات با خدا - اشعار ماه مبارک رمضان

 

اشعار مناجات با خدا – علی اکبر لطیفیان

 

همه ش براى خودت ، آبرو به ما ندهيد

غذا زيادتر از جنبه گدا ندهيد

 

به درد عشق رسيدن دو سوم قرب است

هزار درد که داديد ، پس دوا ندهيد

 

ميان درد دواى مرا قرار بده

که زندگى نمي ارزد اگر بلا ندهيد

 

محل گذاشتى و بى محلى ات کرديم

ازين به بعد بياييد رو به ما ندهيد

 

به سينه من محتاج دست رد بزنيد

ولى حواله من را به ناکجا ندهيد

 

نداشتن برکت داشت ضايعش کرديم

ازين به بعد به نااهل فقر را ندهيد

 

مرا به دردسر انداخت بى خدا بودن

به عبد غير خدا را تو را خدا ندهيد

 

براى سوخته فرقى نمي کند اصلاً

که آخرش بدهيدش جواب يا ندهيد

 

چو طفل سر به هوا شد، دواش تنبيه است

به من که سر به هوايم دو شب غذا ندهيد

 

سگ حرم به زبان آمد و مرا فهماند

نمي شود که بماليم پوزه، جا ندهيد

 

در اختيار کسى نيست گريه، دست شماست

نمي دهند به ما گريه تا شما ندهيد

 

جهنم است بهشتى که آتشم نزند

به جان فاطمه از اين بهشت ها ندهيد

 

بيايد نامه ما را نخوانده پاره کنيد

بيايد نامه ما را به مرتضى ندهيد

 

اگر بناى تو اين است عده اى نروند

ازين به بعد به ما نيز کربلا ندهيد

 

علی اکبر لطیفیان

 

********************

 

اشعار مناجات با خدا – اشعار ماه مبارک رمضان

 

لطف بی حد کریمان قابل توضیح نیست

رِغبَت آنان به مهمان قابل توضیح نیست

 

با لباس مندرس در میهمانی خدا

هم نشینی پیش سلطان قابل توضیح نیست

 

وقتی از هر قطره‌ی دریا ندامت می‌چکد

گریه‌ی عبد پشیمان قابل توضیح نیست

 

با هزاران توبه و لطف خدای مهربان

کج روی در عهد و پیمان قابل توضیح نیست

 

معصیت هایی که کردم را تو میدانی و من

گفتنش براین و بر آن قابل توضیح نیست

 

سینه‌ی غرق گناهم از دعا سودی نبرد

رویش گل در بیابان قابل توضیح نیست

 

من ضمانت نامه از مشهد برایت آورم

لطف آقای خراسان قابل توضیح نیست

 

اینکه خاکم شد نجف برهیچ کس مربوط نیست

پاکی سگ در نمکدان قابل توضیح نیست

 

صبح، قرآن خواندم ودر فکر این رفتم که وای

کربلا، سرنیزه، قرآن قابل توضیح نیست

 

هرکه با هرچه به دستش داشت او را زجر داد

قتل صبر صید بی جان قابل توضیح نیست

 

بانویی که بود عنان مرکبش دست حسین

رفتنش با نیزه داران قابل توضیح نیست

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب سیزدهم رمضان 94

 

********************

 

اشعار مناجات با خدا –  اشعار ماه مبارک رمضان

 

تو اگر که نظرت با منِ مسکین باشد

حیف باشد که دلم پیش تو غمگین باشد

 

همه شهر به بیچارگی ام خندیدند

پس چه خوب است سرم پیش تو پایین باشد

 

می زنی گاه تلنگر ، بخورم زود ولی

وای اگر که زدنت از سر نفرین باشد

 

وای اگر زود ببخشی و بگویی که برو

وای اگر جلوه ستاری تو ، این باشد

 

بند ابلیس شدم هی به گناه افتادم

نکند بندگی من ، به تو توهین باشد

 

نکند با منِ مغرور شوی سر سنگین

نکند بنده تو بنده تحسین باشد

 

تو اگر قهر کنی بنده تو می‌میرد

بغلم کن، فقط آغوش تو تسکین باشد

 

من که بد بوده و بد کرده ام اما والله

بدتر این است که آدم به تو بدبین باشد

 

یا ببخشید مرا یا جلوی چشم حسین

مگذارید که پرونده ام سنگین باشد

 

دم افطار فقط تربت او می‌چسبد

هر چه هم دور و برم سفره رنگین باشد

 

گریه کن‌های حسینیه محشر هستیم

گریه‌های سحر ما همه تمرین باشد

 

بسپارید مرا دست اباعبدالله

نوکری پیش حسین است که شیرین باشد

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب ششم ماه رمضان 94

 

********************

 

اشعار مناجات با خدا – رضا اسماعیلی

 

با این شتاب، می‌روی از خود کجا عزیز

غافل ز خویش در سفر لحظه‌ها ، عزیز

 

افتاده باز هم تب دنیا به جان تو

آری شدی به بوی بلا ، مبتلا عزیز

 

می‌بینمت که بار دگر پرسه می‌زنی

در کوچه‌های غفلت دنیا ! چرا عزیز؟

 

تقویم روزهای دلت پر ز خالی است

خط می‌کشی به زندگی لحظه‌ها ، عزیز

 

روز و شبت مرور دو حرف است : آب و نان

کی می‌شوی ز غصه‌ی بودن رها ، عزیز

 

دنیا تمام وقت دلت را گرفته است

دنیا گرفته از تو تمام تو را ، عزیز

 

آبی نمی‌دهی به دلت از زلال عشق

قلبت ترک ترک شده و بینوا ، عزیز

 

خیلی بد است حال دلت در غیاب عشق

عاشق نمی‌شوی که بگیری شفا ، عزیز

 

ای بی خیال ! حال دلت را بیا بپرس

دستی بکش تو بر سر قلبت ، بیا عزیز

 

یک شب تو دل شکسته بیا در حضور دوست

یک شب تو دلشکسته بگو «ربنا» ، عزیز

 

اُدعُونی اَستَجِب لکُم، آری، بگو بَلی

امشب بیا به خلوت سبز خدا ، عزیز

 

بوی تب «اِذا وَقَعَت...» می‌وزد به خاک

آماده شو  برای شب ابتلا ، عزیز

 

" مَاالقارِعه..." ، نوای " اِذا زُلزِلَت..." شنو

عبرت بچین ز زلزله‌ی این صدا، عزیز

 

مویت سپید گشت و دلت از گنه، سیاه

از سیب سرخ توبه نخوردی چرا ، عزیز

 

روزی بلند می‌شوی از خواب و ناگهان

زُل می‌زند کسی به نگاه شما ، عزیز

 

لطفا شما...!؟ منم، ملک الموت، پیک مرگ

دنیا تمام گشته قسم بر خدا ، عزیز

 

پرونده‌ی تو بسته شد و فرصتت تمام

لطفا بدون عذر و بهانه ، بیا عزیز

 

اما... ولی... به روی زمین مانده کار من

دیگر نمانده فرصت چون و چرا، عزیز

 

فردا که می‌رود همه‌ی پرده‌ها کنار

شیطان و یا فرشته...کدامی شما، عزیز

 

رضا اسماعیلی

 

********************

 

اشعار مناجات با خدا – اشعار ماه مبارک رمضان

 

نازم به این خدا که گنه کار مى خرد

هر روزه دار را دم افطار مى خرد

 

با آبروى رفته به مهمانى آمدم

هر بار آبروى مرا یار مى خرد

 

یک لحظه هم کنار نزد پرده ى مرا

با احترام، حضرت ستّار، مى خرد

 

من روى آمدن به ضیافت نداشتم

اما دلم خوش است که غفّار مى خرد

 

اشک جوان زگوشه ى چشمش که می‌چکد

بارِ گناهِ او به شب تار مى خرد

 

رو مى کنیم سوى کرمخانه ى کریم

اینجا ندیده صاحب آن، بار مى خرد

 

در روز حشر هم به امیرِ نجف قسم

ما رابه عشق حیدر کرار مى خرد

 

حبّ على هدیه مخصوص فاطمه است

ما را به این بهانه خریدار مى خرد

 

در حسرت "یمت یرنی" مى کُشد مرا

حیدر غلام خود دمِ دیدار مى خرد

 

باب الرضاى صحن نجف باب جنت است

اینجا بهشت نازِ گنه کار مى خرد

 

ما را به نامِ تشنه لبِ کربلا حسین

با یک سلام، لحظه ى افطار مى خرد

 

اذن دخولِ کرببلا نام زینب است

زینب فقط گداى گرفتار مى خرد

 

هرکس که مویش از غم زینب سپید شد

او را یقین کنید علمدار مى خرد

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب هفتم رمضان 94

 

********************

 

اشعار مناجات با خدا – سید پوریا هاشمی

 

گرچه شایسته‌ی هرگونه ملامت هستم

میهمان تو در این ماه کرامت هستم

 

دور ماندن ز غمت عاقبتش دربه‌دری‌ست

بر سر کوی تو دنبال اقامت هستم

 

از سزاواری من نیست مرا می‌بخشی

شرمسار کرم و لطف و مرامت هستم

 

دل بیمار از آن شد که ز تو دور افتاد

تا که نزدیک تو هستم به سلامت هستم

 

نکند از من و بهبودی من نومیدی

که به هنگام دعا غرق کسالت هستم

 

یا که شاید نکند از نظرت افتادم

دیدی از بس که چنین در پی غفلت هستم

 

بهره‌مند از نفس اهل عبادت نشدم

بس که محروم ز اصحاب سعادت هستم

 

من خودم دردسر خویش شدم می‌دانم

من خودم باعث این خاری و ذلت هستم

 

رمضانست ولی باز ز خود می‌پرسم

این من هستم که سر کوی تو دعوت هستم؟

 

کرم فاطمه گر حشر نگیرد دستم

پیش چشم همه رسوای قیامت هستم

 

اگر‌ آقای خراسان نرسد بر دادم

در بر ساحت تو غرق خجالت هستم

 

من دلم گرم حسین است، مرا می‌بخشی

به گل فاطمه محتاج شفاعت هستم

 

سید پوریا هاشمی

 

********************

 

اشعار مناجات با خدا – محمد حسن بیاتلو

 

 خبر آمد رمضان است خدا میبخشد

بی کم و کاست و بی چون و چرا میبخشد

 

معصیت کارترین باشی اگر با توبه

وسط بزم مناجات و دعا میبخشد

 

قطره ای اشک زچشمت بچکد میبینی

که چه آرامشی این حال بکا میبخشد

 

تیر شیطان به دلت کرده اثر غصه نخور

 که خداوند طبیبانه دوا میبخشد

 

رنگ این شهر عوض گشته یقینا بر ما

خیر و برکت ز قدوم شهدا میبخشد

 

سفره داری خدا فرق عجیبی دارد

میهمان را عوض آب و غذا میبخشد

 

آنقدر بخشش او وسع زیادی دارد

که دراین ماه بخواهد همه را میبخشد

 

دید کردار بدم را ولی نادیده گرفت

او کریم است و کریمانه خطا میبخشد

 

محمد حسن بیاتلو 

اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

 

اشعار ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) - محمد حسین رحیمیان 

 

نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم

گره کور نداریم فقیر حسنیم

نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم

کشته و مرده فرزند صغیر حسنیم

 

پیرو راه حسینیم و پریشان حسن

همه گویند به ما بی سر و سامان حسن

 

در دل مادرمان فاطمه جایی داریم

منصب نوکری شاه وفایی داریم

از عنایات حسن نان و نوایی داریم

خودمانیم چه روزی و بهایی داریم

 

روی هر شاپرکی را به خدا کم کردیم

رمضان تا رمضان دور حسن می گردیم

 

حال دادند به ما باز چه بی اندازه

تازه شد ماه خدا حال و هوایش تازه

رمضان از قدمش گشت پر از آوازه

شده استان کرم صاحب یک دروازه

 

باز هم خیره کننده شده این شادی دل

آمده روز شریف حسن آبادی دل

 

دست و دل بازترین مرد در این دنیا اوست

اولین معجزه فاطمه و مولا اوست

دل پر از شوق گدایی است اگر آقا اوست

بانی تا ابد خیریه زهرا اوست

 

همه فخر حسین است علمداری او

الگوی حضرت عباس وفاداری او

 

ارث پیغمبری اش دلبری و آقایی است

مثل بابا دل او قیمتی و زهرایی است

قمر فاطمه و یوسف هر لیلایی است

عاشقش هر که نشد عاقبتش رسوایی است

 

دلبران روی زمین هر چه بگردند زیاد

تا حسن هست نباید به کسی دل را داد

 

اوج آنجاست که کوبیده شده پرچم او

باغ رضوان خدا گوشه ای از عالم او

هرکسی مرد خدا هست شده آدم او

هر دل بی سر و پایی نشود محرم او

 

عاشق معرفتش فاطمه و شاه حنین

دست بر دامن او زینب و عباس و حسین

 

کیست مانند حسن مومن و تسلیم خدا

در دلش مثل علی نیست به جز بیم خدا

ثروتش مثل خدیجه شده تقدیم خدا

کافی دشمن او سوره تحریم خدا

 

صلح او کنده ز جا پرچم شیطانی را

حیدری گشت ز غوغای سکوتش دنیا

 

هیچ مردی به جهان مثل حسن تنها نیست

دیده ای نیست که از بی کسی اش دریا نیست

شب عید است ولی دور و برش غوغا نیست

حال پیغمبر و زهرا و علی طوفانیست

 

علت غربتش این است که سرباز علی است

پهلوان جمل و یار سرافراز علی است

 

محمدحسین رحیمیان

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار ماه مبارک رمضان - اشعار مناجات با خدا

 

اشعار ماه مبارک رمضان – علی اکبر لطیفیان

 

حتى اگر نبخشد این چشم‌تر می‌ارزد

این دور هم نشینى وقت سحر می‌ارزد

 

جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نیست

هر وقت می‌نشیند در پشت در می‌ارزد

 

گریه م گرفت و دیدم دست مرا گرفتند

پیش کریم خیلى خون جگر می‌ارزد

 

من که توقع قرب از هیچکس ندارم

اصلا همین که هستم این دور و بر می‌ارزد

 

چون طفل خانه برگشت او را بغل بگیرند

پس گم شدن براى مهر پدر می‌ارزد

 

هر طور می‌پسندى بشکن دل گدا را

هرچه شکسته‌تر شد دل بیشتر می‌ارزد

 

فرموده اند روزه یعنى على ؛ یقینا...

...کار علیست مردم روزه اگر می‌ارزد

 

چون سنگ ریزه ما را بین نجف بینداز

ریگ نجف به قدر صد کوه زر می‌ارزد

 

یک یا على به جاى العفو پاکمان کرد

این یا على براى ما آنقدر می‌ارزد

 

هر چه خراب کردم دیدم درست کردى

ویرانه بودن من از این نظر می‌ارزد

 

گر تو نمی‌پسندى تغییر ده قضا را

از کوى نیکنامان یک آن گذر می‌ارزد

 

حداقل به کار حسین که می‌آییم

اینبار را ضرر کن ما را بخر...می ارزد

 

علی اکبر لطیفیان

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب نهم رمضان 94

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار وفات ام المومنین حضرت خدیجه کبری(س)  

 

 اشعار وفات ام المومنین حضرت خدیجه کبری(س) - محمد قاسمی

 

روح القُدُس كبوتر بام خديجه است

در بند آب و دانه ی دام خديجه است

 

"كس را چه زور و زَهره كه توصيف او كند"

جايی كه جبرئيل غلام خديجه است

 

با ذوالفقار، ثروت او همرديف شد

اين جايگاه، خاصِ مقام خديجه است

 

روی پيمبری كه سراپا ملاحت است

خورشيد گرم و ماه تمام خديجه است

 

حوّا شبيه هاجر و مريم نشسته است

آنجا كه ذكر خير، كلام خديجه است

 

در اكـثـر مُـتون زيـارات وارده

لبهاي شيعه گرم سلام خديجه است

 

از خود گذشت در ره دلدار، پس مگو

ايثارمال، رمز دوام خديجه است

 

چون هرچه را كه داشت به پای نبي گذاشت

عالم سند شده ست و به نام خديجه است

 

جايي كه دخترش بشود كوثر كثير

دنيا از اين لحاظ به كام خديجه است

 

بی ربط نيست گر رمضان وقت بندگی ست

اين ماه، ماه رحمت عام خديجه است

 

حيدر فقط نه اينكه شده همسرِ بتول

داماد مصطفي و امام خديجه است

 

محمد قاسمی

برگرفته از سایت بی پلاک

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته