اشعار مناجات با خدا - اشعار ماه مبارک رمضان
اشعار مناجات با خدا – علی اکبر لطیفیان
همه ش براى خودت ، آبرو به ما ندهيد
غذا زيادتر از جنبه گدا ندهيد
به درد عشق رسيدن دو سوم قرب است
هزار درد که داديد ، پس دوا ندهيد
ميان درد دواى مرا قرار بده
که زندگى نمي ارزد اگر بلا ندهيد
محل گذاشتى و بى محلى ات کرديم
ازين به بعد بياييد رو به ما ندهيد
به سينه من محتاج دست رد بزنيد
ولى حواله من را به ناکجا ندهيد
نداشتن برکت داشت ضايعش کرديم
ازين به بعد به نااهل فقر را ندهيد
مرا به دردسر انداخت بى خدا بودن
به عبد غير خدا را تو را خدا ندهيد
براى سوخته فرقى نمي کند اصلاً
که آخرش بدهيدش جواب يا ندهيد
چو طفل سر به هوا شد، دواش تنبيه است
به من که سر به هوايم دو شب غذا ندهيد
سگ حرم به زبان آمد و مرا فهماند
نمي شود که بماليم پوزه، جا ندهيد
در اختيار کسى نيست گريه، دست شماست
نمي دهند به ما گريه تا شما ندهيد
جهنم است بهشتى که آتشم نزند
به جان فاطمه از اين بهشت ها ندهيد
بيايد نامه ما را نخوانده پاره کنيد
بيايد نامه ما را به مرتضى ندهيد
اگر بناى تو اين است عده اى نروند
ازين به بعد به ما نيز کربلا ندهيد
علی اکبر لطیفیان
********************
اشعار مناجات با خدا – اشعار ماه مبارک رمضان
لطف بی حد کریمان قابل توضیح نیست
رِغبَت آنان به مهمان قابل توضیح نیست
با لباس مندرس در میهمانی خدا
هم نشینی پیش سلطان قابل توضیح نیست
وقتی از هر قطرهی دریا ندامت میچکد
گریهی عبد پشیمان قابل توضیح نیست
با هزاران توبه و لطف خدای مهربان
کج روی در عهد و پیمان قابل توضیح نیست
معصیت هایی که کردم را تو میدانی و من
گفتنش براین و بر آن قابل توضیح نیست
سینهی غرق گناهم از دعا سودی نبرد
رویش گل در بیابان قابل توضیح نیست
من ضمانت نامه از مشهد برایت آورم
لطف آقای خراسان قابل توضیح نیست
اینکه خاکم شد نجف برهیچ کس مربوط نیست
پاکی سگ در نمکدان قابل توضیح نیست
صبح، قرآن خواندم ودر فکر این رفتم که وای
کربلا، سرنیزه، قرآن قابل توضیح نیست
هرکه با هرچه به دستش داشت او را زجر داد
قتل صبر صید بی جان قابل توضیح نیست
بانویی که بود عنان مرکبش دست حسین
رفتنش با نیزه داران قابل توضیح نیست
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب سیزدهم رمضان 94
********************
اشعار مناجات با خدا – اشعار ماه مبارک رمضان
تو اگر که نظرت با منِ مسکین باشد
حیف باشد که دلم پیش تو غمگین باشد
همه شهر به بیچارگی ام خندیدند
پس چه خوب است سرم پیش تو پایین باشد
می زنی گاه تلنگر ، بخورم زود ولی
وای اگر که زدنت از سر نفرین باشد
وای اگر زود ببخشی و بگویی که برو
وای اگر جلوه ستاری تو ، این باشد
بند ابلیس شدم هی به گناه افتادم
نکند بندگی من ، به تو توهین باشد
نکند با منِ مغرور شوی سر سنگین
نکند بنده تو بنده تحسین باشد
تو اگر قهر کنی بنده تو میمیرد
بغلم کن، فقط آغوش تو تسکین باشد
من که بد بوده و بد کرده ام اما والله
بدتر این است که آدم به تو بدبین باشد
یا ببخشید مرا یا جلوی چشم حسین
مگذارید که پرونده ام سنگین باشد
دم افطار فقط تربت او میچسبد
هر چه هم دور و برم سفره رنگین باشد
گریه کنهای حسینیه محشر هستیم
گریههای سحر ما همه تمرین باشد
بسپارید مرا دست اباعبدالله
نوکری پیش حسین است که شیرین باشد
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب ششم ماه رمضان 94
********************
اشعار مناجات با خدا – رضا اسماعیلی
با این شتاب، میروی از خود کجا عزیز
غافل ز خویش در سفر لحظهها ، عزیز
افتاده باز هم تب دنیا به جان تو
آری شدی به بوی بلا ، مبتلا عزیز
میبینمت که بار دگر پرسه میزنی
در کوچههای غفلت دنیا ! چرا عزیز؟
تقویم روزهای دلت پر ز خالی است
خط میکشی به زندگی لحظهها ، عزیز
روز و شبت مرور دو حرف است : آب و نان
کی میشوی ز غصهی بودن رها ، عزیز
دنیا تمام وقت دلت را گرفته است
دنیا گرفته از تو تمام تو را ، عزیز
آبی نمیدهی به دلت از زلال عشق
قلبت ترک ترک شده و بینوا ، عزیز
خیلی بد است حال دلت در غیاب عشق
عاشق نمیشوی که بگیری شفا ، عزیز
ای بی خیال ! حال دلت را بیا بپرس
دستی بکش تو بر سر قلبت ، بیا عزیز
یک شب تو دل شکسته بیا در حضور دوست
یک شب تو دلشکسته بگو «ربنا» ، عزیز
اُدعُونی اَستَجِب لکُم، آری، بگو بَلی
امشب بیا به خلوت سبز خدا ، عزیز
بوی تب «اِذا وَقَعَت...» میوزد به خاک
آماده شو برای شب ابتلا ، عزیز
" مَاالقارِعه..." ، نوای " اِذا زُلزِلَت..." شنو
عبرت بچین ز زلزلهی این صدا، عزیز
مویت سپید گشت و دلت از گنه، سیاه
از سیب سرخ توبه نخوردی چرا ، عزیز
روزی بلند میشوی از خواب و ناگهان
زُل میزند کسی به نگاه شما ، عزیز
لطفا شما...!؟ منم، ملک الموت، پیک مرگ
دنیا تمام گشته قسم بر خدا ، عزیز
پروندهی تو بسته شد و فرصتت تمام
لطفا بدون عذر و بهانه ، بیا عزیز
اما... ولی... به روی زمین مانده کار من
دیگر نمانده فرصت چون و چرا، عزیز
فردا که میرود همهی پردهها کنار
شیطان و یا فرشته...کدامی شما، عزیز
رضا اسماعیلی
********************
اشعار مناجات با خدا – اشعار ماه مبارک رمضان
نازم به این خدا که گنه کار مى خرد
هر روزه دار را دم افطار مى خرد
با آبروى رفته به مهمانى آمدم
هر بار آبروى مرا یار مى خرد
یک لحظه هم کنار نزد پرده ى مرا
با احترام، حضرت ستّار، مى خرد
من روى آمدن به ضیافت نداشتم
اما دلم خوش است که غفّار مى خرد
اشک جوان زگوشه ى چشمش که میچکد
بارِ گناهِ او به شب تار مى خرد
رو مى کنیم سوى کرمخانه ى کریم
اینجا ندیده صاحب آن، بار مى خرد
در روز حشر هم به امیرِ نجف قسم
ما رابه عشق حیدر کرار مى خرد
حبّ على هدیه مخصوص فاطمه است
ما را به این بهانه خریدار مى خرد
در حسرت "یمت یرنی" مى کُشد مرا
حیدر غلام خود دمِ دیدار مى خرد
باب الرضاى صحن نجف باب جنت است
اینجا بهشت نازِ گنه کار مى خرد
ما را به نامِ تشنه لبِ کربلا حسین
با یک سلام، لحظه ى افطار مى خرد
اذن دخولِ کرببلا نام زینب است
زینب فقط گداى گرفتار مى خرد
هرکس که مویش از غم زینب سپید شد
او را یقین کنید علمدار مى خرد
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب هفتم رمضان 94
********************
اشعار مناجات با خدا – سید پوریا هاشمی
گرچه شایستهی هرگونه ملامت هستم
میهمان تو در این ماه کرامت هستم
دور ماندن ز غمت عاقبتش دربهدریست
بر سر کوی تو دنبال اقامت هستم
از سزاواری من نیست مرا میبخشی
شرمسار کرم و لطف و مرامت هستم
دل بیمار از آن شد که ز تو دور افتاد
تا که نزدیک تو هستم به سلامت هستم
نکند از من و بهبودی من نومیدی
که به هنگام دعا غرق کسالت هستم
یا که شاید نکند از نظرت افتادم
دیدی از بس که چنین در پی غفلت هستم
بهرهمند از نفس اهل عبادت نشدم
بس که محروم ز اصحاب سعادت هستم
من خودم دردسر خویش شدم میدانم
من خودم باعث این خاری و ذلت هستم
رمضانست ولی باز ز خود میپرسم
این من هستم که سر کوی تو دعوت هستم؟
کرم فاطمه گر حشر نگیرد دستم
پیش چشم همه رسوای قیامت هستم
اگر آقای خراسان نرسد بر دادم
در بر ساحت تو غرق خجالت هستم
من دلم گرم حسین است، مرا میبخشی
به گل فاطمه محتاج شفاعت هستم
سید پوریا هاشمی
********************
اشعار مناجات با خدا – محمد حسن بیاتلو
خبر آمد رمضان است خدا میبخشد
بی کم و کاست و بی چون و چرا میبخشد
معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا میبخشد
قطره ای اشک زچشمت بچکد میبینی
که چه آرامشی این حال بکا میبخشد
تیر شیطان به دلت کرده اثر غصه نخور
که خداوند طبیبانه دوا میبخشد
رنگ این شهر عوض گشته یقینا بر ما
خیر و برکت ز قدوم شهدا میبخشد
سفره داری خدا فرق عجیبی دارد
میهمان را عوض آب و غذا میبخشد
آنقدر بخشش او وسع زیادی دارد
که دراین ماه بخواهد همه را میبخشد
دید کردار بدم را ولی نادیده گرفت
او کریم است و کریمانه خطا میبخشد
محمد حسن بیاتلو