26 ربیع الاول سالروز صلح امام حسن مجتبی(ع) و ایام غربت ایشان

 

صلح وقتی به معنی صلح است، که پذیرنده سنگری دارد

 و اگر صلح را قبول نکرد، پشت گرمی به لشگری دارد

 

و اگر پرچم سفید نداشت، یا به یاران خود امید نداشت

 سر به زانوی غم اگر که گذاشت، دامن مهر مادری دارد

 

دامن مادری اگر که نداشت، چاره دیگری اگر که نداشت

 باز در اوج بی کسی هایش، سر در آغوش همسری دارد

 

سنگری نیست، لشگری هم نیست، چند وقتی ست مادری هم نیست

 پشت این مرد ظاهرا خالی ست، نه... که در پشت خنجری دارد

 

همه درها به روی او بسته، همه درها به روی او بسته

 همه درها به روی او... اما همچنان رو به غم دری دارد

 

زنی آمد میان بیت نشست، کاسه زهر را گرفت به دست

 به خیالش که خانه تاریخ، شیشه های مشجری دارد

 

هرچه گشتم میان باطل و حق، هیچ حرفی به غیر جنگ نبود

 ای لغت نامه ها قبول کنید صلح معنای دیگری دارد!

 

محمدحسین ملکیان

اشعار ورود حضرت فاطمه معصومه(س) به شهر قم

خبری آمده در هر کوچه

 از چه دلشوره فراوان داریم

ننشینید چنین افسرده

هوش باشید که مهمان داریم

 

این که راهش به شما افتاده

جلوه ی تام و تمام زهراست

عالمه عابده و زاهده است

زینب پادشاه توس، رضاست

 

چشم ها بسته و سرها پایین

مردها در قدمش کور شوید

سر مستور خدا آمده است

همه از محمل او دور شوید

 

السلام ای همه ی هستی ما

خیر مقدم به شما بانو جان

چشم ما خاک کف پای شماست

منتت بر سر ماست بانو جان

 

ما بمیریم و نبینیم غبار

به روی چادرتان افتاده

بودنت رحمت بی خاتمه است

به کویر دل ما جان داده

 

درِ هر خانه به رویت باز است

همه ی شیعه همه در خدمت تان

محمل از هر طرفی پوشیده است

تا که زخمی نشود حُرمت تان

 

شکر حق صورت تو نیلی نیست

شکر حق پوشیه بر رو داری

نه غرور تو شده آزرده

نه کبودی به روی بازو داری

 

نیست بر چادر تو جای لگد

نیست بر دست تو آثار طناب

میروی تو طرف بیت النور

عمه ات رفت ولی بزم شراب

 

عمه ای که کمرش خم شده بود

زخم کاری به سرش بود زیاد

آشنا دور و برش بود کم و

چشم بد دور و برش بود زیاد

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 21 آذر 96

اشعار سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه(س) به شهر قم - سید پوریا هاشمی

 

دارد مسیح ما میاید دیگر از راه

پس خیر میبیند گدا سرتاسر از راه

ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه

دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه

 

از شوق لبریز است چشم جاده حتی

از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی

 

این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا

در صبر عین زینب کبراست اصلا

بین کریمان شهره در دنیاست اصلا

جان علی موسی الرضای ماست اصلا

 

ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد..

در شوره زار شهر قم گندم بکارد

 

در محملش امنیتی بسیار دارد

اندازه یک شهر خدمتکار دارد

هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد

هم اینکه راهی راحت و هموار دارد

 

اهل محل نه بددهن نه لات هستند

تا چند خانه دور و بر سادات هستند

 

چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده

بر چادر او جای پا هرگز نخورده

سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده

آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده

 

امن است راهش بی بروبرگرد اینجا

سررا به زیر انداخته هر مرد اینجا

 

دستی سوی معصومه طه نیامد

پیش نگاهش خیزران بالا نیامد

تا کاخ بالاجبار و با دعوا نیامد

پای پیاده یک قدم حتی نیامد

 

هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود

در هرشرایط احترام او به جا بود

 

سید پوریا هاشمی