اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

 

 اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) - محمد جواد پرچمی

 

دارم به خاطر حرمت گریه می کنم

از شوق سفره ی کرمت گریه می کنم

در روضه های محترمت گریه می کنم

وقتی برای درد و غمت گریه می کنم

 

حتی علی و فاطمه خوشحال میشوند

در خانواده ات همه خوشحال میشوند

 

دنیا ندید وسعت بالاتر از تورا

سائل ندید جز خودت آقاتر از تورا

دستی ندید دست بفرماتر از تورا

یثرب ندید حضرت تنهاتر از تورا

 

تنها میان خانه و تنها میان شهر

زخم زبان همسر و زخم زبان شهر

 

پایِ غریبی تو به پا برنخواستند

یا دشمنت شدند و یا برنخواستند

مُشتی حرامزاده ز جا برنخواستند

وارد شدی به پایِ شما برنخواستند

 

اهل مدینه ناز شما را کشیده اند

یک عده جانماز شما را کشیده اند

 

با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند

اهل مدینه سر به سرت میگذاشتند

گاهی عصا به روی پرت میگذاشتند

یک کوزه سَمّ کنار سرت میگذاشتند

 

تنها ، غریب ، بی کس و آرام میروی

از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی

 

در کوچه میروی ، غم مادر نشسته است

قنفذ در این مسیر مکرر نشسته است

در پیش تو مغیره به منبر نشسته است

درخانه پای قتل تو همسر نشسته است

 

این زهر و درد سوختنت فرق میکند

تو طرز دست و پا زدنت فرق میکند

 

زانو بغل مکن چقدر آه میکشی

تو در جوابِ اهل گذر آه میکشی

با راز خویش تا به سحر آه میکشی

داری به جای چند نفر آه میکشی

 

در آه آه خویش تو مویت سفید شد

در کوچه ای امیدِ دلت نا امید شد

 

تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست

تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست

تقصیر تو نبود دل اطهرش شکست

تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست

 

گیرم که دست تو سپر مادرت نشد

تقصیر تو نبود قدت یاورت نشد

 

بیرون بریز این جگر پاره پاره را

بیرون بریز غصه ی این گوشواره را

زینب رسیده است بگو راه چاره را

خونابه های دور لب پر شراره را

 

با مقنعه دهان تو را پاک میکند

این خاک گیسوان تو را پاک میکند

 

خون لخته روی پیرهنت ریخته شده

آلاله وقت آمدنت ریخته شده

هفتاد تیر در بدنت ریخته شده

هم خونِ تازه از کفنت ریخته شده

 

دارد حسین پیش تو از حال میرود

او از کنار تو ته گودال میرود

 

شکر خدا که پیرهنت در نیامده

با زور خاتم یمنت در نیامده

دیگر لباسهای تنت در نیامده

یا چوب نیزه از دهنت در نیامده

 

شکر خدا که پیکر پاک تو پا نخورد

سرنیزه ای میان گلوی تو جا نخورد

 

اما حسین صورت از خون خضاب داشت

در دل برایِ خواهر خود اضطراب داشت

یک کوه غُصه داشت ولیکن رباب داشت

جا در میانِ مجلس و بزم شراب داشت

 

با چوب دست روی لبش مینواختند

یک عده مست روی لبش مینواختند

 

محمد جواد پرچمی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

 

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – سید پوریا هاشمی

 

هرکس به طریقی زده آتش جگرت را

بیگانه جدا دوست شکسته کمرت را

 

افطار تو را زهر به این حال کشانده

یک کوزه ی سربسته زمین ریخت پرت را

 

یاقوت مدینه  به زمرد زدی امروز

بدجور عوض کرده هلاهل اثرت را

 

از راه لبت رفته ز چشمت زده بیرون

یک مرتبه سوزانده همه خشک و ترت را

 

سرریز شد از طشت عذابی که کشیدی

خون لخته گرفته ست اگر دور و برت را

 

چیزی بروی طشت بیانداز نبیند

زینب که میاید به سرت دردسرت را

 

در راه زمین خورده اگر که نرسیده

یک ذره به تأخیر بکش پس سفرت را

 

اصلا به تو آرامش و لبخند نیامد

شب کرده غم کوچه و سیلی سحرت را

 

این در نه لگد خورده و نه اینکه شکسته

بردار ز لولای در آخر نظرت را

 

عمامه ات افتاد ولی پیش خودت هست

صد شکر نبردست کسی تاج سرت را

 

سید پوریا هاشمی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

 

اشعار شهادت حضرت امام حسن(ع) –  محمد حسین مهدی پناه

 

دلا دربون دربار حسن باش

خدا یارت میشه یار حسن باش

دو ماهه که عزادار حسینی

یه امشب رو عزادار حسن باش

**

با تو زیبام و بی تو غرق زشتی

بگو امشب مدینه ام رو نوشتی

الهی پیر بشیم با روضه ی تو

ای آقای جوونای بهشتی!

**

شما لب تر کنی ما سر میاریم

برا یاری تو لشکر میاریم

الهی یاحسن روزی بیاد که

ما از غربت بقیع و در بیاریم

**

دل عاشق که بی دلبر نمیشه

گداییم و از این بهتر نمیشه

چِشی که بر تو گریه کرده باشه

دیگه کور وارد محشر نمیشه

 

محمدحسین مهدی پناه

برگرفته از وبلاگ حسینیه

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

 

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) –  محمد حدادی

 

باید به پای عشق حسن جان فدا کنیم

در عمق سینه ها حسنیه به پا کنیم

 

باید برای اینکه محب حسن شدیم

روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم

 

هرچند با مزار غمش خو گرفته ایم

اما بنا شود حرمش را بنا کنیم

 

در شیوه مهندسی سازه حرم

بر آستان قدس رضا اقتدا کنیم

 

گلدسته ، برج ساعت و نقاره خانه و..

یک صحن جامع حسنی دست و پا کنیم

 

ما یاکریم خاکی اطراف قبر تو

ایوب از قبیل مریدان صبر تو

 

ای دست تو به روی سرم از قدیم ها

شیوا ترین تکلم قوم کلیم ها

 

دست توسلم ، قسم نیمه های شب

معنای ذکر یا حسن و یا کریم ها

 

شان نزول سوره والای کوثری

درمانده از بیان مقامت فهیم ها

 

تو عشق مادری و منم عاشق شما

ما را نوشته اند به پای کریم ها

 

هرکس تعلقی به مکانی گرفته است

ماهم شدیم پای نگاهت مقیم ها

 

ما یاکریم خاکی اطراف قبر تو

ایوب از قبیل مریدان صبر تو

 

از بس ز سینه آه شرر بار میکشی

من را به سمت روضه به اجبار میکشی

 

مسجد، محله ،مردم بیگانه جای خود

حتی میان خانه ات از یار میکشی

 

هرچند سنی از تو گذشته ولی هنوز

از خاطرات کودکی آزار میکشی

 

اصلا تو هرچه میکشی از بعد کوچه و

از ضربه های سیلی و دیوار میکشی

 

عادت نداشتی بکشی دست مادرت

اما میان کوچه به ناچار میکشی

 

ما یاکریم خاکی اطراف قبر تو

ایوب از قبیل مریدان صبر تو

 

محمد حدادی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

 

اشعار مرثیه حضرت امام حسن مجتبی(ع) - ایمان کریمی

 

بهتر بگویم

باید که از یک شاخه پرپر بگویم

 

وقتی شبانه

می شست حیدر زخم یک پیکر بگویم

 

آرام و بی تاب

هنگام غسل از چشم های تر بگویم

 

از زخم پیکر

از های های گریه ی حیدر بگویم

 

اینجا که باید

از خاطرات کوچه و یک در بگویم

 

از در که گفتم

از زخم روی سینه مادر بگویم

 

قدری جلوتر

از غربت و تنهائی خواهر بگویم

 

باید بماند...

وقت وداعم از شه بی سر بگویم

 

ایمان کریمی

 

*********************

 

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجبی(ع) - محمد بیابانی

 

غارت زده منم که کنارت نشسته ام

غارت زده منم که ز داغت شکسته ام

 

غارت زده منم که تو را خاک می کنم

تابوت را ز خون تنت پاک می کنم

 

غارت زده منم که ز کف داده صبر را

با دست خویش کنده برای تو قبر را

 

غارت زده منم چه کنم با جنازه ات

ای وای ریخته به زمین خون تازه ات

 

غارت زده منم که ز داغ برادرم

می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم

 

غارت زده منم که ز آغوش بسته ات

می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم

 

من را به داغ  قتل تو غارت نموده اند

نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم

 

داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت

والله بود سخت تر از غارت حرم

 

«تشییع روز با من و تو سازگار نیست

تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»

  

محمد بیابانی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

 

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)

 

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – وحید قاسمی

 

اشکهایش به مادرش رفته

 سینه ی پر شراره ای دارد

 نه! به یک طشت اکتفا نکنید

 جگر پاره پاره ای دارد

**

 از علی هم شکسته تر شده است!

 علتش کینه ها، حسادت هاست

 غربت چشمهای مظلومش

 سند محکم خیانت هاست

**

خواهرش را کسی خبر نکند

 مادرش خوب شد که اینجا نیست

 لخته خونها سرِ لج افتادند

 هیچ طشتی حریف آنها نیست

**

 از غرور شکسته اش پیداست

 صبر هم صحبت ِ دل ِ آقاست

 نه! من از چشم سم نمی بینم

 کوچه ای شوم قاتل آقاست

**

 کوچه ای تنگ ،کوچه ای تاریک

 شده کابوس هر شب ِ آقا

برگه را پس بده...نزن نامرد….

 چیست این جمله بر لب ِ آقا؟

 **

 از صدای ِ شکستن بغضش

 چشم دیوارها سیاهی رفت

 مادرش راه خانه ی خود را

 تا زمین خورد، اشتباهی رفت

**

 تا که باغش میان آتش سوخت

 میله های قفس نصیبش شد

 کودکی نه! بگو خزان ِ بهار

 پیری زود رس نصیبش شد

**

 نفسش بند آمده ای وای

 به خدا نای روضه خوانی نیست

 شکر دارد که گوشه ی این طشت

 لااقل چوب خیزرانی نیست

 

وحید قاسمی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(ع)

 

اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) - مهدی چراغ زاده

 

روضه مکشوف

 

حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است

اشک او راوی یک عمر غم و آزار است

روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است

قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است

 

داغهایی که کشیده است همه معروف است

پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است

 

در نماز شب و هنگام دعا می گرید

صبح با گریه او باد صبا می گرید

یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید

بعد چل سال بیادش همه جا می گرید

 

قصد این بار من از شعر که آقا بوده

قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده

 

زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد

یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد

غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد

از همان روز حسن با پدرش می سوزد

 

کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد

غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد

 

نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده

زهر در بین غم و غربت او گم بوده

قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده

دست سنگین همان کافر دوم بوده

 

ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود

بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود

 

داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند

قصه درد و غم و غربتِ حیدر می خواند

داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند

بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند

 

چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه

گفت لا یوم کیومک به ابا عبدا...

 

((دل من دست خودش نیست اگر می شکند))

قصه کرببلای تو کمر می شکند

دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند

بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند

 

صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد

چوب دست از لب و دندانت اگر بردارد

 

مهدی چراغ زاده

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(ع)

 

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(ع) – روح الله عیوضی

 

همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى

سبزينه پوش خطه زرين تبارى

 

جود و كرم بيرون منزل صف گرفتند

در كيسه آيا نان و خرمايى ندارى؟

 

جبريل پر وا كرده و با گردنى كج

شايد ميان كاسه‏اش چيزى گذارى

 

وقت عبور از كوچه‏ هاى سنگى شهر

آقا چرا بر دست خود آئينه دارى؟

 

در گرمدشت طعنه ‏ها دل را نياور

من كه نمى‏بينم در اينجا سايه سارى

 

از خاطرات سرد و يخبندان ديروز

امروز مانده جسم داغ و تب مدارى

 

بر زخمهايى كه درون سينه توست

هر شب سحر با اشك مرهم میگذارى

 

يك كربلا روضه به روى شانه خود

توى گلو هم خيمه‏اى از بغض دارى

 

تشتى كه پاى منبر تو سينه زن بود

حالا چه راه انداخته داد و هوارى

 

دستم دخيل آن ضريح خاكى تو

شايد خبر از گمشده مرقد بيارى

 

وقت زيارت شد چرا باران گرفته

خيس است چشم آسمان انگار، آرى

 

من نذر كردم بعد از آنى كه بميرم

مخفى شود قبرم به رسم يادگارى

 

روح الله عیوضی

**

ادامه اشعار در ادامه مطلب

ادامه نوشته