اشعار مسیر کوفه تا شام
اشعار مسیر کوفه تا شام – نوید اسماعیل زاده
هر لحظه از خدا طلب مرگ ميکني
وقتي که دشمنت بلد راه ميشود
ته مانده ي نفس زدنِ صبح تا غروب
صرف کشيدن دو سه تا آه ميشود
**
در موج اشکهاي خودت غرق ميشوي
با اين همه مصيبت و داغي که ديده اي
نسبت به گام قبلي خود پيرتر شدي
کم کم به شانه هاي رقيه رسيده اي
**
"آب طلب نکرده هميشه مراد نيست"
شايد سريعتر بشود انکسار تو
حالا که چند قطره فقط آب خورده اي
حالا که شير هست ولي شير خوار تو..
**
حالت شبيه محتضر رو به قبله است
دردسري شده به سلامت رساندنت
از بعد ديدن سر اصغر به نيزه ها
تغييرکرده لهجه ي لالاي(ي) خواندنت
**
دلتنگ گرپه هاي کسي ميشوي که او
آرام سرسپرده به اغوش نيزه ها
"اين گريه ها براي تو اصغر نميشود"
لالايي تو پر شده در گوش نيزه ها
نوید اسماعیل زاده
**
ادامه اشعار در ادامه مطلب