اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع)

 

اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – حسن لطفی

 

آه ای اسیرِ روضه‌‌یِ سربسته کیستی

مردِ غریبِ حُجره‌یِ دربسته کیستی

 

این حُجره هم به ناتوانی تو گریه می‌کند

پیری بر این جوانیِ تو گریه می‌کند

 

در خانه‌ی امام  چرا دست می‌زنند

با ناله‌ات مدام  چرا دست می‌زنند

 

ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن

آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن

 

اصلا صدای تو به صدایی نمی‌رسد

این آب آب آب به جایی نمی‌رسد

 

اُفتاده‌ای زِ دامن زهرا به رویِ خاک

کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک

 

کِل می‌کشند گریه‌ی زهرا درآورند

کف می‌زنند دادِ رضا را درآورند

 

 تو هرچه می‌کنی  جگرت را چه می‌کنی

با حال و روزِ خود پسرت را چه می‌کنی

 

با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد

باور نمی کنم دهنت را کبود کرد

 

جانم حسن شبیه حسن روضه‌های توست

"نامرد بِینِ کوچه مزن" روضه‌های توست

 

اما به این صدای غریبانه خنده کرد

بر ناله‌ی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد

 

می‌کوبد آه پا به زمین پیش مادرت

می‌ریزد آب را به زمین پیش مادرت

 

بُردند نیمه جان بدنت را به پُشت‌ِبام

از پا کشانده‌اند تنت را به پشت‌ِبام

 

می‌رفت پیکرت به روی پله‌های تیز

می‌خورد هِی سَرَت به روی پله‌های تیز

 

از سنگها برای تو اَبرو نماده است

آقا چرا برای تو پهلو نمانده است

 

رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر

گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر

 

گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست

چندین کفن برای تو با دوستان که هست

 

گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید

اینبار هم پسر به کنار پدر رسید

 

شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد

رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد

 

آقا قسم که پیرهنت را نمی‌کِشند

با نیزه‌ای شکسته تنت را نمی‌کِشند

 

حسن لطفی

 

********************

 

اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – محمد جواد شیرازی

 

مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم

روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم

قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم

سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم:

 

ما عزادار دل خون جوادیم همه

با دل خون شده مجنون جوادیم همه

 

عرش را غربت او یکسره غمناک کند

رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند

گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند

خواهری نیست که خون از لب او پاک کند

 

این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است

خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است

 

مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است

وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است

از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است

پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است

 

نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد

قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد

 

بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند

غصه را در دل محزون شده تکثیر کند

پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند

خواست او را وسط حجره زمین گیر کند

 

بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید

با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید

 

پسر شاه خراسان جگرش می سوزد

از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد

دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد

وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد

 

باورم نیست که این ها به کمک برخیزند

آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند

 

گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است

نگذارید تنش را به تماشا خوب است

نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است

چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟!

 

حمل او روی سر چند نفر، دردسر است

تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است

 

خوبی بام به این است مصیبت نکشد

بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد

نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد

آخر روضه ی او کار به غارت نکشد

 

تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد

صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد

 

شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده

پیکرش در ته گودال لگدمال شده

بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده

شمر با خنجر خود وارد گودال شده

 

داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد

ناگهان صوت فراگیر "بُنَیَّ" آمد

 

محمد جواد شیرازی

 

********************

 

اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – آرش براری

 

نشسته اند ملائک بر روی بام جواد

پیمبران همگی بنده و غلام جواد

شدم جواد پس از این به احترام جواد

که بهتر از همه نام هاست نام جواد

 

جواد مرهم درد بدون تسکین است

چقدر نام جواد الائمه شیرین است

 

شدی جواد همیشه فقیر تو باشیم

فقیر های میان مسیر تو باشیم

شدی بزرگ که ما هم حقیر تو باشیم

خدا کند که همیشه اسیر تو باشیم

 

بیا و رخ بنما شاه تا که مات شویم

فقط تو لب تر کن تا همه فدات شویم

 

کسی غریب تر از تو نبوده است اصلاً

غریب خانه خود بوده ای بمیرم من

شهید کرد تو را زهر فتنه یک زن

شهادت تو شبیه است به امام حسن

 

چه کرد با جگر پاره تو همسر تو

نگاه کن چقدر ضعف کرده پیکر تو

 

میان حجره نمانده کسی کنار تنش

نبود هیچ کسی وقت دست و پا زدنش

چه کرده زهر هلاهل که خشک شد دهنش

چرا به گوش کنیزان نمی رسد سخنش

 

کسی به خواسته آخرش جواب نداد

چرا کسی به جواد الائمه آب نداد

 

کنیز های تو در حق تو جفا کردند

تو ناله می زدی آنها سروصدا کردند

تن تو را به روی بام ها رها کردند

کبوتران همه روی تو بال وا کردند

 

شنیده ام بدنت زیر آفتاب نبود

و اهل بیت تو در مجلس شراب نبود

 

تن حسین هم افتاده بود در گودال

تنش به زیر سم اسب رفت و شد پامال

برای غارت جسم حسین شد جنجال

چه دید خواهرش از روی تل که رفت از حال؟

 

حسین در ته گودال دست و پا میزد

حسین عمه سادات را صدا میزد

 

آرش براری

 

********************

 

اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – آرمان صائمی

 

تشنگى از نگاهتان پيداست

جگرت بى شكيب مى سوزد

جگر پاره پاره ات پيشِ

عده اى نانجيب مى سوزد

 

دست و پا ميزنى و ميگويى

جرعه اى آب...تا كه جان گيرم

باز تكرار ميكنى آقا..

جرعه اى آب...ورنه ميميرم

 

چِقدَر پير گشته اى آقا

گيسوانت همه سفيد شده

داغ كه به روى دل دارى؟

پدرت كه ز زهر شهيد شده؟

 

همه ى شهر با تو لج كردند

دلشكسته شدى و مايوسى

حس غربت به خانه ات دارى

با غريب مدينه مانوسى

 

اى على اكبر امامِ رضا

كاش خواهرى كنارت بود

كاش تنها نبودى آقا جان

كاش همسرى كنارت بود

 

گرچه تنهايى ات مُسلَّم شد

سر پيراهنت كه دعوا نيست

بدنت زير آفتاب اما

بدنت زير دست و پاها نيست

 

جاى شكرش هميشه باقى است

سر تو از تنت جدا نشده

كفنت كرده اند آقا...شكر

قسمت تو بوريا نشده

 

آرمان صائمى

 

********************

 

اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – علیرضا خاکساری

 

یکی بخیل میشود یکی جواد میشود

یکی مرید میشود یکی مراد میشود

 

یکی امیر میشود برای سلطنت ولی

یکی تمام عمر عبد خانه زاد میشود

 

از آن دری بیا که سائلت نشسته پشت آن

بدون تو که کار و بار من کساد میشود

 

فقیر شد کسی که روز و شب گدایی ات نکرد

کنار توست رزق و روزی ام زیاد میشود

 

به اعتقاد بنده تا که هست حرز نام تو

دگر کجا کسی دخیل "و ان یکاد" میشود

 

طلایه دار رحمت کثیر و مهربانی است

کسی که از طفولیت رضانژاد میشود

 

ز برکت نگاه ویژه ی تو است اگر کسی

کمیت و دعبل و فرزدق و فؤاد میشود

 

به گریه گفتمت که میشود حرم عطا کنی ؟

نگاه ذره  پرورت جواب داد: میشود

 

حسین میشوی و حجره ات دوباره شاهد

نزول کاف و ها و یا و عین و صاد میشود

 

گریز میزنم به کربلا ولی چه سری است

میان روضه ی تو از هلال یاد میشود

 

بسنده میکنم و بیش از این جلو نمیروم

که حال مادرت ز فرط گریه حاد میشود

 

علیرضا خاکساری

برگرفته از کانال بی پلاک

 

********************

 

اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – محمد جواد شیرازی

 

بی مهری اش کاشانه را دلگیر کرده

غم را میان سینه ام تکثیر کرده

 

غربت میان شهر، جای خود بماند

غربت در این خانه دلم را پیر کرده

 

خیلی برای قتل من زحمت کشیده

خیلی برای کشتنم تدبیر کرده

 

با تیغ... نه... اما به من زهری که داده

کار هزاران ضربه ی شمشیر کرده

 

مثل امام مجتبی چیزی نگفتم

پاره جگر این زهر را تفسیر کرده

 

سر روی پای خواهری باشد چه خوب است

خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده

 

من آبرودارم دراین خانه نرقصید

این سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده

 

فریاد من شد العطش، با خنده هایش

فریاد من را سخت بی تأثیر کرده

 

حرف از عطش شد یاد جدم می کنم باز

داغش دل و جان مرا تسخیر کرده

 

بستند، تنها آب را بر روی جدم

آبی که گرگ تشنه را هم سیر کرده

 

یاد وداع عمه ام از قتلگاهش

این لحظه ها فکر مرا درگیر کرده

 

زینب مدینه خواب هجران دیده و شمر

در کربلا این خواب را تعبیر کرده

 

عمه برادر را اگر نشناخت حق داشت

وقتی که هر عضو تنش تغییر کرده

 

بیرون کشید از پیکرش صد تیر و مانده

سر نیزه ای که در گلویش گیر کرده

 

محمد جواد شیرازی

 

********************

 

اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – حسن لطفی

 

هم آسمان قصیده‌ای از بی کرانی‌اش

هم بی کرانه‌ها غزلِ آسمانی‌اش

 

ای کال‌ها کمال سرِ کوچه‌باغ اوست

باید رسید تا به خدا با نشانی‌اش

 

او در مدینه جای پدر را چه پُر نمود

در غیبت پدر ، پسر و میزبانی‌اش

 

باغِ معارف است حدیثش ، پیمبران

حَظ می‌برند موقعِ شیرین زبانی‌اش

 

از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست

نوشیده است از لبِ جام دهانی‌اش

 

بابُ الجواد حاجت ما را چه زود داد

مشهد پُر است از نفسِ مهربانی‌اش

 

شش‌گوشه شد ضریحَش اگر بی دلیل نیست

از شش جهت گداست در این میهمانی‌اش

 

یارب مگیر فیضِ شبِ کاظمین را

هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانی‌اش

 

وقت زیارت است و عباراتش از رضاست

قربان کودکیش فدای جوانی‌اش

 

حالا کبوتران همه از مشهد آمدند

تا آسمان بام ؛ پِیِ سایبانی‌اش

 

آقایِ طوس از جگرش آه می‌کشد

در کنجِ حجره تا پسرش آه می‌کشد

 

اُفتاده است رویِ زمین و برابرش

لبخند می زند به تقلاش همسرش

 

اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او

اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش

 

جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او

از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش

 

قسمت نبود آب بنوشد بجای آن

خاکی شده است حیف لبانِ مطهرش

 

باب‌الحوائج است ولی می‌توان شنید

از بینِ حُجره ناله‌یِ موسی بن جعفرش

 

این دفعه می‌زدند به دَف تا که جان دهد

کَف می‌زدند وقتِ نفسهای آخرش

 

از پا گرفته و بدنش می‌کشند...وای

تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش

 

خون گریه می‌کند لبه‌یِ تخته سنگ‌ها

از بَس که خورد بر لبه‌یِ پله‌ها سرش

 

این پشت بام گودی گودال نیست شُکر

با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش

 

***

 

سخت است فکر این غم و سخت است باورش

مردی که قاتلش بشود زهرِ همسرش

 

حسن لطفی

 

********************

 

اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع)

 

شرحی کنار سوره کوثر گذاشتی

بر روی صفحه لاله پرپر گذاشتی

 

طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا

آقا چه شد به روی زمین سر گذاشتی؟

 

جانی نداشتی و به هنگام هلهله

سر را به روی دامن مادر گذاشتی

 

کمتر به در بزن سر خود را دلم شکست

با قطره های خون که روی در گذاشتی

 

یک آب گفتی و بغلش چند یاحسین

پهلوی آب روضه ی دلبر گذاشتی

 

کف میزدند دور تو گرچه کنیزها

کِی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی؟

 

با این تنی که رفته غریبانه روی بام

غصه برای چند کبوتر گذاشتی؟

 

خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه

جایی برای روضه معجر گذاشتی

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

اشعار مناجات با امام زمان(عج)

 

شکوه دارم از خودم بر بخت خود پا می‎زنم

سال‎ها روضه می‎آیم و باز درجا می‎زنم

 

گریه‎ات را با گناهانم درآوردم، ولی

می‎نشینم ناله‎ی الغوث آقا می‎زنم

 

گرچه می‎گویم که دنیای منی یابن الحسن

در عوض قید شما را پای دنیا می‎زنم

 

از دورویی خسته‎ام از دست دارم می‎روم

با همین اعمال زشتم حرف زیبا می‎زنم

 

من بدم اما دعایم کن، تو بابای منی

طفل بازیگوش هستم رو به بابا می‎زنم

 

خیمه‎ات خلوت که باشد درد دل راحت‎تر است

پس می‎آیم حرف‎هایم را سحرها می‎زنم

 

طاقت من طاق شد پس کی براتم می‎رسد

یا ببر تا کربلا یا که خودم را می‎زنم

 

باز هم از طوس دارد برگ دعوت می‎رسد

برگه‎ی حاجات خود را در حرم تا می‎زنم

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 17 مرداد 96

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد

 

23 ذی القعده به نقلی شهادت حضرت امام رضا(ع)

 

قامت سرو در آن کوچه بهم ریخته بود

زهر انگار ز سر تا به قدم ریخته بود

 

هر قدم، زیر لبش نالهٔ یا زهرا داشت

دردها بود که بر زانوی خَم ریخته بود

 

گفته بود از غمِ خود پیشِ اباصلت کمی

وای اگر دیدی عبا روی سرم ریخته بود...

 

با سر و صورت و زانو وسط حجره فتاد

همهٔ عرش، کفِ حجرهٔ غم ریخته بود

 

مثل یک مار گزیده، بخودش می پیچید

یادِ گودال در آنجا ز قلم ریخته بود

 

خوب شد زودتر از مرگ، جوادش آمد

دید بر جان پدر، زهرِ ستم ریخته بود

 

روی زانوی پسر، جان پدر بر لب شد

روی لبهای پسر نوحه و دم ریخته بود

 

آه، این واقعه در کرب و بلا بر عکس است

اشکِ بابا به پسر، پیش حرم ریخته بود

 

پدری پیش پسر با سرِ زانو آمد

چه پسر، آه که سر تا به قدم ریخته بود

 

إرباً إربا شده بود آن قد و بالای رشید

یک بدن بود ولی چند رقم ریخته بود

 

دست خواهر که سرِ دوش برادر افتاد

دید احوال حسینش چه بهم ریخته بود

 

خوب شد آمدی ای خواهر مظلومهٔ من

غم عالم بخدا روی سرم ریخته بود

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 17 مرداد 96

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – محمد جواد شیرازی

 

دوباره مرغ این سینه به فکر سِیر در طوس است

خدا را شکر می گویم که این دل با تو مأنوس است

 

رجب...ذی القعده... می چسبد زیارت کردنت آقا

زیاراتی که منصوص و زیاراتی که مخصوصه است

 

چنان که قبل ذی الحجه رسیده ماه ذی القعده

بدون طوف در مشهد طواف کعبه منحوس است

 

‌"برو" یعنی "بمان پیشم"، "نمی خواهی نمی آیم"

تکلم کردن عاشق پر از افعال معکوس است

 

میان زندگیِ تک تک ما را که می گردی

عطایای تو ملموس و کرامات تو محسوس است

 

سگ ولگرد در مشهد، نگاهش خورد بر گنبد

به یمن این نظر کردن، مقرّب تر ز طاووس است

 

عَسیٰ أنْ تَکْرَهوا شیئًا...هُوَ خیرٌ لَکم... باشد...

...شده روزی من خیری، که در دوری و افسوس است

 

مرا بیست و سه ی ذی القعده دعوت کن دلم تنگ است

تمام حاجتم این روزها یک اذن پابوس است

 

محمد جواد شیرازی

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – محمد جواد شیرازی

 

تسلیمم ای کریم که زندانی ام کنید

فکری برای بی سر و سامانی ام کنید

 

بخشش بس است، عمر من بی نوا گذشت

من را مؤاخذه به هوسرانی ام کنید

 

 باشد... به رو سیاه، نگاهی نمی کنید

حداقل نظر به پشیمانی ام کنید

 

بال مرا تعلق نفسم شکسته است

از خود تهی کنید مرا، فانی ام کنید

 

آتش زدم به بال و پرم پیش چشم تان

تا که توجهی به  پریشانی ام کنید

 

من حاضرم قسم بخورم خوب می شوم

ای مهربان اگر که خراسانی ام کنید

 

تاریکم و به جلوه ی شمس الشموسی اش

با هر فرازِ جامعه نورانی ام کنید

 

تنها خوشم به بابِ جوادالائمه اش

آن دور و بر مرا سگ دربانی ام کنید

 

گریان شدن برای حسین است آبرو

با سوز و آه و زمزمه بارانی ام کنید

 

تشنه، هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد

یاد عزیز فاطمه قربانی ام کنید

 

من را ببخش اگر که از این غم نمرده ام

من را حلال، بهر گران جانی ام کنید

 

محمد جواد شیرازی

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – محمد جواد شیرازی

 

جام ها بی تاب از رزقِ شراب و باده اند

صحن ها بهر حضور سائلان آماده اند

 

با امید وصل این جنت تقلا می کنند

ذره هایی که میان راه، بین جاده اند

 

کوثر است آب میان صحن و پاکم می کند

حوض های این حرم الحق که فوق العاده اند

 

مادرم می گفت: "سجاده نمی خواهد حرم

سنگ های خاکی اش بالاتر از سجاده اند"

 

چند عاشق با دو چشم خیس از راه آمدند

گوشه ی باب الجوادت از نفس افتاده اند

 

عده ای با نام زیبای تو مستی می کنند

عده ای هم دور مرقد جامعه سر داده اند:

 

"یا ولی الله ضامن شو گنهکار آمده

تا همین جا هم به لطف توست راهم داده اند

 

نسل در نسلت همه آقا و اهل بخششند

نسل در نسلم همه محتاج و نوکر زاده اند"

 

هرچه هم باشند این مردم رعایای تواند

عاشقت هستند و در این عشق صاف و ساده اند

 

اهل ایمان شد هر آن کس که نگاهش کرده ای

وای بر آن ها که از چشم شما افتاده اند

 

محمد جواد شیرازی

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – محمد جواد شیرازی

 

 پادشاه سخا امام رضا

اول و انتها امام رضا

 

دوره گردم که ذکر روز و شبم

یاحسن بوده یا امام رضا

 

پدرم زیر لب میان قنوت

نیمه شب گفت یا امام رضا

 

تا ابد شاکر توام یارب

چون که دادی به ما امام رضا

 

هر کسی خسته شد ز بدحالی

گفته ام که بیا امام رضا

 

از همان روز اولش بوده

راه ما تا خدا امام رضا

 

علت آفرینش باران

خلقت ما سوا امام رضا

 

بین کشتی و در دل طوفان

نوح را ناخدا امام رضا

 

لب دریای نیل هم بوده

ذکر صاحب عصا امام رضا

 

شرط حج استطاعت است اما

حج شاه و گدا امام رضا

 

هر شب جمعه زیر لب گفتم

یا سریع الرضا امام رضا

 

مطمئنم که روزی سفرِ

کربلا هست با امام رضا

 

زائر او رسید در یک جا

می رسد در سه جا امام رضا

 

جان دردانه اش امام جواد

ربنا آتنا امام رضا

 

محمد جواد شیرازی

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – محمد جواد شیرازی

 

با همین اشک سحر کار تکلم می شود

با وجود چشمه کِی حرف از تیمم می شود؟

 

چشم های نیمه بازم را به لطف خود ببخش

اشکِ بیش از حد دلیل این تورم می شود

 

آنقدَر ضامن شدی آخر حسابش گم شده

باز هم گفتی بیا.‌‌.. این بارِ چندم می شود؟

 

آیه ی تطهیر حق هستید و این هم حاصلش

"طابَتِ الْأرْضُ الّتی فِیهٰا دُفِنْتُم" می شود

 

پادشاهان در ورودی حرم زانو زدند

خودپرستی ها میان این حرم گم می شود

 

بس که حاجت داده شد پشت در باب الجواد

بیشتر از هر دری این جا تراکم می شود

 

رفع حاجت مانده و نذر کبوتر کرده ام

پیرمردی گفت با یک مشت گندم می شود

 

وقت خواهش کم نباید خواست از دست کریم

چون که او هرچیز دارد خرج مردم میشود

 

مثل سلمانی نیشابور، وقت احتضار

 پیش ما آقا بیا با یک تبسم... می شود؟!

 

هر سؤالی که نکیر و منکر از ما می کنند

استناد ما فقط بر اصل هشتم می شود

 

حب تو حرز است، از آن چه خدا فرموده است:

"آدم و سنگ است در دوزخ که هیزم می شود"

 

این دل من مست اولاد امام کاظم است

یا به مشهد می رود، یا راهی قم می شود

 

هر کجا عاشق رود عرض ارادت می کند

پس سلام از هر کجا منا علیکم می شود

 

محمد جواد شیرازی

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – محمد جواد شیرازی

 

در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست

هیچ کس از لطف تان در این حرم مأیوس نیست

 

شکرِ حق با شیر مادر مهرتان در دل نشست

واقعا بیچاره هرکس با شما مأنوس نیست

 

کربلا و کاظمین و سامرا، حتی نجف

هیچ جا بهر من درمانده همچون طوس نیست

 

دُرّ و مرجانی که از احسان به سائل می دهی

در صدف های کفِ اعماق اقیانوس نیست

 

هرکس از، سوی تو آمد بوی جنت می دهد

بوی جنت هیچ جا چون در حرم محسوس نیست

 

این کبوتر که به دور گنبدت در گردش است

هم طراز هر پرش صدها پرِ طاووس نیست

 

دانه دانه ذکر تسبیحم فقط شد "یا رضا"

شأن ذکرت کمتر از "یا نور و یا قدوس" نیست

 

زائرانت پشت هم مرکب به مرکب آمدند

این همه زائر ولی روزی من... افسوس!... نیست

 

نه عبا میخواهم و نه تیغه ی سلمانی ات

حاجتم این روزها چیزی بجز پابوس نیست

 

محمد جواد شیرازی

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – محمد جواد شیرازی

 

به این دل که پر زد سویت عاشقانه

بده گوشه ای از حرم آشیانه

 

رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان

شده ذکر تسبیح مان دانه دانه

 

رسیده به ما عشق، سینه به سینه

کشیدیم این بار، شانه به شانه

 

نوای مرا می خری از کرامت

میان نواهای نقاره خانه

 

ز بس جامعه خوانده ام، هر فرازش

شده بین آب و گلم جاودانه

 

رئوفی و طاقت نداری ببینی

شود اشک چشم گدایی روانه

 

به من دل بریدن نمی آید اصلا

به تو راندن من نمی آید اصلا

 

محمد جواد شیرازی

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – علیرضا خاکساری

 

به فکر کربلا بودم در آوردم سر از مشهد

بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد

 

اگر که میل حج دارم چه جایی بهتر از اینجا

اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد

 

امیدی به من و این طبع خشکیده نبود اما

به لطفش برده ام با خود غزل های تر از مشهد

 

گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد 

سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد

 

"پدیده" این نمایشگاه الطاف خداوندی ست

ندیدم شهر زیبایی تماشایی تر از مشهد

 

برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد

چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد

 

"به جان مادرت زهرا قسم" رد خور ندارد که

نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد

 

اگر روزی شود تنها بلیط رفت میگیرم

چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد

 

علیرضا خاکساری

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – محمد حسن بیات لو

 

وا می کنم سوی تو تا بال و پرم را

حس می کنم شیرینی طعم حرم را

 

تا که حواسم پرت این و آن نباشد

خالی کن از غیر خودت دور و برم را

 

در  دفتر ثبت  نذوراتت  ببین که

نذر تو کردم هم خودم هم همسرم را

 

یک جلوه کن با پرتو شمس الشموسی

از دامن خود جمع کن خاکسترم را

 

حالا پر از بغضم که دارم می گذارم

بر شانه ی گلدسته های تو سرم را

 

آیینه کاری رواقت هم گواه است

پر کردی از زو‌ار خود سرتاسرم را

 این چندمین بار است می آیم ولی کاش

یک دفعه هم می شد بیارم مادرم را

 

ایمان چشمانت مرا از شک در آورد

لبریز  عشقت کن  تمام  باورم را

 

محمد حسن بیات لو

 

*******************

 

اشعار امام رضا(ع) با موضوع آزاد – مهدی قاسمی

 

در این حریم ذکرم ، یارب و یا کریم است

 دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است

 

کم میشود مگر از این سفره هر چه بردند؟

 وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است

 

بیهوده زائرانش دست کرم ندارند

 هرکس شد آشنای این آشنا کریم است

 

تضمین ذکر “یامن یعطی الکثیر ” من اوست

 گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است

 

با این لباس پاره ، فوراً مرا بغل کرد

 من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است

 

نوکر غریب باشد، مولا نمی پسندد

 گفته سه جامی آیم ، آقای ما کریم است

 

اصلا ً بهشت یعنی در این حرم نشستن

 امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است

 

باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم

 باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است

 

هر جا که روضه بوده ، بالا نشسته زهرا

 آنکس که برده من را ، تا کربلا کریم است

 

بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را

 این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است

 

مهدی قاسمی

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع)

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطفیان

 

قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش

بايد رفاقت کرد با خار بيابانش

 

هجران کشيدن به اميد وصل ميارزد

گر اولش تلخ ست، شيرين است پايانش

 

هر کس که عاشق نيست پس اصلا چرا زنده ست

يا چه جوابى ميدهد فردا به وجدانش

 

خاکستر پروانه اى را ديدم و گفتم

هر کس که عاشق ميشود اين است تاوانش

 

آن کوچه اى که يار ما از آن گذر کرده ست

عشاق منت ميکشند از سنگ طفلانش

 

منکه چهل سال است روى خاک ميخوابم

حيف است نگذارم سرم را روى دامانش

 

اين شمعها که بر تن پروانه ميگريند

زنده نميمانند تا شام غريبانش

 

اشک جوانى بهترين سرمايه پيرى ست

خوب است باشد آدمى فکر زمستانش

 

در وقت مردن روبه قبله ميشود هر کس

من وقت مرگم ميشوم رو به خيابانش

 

در اصل بنده بودنش را جار خواهد زد

عبدى که سجده ميکند اول به ايوانش

 

باران که آمد بعد از آن خيرات ميبارد

خير کسى را خواستى اول بگريانش

 

سنگينى زنجير بر گردن نميگيرد

از گريه هر که خيس ميگردد گريبانش

 

من سالها در گيسوى تو سير ميکردم

سيرى که خيل عارفان خواندند عرفانش

 

وقتى دلم را دست چشمان تو ميدادم

باور نميکردم بيندازى به زندانش

 

يک شب در آغوشت نباشم خشک خواهم شد

پژمرده ميگردد گلى که نيست گلدانش

 

آنکه لبش را از ضريحت برنميدارد

صدها گره وا ميکند از کار، دندانش

 

گفتم همه هستند شايد جاى من هم هست

منهم يکى از اين کبوترهاى مهمانش

 

شکر خدا اينجا کريمان سلطنت دارند

دنيا به ايران نازد و ايران به سلطانش

 

سيرش دو چندان و سلوکش هم دو چندان است

هر کس که از قم ميرود سمت خراسانش

 

علی اکبر لطیفیان

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – محمد جواد پرچمی

 

تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما

در مسیر طوس آهوی بیابانیم ما

پشت سقاخانه ات دنبال درمانیم ما

سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما

 

زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما

 

دست ما خالی که باشد زود بالا می رود

پای مجنون بشکند هم سوی لیلا می رود

غالبا "لن" که بیاید صحبت از "لا" می رود

لا اله ما اگر دنبال الا میرود

 

علتش این است که با تو مسلمانیم ما

 

نیست مارا پیش دریا منت جو هيچ وقت

با طبیبان نيست مارا میل دارو هیچ وقت

غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هيچ وقت

گر میسر نیست مارا قرب آهو هيچ وقت

 

تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما

 

دلخوشی ماست لانه کنج ایوان داشتن

نوکری در گوشه میخانه تا جان داشتن

وقت حاجت داشتن شاه خراسان داشتن

از کریمان خواستن یعنی دوچندان داشتن

 

شکرلله رعیت دربار سلطانیم ما

 

ما کبوترها دم گنبد مقرب می شویم

بال ما دور تو که پر زد مقرب میشویم

هرکجا نام تو می آید مقرب میشویم

در زیارت های قم مشهد مقرب میشویم

 

با همین آواره بودن عبد جانانیم ما

 

خاک پایت معجزات کبریایی درس داد

به دو صد زرگر فنون کیمیایی درس داد

سوزن خیاط زر شد پارسايي درس داد

پیر پالان دوز به شیخ بهایی درس داد

 

کیمیا این بارگاه است و نمی دانیم ما

 

می نوازد گاه گاهی هم سلیمان مور را

وا مکن از خانه ات این وصله ناجور را

شاد کن سلمانی بی تاب نیشابور را

قول دادی پر کنی تنهاییم در گور را

 

زیر خاک آقا بدون تو پریشانیم ما

 

سجده هایم یا رضا و ربنایم یارضا

می زنم هرشب صدایت کن صدایم یارضا

می شود آمین دعایت با دعایم یارضا

دیر شد آقا چه شد پس کربلایم یارضا

 

ناخوش خوش احوالیم آقا دیده گریانیم ما

 

سر در این خانه ها با ما و پرچم باخودت

دسته سینه زنی با ما ولی دم با خودت

روزی اشک تمام نوکران هم باخودت

واقعاً دلواپسیم آقا محرم باخودت

 

از عزاداران آن آقای عطشانیم ما

 

رفته رفته ناله مظلوم دارد میرسد

مادری با کودکی معصوم دارد میرسد

آه آه خواهری مهموم دارد میرسد

خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد

 

از غم انگشترش پاره گریبانیم ما

 

چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب

روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب

 

جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب

آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب

 

انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما

 

محمد جواد پرچمی

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – امیر حسام یوسفی

 

تشنه سیراب شود از نم باران ، خوب است

در گذرگاه سحر ، زلف پریشان خوب است

حالمان در حرمت خسرو خوبان ، خوب است

پشت درهای حرم منتظر نان ، خوب است

 

سایه لطف شما از سرمان کم نشود

گردنم هیچ کجا جز حرمت خم نشود

 

نیست بودم که به دستور تو ایجاد شدم

من اسیرم که به دستان تو آزاد شدم

 غصه ها رفت ز یادم همه ، دلشاد شدم

 با نگاهت به خودم آمدم آباد شدم

 

اثر وضعی چشمان تو غوغا کرده

 قطره را در وسط صحن تو دریا کرده

 

شاد هستم که دوباره شب میلاد شماست

دست بر سينه گذاريد كه هنگام دعاست

جاي جاي حرمت مأمن هر شاه و گداست

به دلم آمده  آقا که حریمت دل ماست

 

دل ميان حرمت رنگ و جلا مي گيرد

 مس جان مي دهد و شمش طلا مي گيرد

 

مست و هوشیار، برای تو چه فرقی دارد

 خواب و بیدار، برای تو چه فرقی دارد

 شخص بیمار، برای تو چه فرقی دارد

 و گنهکار، برای تو چه فرقی دارد

 

 هرکه آمد حرمت از کرمت خواهی داد

 جا به ما از کرمت در حرمت خواهی داد

 

 هرکه آید به حرم دست تهی رد نشود

سایه ات کم ز سر آنکه نیاید نشود

راهی صحن و سرایت که مردد نشود

 دل هرکس به تو نزدیک شد اسود نشود

 

 دولت عشقی و در عشق خدایی آقا

 واقعا درخور معنای رضایی آقا

 

کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت

 یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت

 شیعه شد یکنفر، از دین مسیحا برگشت

 مرده در صحن گوهرشاد به دنیا برگشت

 

من به قربان تو و معجزه های حرمت

 زنده کرده ست مرا فکر دم و بازدمت

 

تو میان دل هر غمزده ای جان هستی

 تو چراغ شب تاریک خراسان هستی

 همه چون نوکر دربار و تو سلطان هستی

 الگوی رهبری کشور ایران هستی

 

از ازل در دل او لطف شما بی حد شد

رهبرم با نظرت اهل خود مشهد شد

 

شعر چشمان تو دیوان غزل را آورد

 مژده ی آمدنت ابر ، عسل را آورد

 سوی مشهد بخدا لات محل را آورد

 و خدا حی علی خیر العمل را آورد

 

آمدم باز پناهم بده آقای رئوف

 شده یک بار تو راهم بده آقای رئوف

 

سالیانیست که با اسم رضایت، بندم

 به همین حالت دربند، رضایتمندم

 به قسم دادن زوار شما میخندم

 گوشه باب جوادت گره ای میبندم

 

مرغ باغ رضویم که بهشتم آنجاست

 مسجد و کعبه و محراب و کنشتم آنجاست

 

آهوانه به هوای حرمت آمده ام

 زیر باران عجیب کرمت آمده ام

 به امید کرم دم به دمت آمده ام

 خاک راهم که به زیر قدمت آمده ام

 

وقت آن است که با روضه منور گردم

 با دم یابن شبیب تو معطر گردم

 

مطب لطف تو را دیدم و بیمار شدم

 واقعا در حرمت بود که بیدار شدم

 دئبلت گشتم و دیوانه و بیکار شدم

من به امید عطای تو گنه کار شدم

 

همه ام نذر تو ای شافع عالی درجات

 جهت زود رسیدن به خراسان صلوت

 

چَه چَه چلچله و شانه بسر وصف شماست

 و درخشندگی شمس و قمر وصف شماست

 بضعه منی پیغمبر، در صف شماست

 ها علی بشر کیف بشر وصف شماست

 

همه جا وصف شما هست ولی کن محدود

 مادرت روز ازل شعر برای تو سرود

 

پسر ارشد موسی ! ید موسی داری

 سایه ای روی سر مردم دنیا داری

 مثل زهرا و علی در دل ما جا داری

آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری

 

هیبتت‌ حیدری و عصمت تو زهرایی

 کوری چشم حسودان ، چقدر آقایی

 

بارها در حرمت عقده گشایی کردم

 تو شدی شاه برای تو گدایی کردم

 و دم پنجره فولاد دعایی کردم...

 با دعا در دل آقام چه جایی کردم

 

در حرم، حاجت من گشته روا بسم الله...

 هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله...

 

واقعا ذات حسینی شما معلوم است

 خواهرت مثل عقیله چقدر معصوم است

 کربلا زینب و، قم، فاطمه ی معصومه ست

 زینبت بود، که عاشق شدنش محکوم است

 

وقت آن است گریزی زنم از عشق به عشق

 ذکر لا یوم کیومک ز دوبانوی دمشق

 

 نام ارباب گذر واژه ی بین المللیست

 مادح مجلس اصلیش خداوند جلیست

 حال با اینکه همه مزه لبها عسلیست

 نمک مجلس ما نام حسین ابن علیست

 

کمتر از چند دهه مانده بگوییم حسین

 تن بی راس تو جامانده... بگوییم: حسین

 

امیرحسام یوسفی

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – محمد حسین رحیمیان

 

ماه را در شب هجران برسانید فقط

مژده ای در دل طوفان برسانید فقط

 

به کویری که ندیده است به خود برگ و بری

خبر از بارش باران برسانید فقط

 

من همان گمشده ام ،راه بلدها من را

به در خانه جانان برسانید فقط

 

همه درهای جهان را به روی ما بستند

دست ما را به خراسان برسانید فقط

 

گر حرم قسمت ما نیست سلام ما را

به عزیز دل ایران برسانید فقط

 

شب عید است و خراسان چه قیامت شده است

مرغ دل باز هوایی زیارت شده است

 

چاره آخر ما پنجره فولاد رضا

می کند معجزه پنجره فولاد رضا

 

گفت تا زائر دلسوخته ای : جان جواد

همه را داد شفا پنجره فولاد رضا

 

ملجا خوب و بد مردم ایران اینجاست

دردها کرده دوا پنجره فولاد رضا

 

آی شش گوشه ندیده نشو مایوس بیا

می دهد کرببلا پنجره فولاد رضا

 

به تلافی مسلمان شده سلمان بود

که به ما داد خدا ،پنجره فولاد رضا

 

پشت این پنجره ها معجزه ناممکن نیست

شک ندارم که تمام گره ها واشدنی است

 

کرده وابسته مرا حال و هوای حرمت

خیر دیدم به خدا از همه جای حرمت

 

روز و شب اهل یقین دور سرت میگردند

همه صاحب نفسانند گدای حرمت

 

بهترین ثانیه ها با تو رقم خواهد خورد

بهترین خاطره ها خاطره های حرمت

 

حال آدم وسط صحن تو جا می آید

به خدا مست کننده است هوای حرمت

 

بطلب باز من بی سر و پا را سلطان

شده بدجور دلم تنگ برای حرمت

 

حرمت تکیه گه من شده از کل وجود

به ضریحت برسان دست مرا زود به زود

 

شکر لله شدم نوکر خانه زادت

گشته آرام همیشه دل من با یادت

 

تو پناه منی و نسل من و اجدادم

من گرفتار تو و نسل تو و اجدادت

 

به تو هر روز سلامی ندهم میمیرم

من اگر خوب اگر بد به تو کردم عادت

 

در میان همه دلباختگانت مشهور

به شب معجزه ها گشته شب میلادت

 

مسجد و میکده دادند به هم دست به دست به دست

در دل صحن پر آوازه ی گوهرشادت

 

جمع شد در حرم تو همه زیبایی ها

هیچ جا بین جهان نیست شبیه اینجا

 

زائر تو به جهان رغبتش از یادش رفت

زندگی و همه ی لذتش از یادش رفت

 

هر که آرامش اطراف ضریحت را دید

به خدا آرزوی جنتش از یادش رفت

 

سائلی آمده بود از تو بگیرد حاجت

تا سلامی به تو داد حاجتش از یادش رفت

 

در ِ این خانه نداری است که قیمت دارد

بُرد کرد آنکه همه ثروتش از یادش رفت

 

هر که شد چشم به راه تو شب اول قبر

به خدا زیر لحد وحشتش از یادش رفت

 

 خیره شده چشم همه ، نعمت ازین بهتر چیست

ترسی از مرگ میان دل زوارت نیست

 

غم فراوان شده و میکده لازم شده ایم

حضرت عشق ببخشید مزاحم شده ایم

 

ما به تو رو نزده حاجت ما را دادی

سر این سفره فراوان مُتنعّم شده ایم

 

زندگانی به خدا طعم دگر گیرد اگر

بنویسند به دربار تو خادم شده ایم

 

همگی در طلب رزق محرم امشب

جلوی پنجره فولاد تو مُحرِم شده ایم

 

اربعین پیش حسین ضامن ما باش آقا

غم فراوان شده و میکده لازم شده ایم

 

اربعین خانه دل ها همه نا آرام است

اربعین هر که زیارت نرود ناکام است

 

محمد حسین رحیمیان

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – حسن لطفی

 

به رویِ سیم‌هایِ برق است و

در نگاهش عجیب غم دارد

خوب پیداست این کلاغِ سیاه

چقدر حسرتِ حرم دارد

 

خیره مانده به گنبد و میگفت

کاش مادر زِ باغ می‌آمد

چه قشنگ است این حرم ای کاش

با هزاران کلاغ می‌آمد

 

فکر می‌کرد اگر حرم بِرسد

دورِ خود چند آشنا بیند

هِی از آن دور خیره شد شاید

لااقل یک کلاغ را بیند

 

 گفته بودند موقعِ رفتن

مرو جایی که حسرتش با ماست

تو سیاهی غریبه‌ای زشتی

نه ! حرم لانه‌یِ کبوترهاست

 

نَرو از پیش‌ِمان بمان او گفت

رنگ بالاتر از سیاهی نیست

دستِ من نیست می‌کشد آقا

میروم تا امام راهی نیست

 

راه دور و به زحمت آمده بود

تا رسانَد سلامِ مادر را

چقدر سخت بود بردارد

او زِ گنبد نگاهِ آخر را...

 

تا به اینجا رسید اما حیف

در تَنَش قُوَّت پریدن نیست

عزم کرده به باغ برگردد

در دلش طاقتِ بریدن نیست

 

دید مُشتی کبوترند آنجا

رویِ گنبد طلایِ آقایش

خواست از راهِ خویش برگردد

آمد اما صدای آقایش

 

خسته‌ای تشنه‌ای گرسنه‌ای اما

چشم بر راهِ دیدنت بودم

چند روزی است بین راهی و

به امید رسیدنت بودم

 

بال و پرهایِ خاکیِ خود را

بتکان رویِ فرشِ ایوانم

نه  روی شاخه‌هایی نه

که نشستی به رویِ دامانم

 

چشم بر راه مانده بودم تا

بِرسی ...آب و دانه‌ات با من

هرکجا از حرم که می‌خواهی

بنشین آشیانه‌ات با من

 

هرچه اینجا سیاه‌تر بهتر

زودتر رو سپید برگردد

نه محال است زائرم یکبار

از حرم نااُمید برگردد

 

جز درِ خانه‌ام کجا داری

بهتر از گنبدم کجا بروی

دوست دارم کبوترم باشی

دوست داری به کربلا بروی؟

 

چند روز میهمان آقا بود

او کبوتر شد و رها می‌رفت

لطفِ این خانه شامل‌اش شده بود

داشت او هم به کربلا می‌رفت....

 *

جُون آمد کنارِ اربابش

رخصتش را گرفت اما نه

التماسش نمود او فرمود

زحمتت داده‌ایم حالا نه...

 

گفت خارم که خار می‌دانم

پیش گُل رنگ و روی بد دارد

دست رد را مزن به سینه‌ی این

روسیاهی که بویِ بد دارد

 

حرفهای غلام  آتش بود

از جگر بود بر جگر میزد

بوسه بر دست نه به خاکش داد

سر به زیری که بال و پر میزد

 

اندکی بعد بر زمین اُفتاد

رویِ شن سر گذاشت چشمش بست

فکرِ دامان نمی‌کند اصلا

انتظاری نداشت چشمش بست

 

ناگهان بویِ سیب را فهمید

گرمی ناب را حِس می‌کرد

باورش نیست روی گونه‌ی خود

روی ارباب را حِس می‌کرد

 

سر به دامان گرفت و او از شرم

زخم‌های دلش نمک خورده

بوسه‌ای زد به چهره‌اش ارباب

بوسه‌ای با لبی تَرَک خورده......

 

حسن لطفی

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – سید پوریا هاشمی

 

کوبیده ام کلون دری را زکودکی

من دوست داشتم سفری را ز کودکی

 

وقتی که خوب دربدر مشهدش شدم

از من گرفت دربه دری را زکودکی

 

بالا سرم که گنبد زردش طلوع کرد

در سایه اش کشاند سری را زکودکی

 

خیلی قرار بود بیوفتم به قعر چاه

او دفع کرد هر خطری را ز کودکی

 

آمد مرا بدست رضا داد تا ابد

داده پدر به من پدری را ز کودکی..

 

از ابتدا رفیق شدم با رضا فقط

وا شد زبان من به رضا یا رضا فقط

 

هرنوکری برای رضا کار میکند

 ماهیتا برای خدا کار میکند

 

ما دخل و خرجمان ز غریبه نمیرسد

از دست توست هرچه گدا کار میکند

 

آن کودک فلج که به دستت شفا گرفت

حالا جوان شده سرپا کار میکند

 

هرزائری رسید به من هم افاضه شد

این خاک پا شبیه طلا کار میکند

 

فهمیدم از پری که به خدام داده است

طاووس هم برای شما کار میکند

 

آقا خودت برام بلیط سفر بگیر

اینبار از اهالی ری کارگر بگیر

 

طوری که انقطاع ز مردم سعادت است

وابستگی به قبله هفتم  سعادت است

 

دانه بهانه ایست مرا زائرم کنی

پس پر زدن به نیت گندم سعادت است

 

در ازدحام دور ضریح تو خوشترم

قطره شدن میان تلاطم سعادت است

 

صحن عتیق برد مرا صحن آینه

از مشهد امدن طرف قم سعادت است

 

یک یا حسین از من و یک یا حسین، تو

بین گدا و شاه تفاهم سعادت است

 

داده به سفره ام چه صفایی چه عزتی

یک دانه برنج ز بشقاب حضرتی

 

وقتی رسید فیض شما دم به دم به ما

آمد لباس مشکی خدام هم به ما

 

یک گوشه چشم کردی و قومی اسیر شد

خیلی زیاد ساخت همین لطف کم به ما

 

بعد نماز صبح به هرصحن سر زدیم

پاداش داد فاطمه با هر قدم به ما

 

بازین چه شورش است که در مشهدالرضاست

بیتی جدید داد خود محتشم به ما

شش گوشه جلوه کرده دراین چهار گوش تو

داده همیشه بوی حسین این حرم به ما

 

یک عمر دست رد به همه طعنه ها زدی

با دست خود سیاهی هر روضه را زدی

 

ای بیقرار روضه کمی هم سخن بگو

از میهمان تشنه ی دور از وطن بگو

 

شرح مرمل بدما را نمیدهی؟

از اسب های رفته بروی بدن بگو

 

حالا که وقت گفتنش از حال میروی

انگشت را نگو ز عقیق یمن بگو

 

اصلا بگو لباس تنش را که برده است؟

از دزدهای کوفه و از پیرهن بگو

 

از نعره ها و عربده های هزار مرد

از ماجرای سوختن چند زن بگو

 

آقا بگو که عرش خدا بی قرار بود

دور عقیله لشگری از نیره دار بود

 

سید پوریا هاشمی

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – آرمان صائمی

 

كبوترانه به سوى تو آمدم آقا

كبوتر حرم و جلد مشهدم آقا

 

ميان اين همه سختى دلم به تو قرص است

دخيل بسته ام و رو به تو زدم آقا

 

به مهربانى تو من پناه آوردم

تو را به جان جوادت مكن ردم آقا

 

جنون عشق تو عقل مرا به غارت برد

جنون اول راه است..قدم قدم آقا...

 

به عشقِ عشقِ خودت سر به باد خواهم داد

و من به اهل زمين عشق ياد خواهم داد

 

دوباره إذن دخول و دوباره بوى حرم

شبيه گشته ام آقا به خلق وخوى حرم

 

حرم حرم حرم از روى لب نمى افتد

هميشه چشم دلم هست سمت و سوى حرم

 

قبول!نوكر خوبى نبوده ام اصلاً

جلا ببخش مرا هم به آبروى حرم

 

رئوف آلِ على أز تو خواهشى دارم

نذار تا كه بميرم در آرزوى حرم...

 

تو را به بنده محبت...مثال بايد زد

تو را در أوج سخاوت مثال بايد زد

 

هنوز درك من از شان تو جدا مانده

چرا كه چند قدم از تو تا خدا مانده

 

به جاى جاى حرم فكر مى كنم انگار

بهشت روى زمين زير پاى ما مانده

 

تو مهربانى و من دلخوشم به اين آقا

بگير دست غلامى كه از تو جا مانده

 

بدون هيچ خجالت..ببخش..غلط كردم

ترحمى بنما بر گداى وا مانده

 

شبيه إبر بهارى به من ببار أز عشق

قسم به جان تو لايمكن الفرار از عشق

 

تويى معلم دريا و ساحلت هم من

تويى كريم كريمان و سائلت هم من

 

تمام منصب عالم براى ديگر ها

تو پادشاه منى گرد محملت هم من

 

عجب خيال قشنگى...كه شاعرت باشم

تو گوش و دل بسپارى و دعبلت هم من..

 

بخوانم از كه برايت؟حسين آقا جان

كه هم تو گريه كنى هم كه منزلت هم من...

 

دوباره بوى محرم دوباره ماه حسين

خدا كند كه بميرم براى آه حسين...

 

آرمان صائمی

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع)

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – پوریا باقری

 

حرم، ورودیِ بابُ الجواد یادت هست؟

گلایه و غم و دردِ زیاد ، یادت هست؟

دعای اینکه "خودش هرچه داد..." یادت هست؟

صدای "پیرزنِ بیسواد" یادت هست؟

 

چقدر زائرِ خسته میانِ صحنش بود

صدای گریه، میانِ اذانِ صحنش بود

 

چه با صفاست، حریم و حیاطِ نورانی

تمامِ صحن و سرایش شده چراغانی

به دورِ زائرش، اسپند هم بگردانی

تو را قبول کنندت به شغلِ دربانی

 

به مضجعش نرسیده رواست حاجتِ تو

قبولِ حضرتِ زهرا شده زیارتِ تو

 

قدم قدم همه درد و قدم قدم همه غم

وصال، بیشتر و دردِ دوری ات شده کم

و مانده تا دَرِ اصلیِ صحن، یک دو قدم

رسیده ای دَمِ حوض و گرفته قلبِ تو دَم

 

سلام بر لبِ عطشانِ حضرتِ سقا

سلام بر تنِ پاکِ سلاله ی زهرا

 

به یازده ، که همان کفشداری حرم است

به زائرش که همیشه عزیز و محترم است

به دست های همانی که حافظِ علم است

که هرچه اشک بریزی برای یار کم است

 

به گریه فرشِ حرم را پر از ترنّم کن

میان همهمه ها قیل و قال را گم کن

 

ورودیِ درِ چوبیِ کفشداریِ عشق

نشانه رفته دلت را به "زخمِ کاریِ" عشق

به التماسِ تو افتاده پایداریِ عشق:

"بیا بگیر به دوشِ خودت عَماریِ عشق"

 

بیا و تاب بیاور نگاه اوّل را

بدان تو قدرِ نفس های آهِ اوّل را

 

کتاب ادعیه در دست و دیده ی گریان

معلّقی و هراسان میانِ این طوفان

رسیده ای تو به سختی مقابل سلطان

رواست گر برسد بر لبت همین جا، جان

 

نگاه کن به ضریح و نفس بکش حالا

سلام کن به جنابِ شهنشهِ والا

 

شب تولّد شاه و امیرِ کشورِ ماست

ولادتِ گلِ زیبای حضرت زهراست

نگاه سائل خسته، به دستِ شیرِ خداست

به روی هر لبِ عاشق، همین دو جمله دعاست:

 

"بیا و منتقمش را به دادِ ما برسان

و دستِ خالیِ ما را به کربلا برسان"

 

پوریا باقری

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – آرمان صائمی

 

دلم دوباره هواى تو را به سر دارد

هواى گنبدتان را دم سحر دارد

 

دلم دوباره كنارِ تو گريه مى خواهد

كه گريه بر در باب الجواد اثر دارد

 

كنار پنجره فولاد تو كسى مى گفت

كه قبل گفتن حاجت،خودش خبر دارد

 

مگر چه مى شود آقا كه زائرت باشم؟

كه طعم آب حرم مزه ى دگر دارد...

 

بيا و دست مرا از كرامتت پر كن..

بيا و اين بدِ روسياه را حُر كن

 

مرا نگاه شما باز انتخابم كرد

گناه بودم و خاك حرم ثوابم كرد

 

نسيم صحن گوهرشاد بر رُخم خورد و

جنون عشق تو آقا مرا جوابم كرد

 

همينكه نام تورا گفتم اين دلم لرزيد

پياله بودم و نام شما شرابم كرد

 

به زير پاى تو بوده سرم خدارا شكر

ببين كه گام تو آقا مرا گلابم كرد

 

كنار تو به خدا مى توان خدا را ديد

ز سايه ى حرمت،مروه و صفا را ديد

 

به احترام تو نازم كه محترم هستى

امام مردم ايران،يل كرم هستى

 

هميشه و همه جا فوق انتظارى تو

هميشه و همه جا سايه ى سرم هستى

 

اگر كه صحن و سرايت نبود،مى مرديم

براى مردم اين خاك،مغتنم هستى

 

دوباره روضه بخوان تا كه جان بگيرم من

تو سينه سوخته ى صاحب علم هستى

 

قسم به كعبه كه عيناً خود مطافى تو

غريب آل على،عين و شين و قافى تو

 

تمام حاجت من اينكه سائلت باشم

خدا كند بشود تا كه دعبلت باشم

 

"كبوترم نشدم تا كبوترت گردم"

كبوتر حرم و جلد منزلت باشم

 

كرامتت كه به دريا شده شبيه آقا

چه مى شود كه كمى خاك ساحلت باشم؟

 

نشسته چشم ترم در مسير نيشابور

به اين اميد كه گردى به محملت باشم

 

دلم ميان همه زائران تو گم شد

مريد حضرت سلطان..امام هشتم شد

 

نسيم ماه محرم وزيده آقاجان

دوباره موقع گريه رسيده آقاجان

 

براى غصه ى جدت چه كار بايد كرد؟

بگو بمير برايش...به ديده آقا جان

 

خدا كند بشود نوكرىِ اين نوكر

قبول مادر قامت خميده آقاجان

 

شما براى فرج لااقل دعايى كن

كه ياس حضرت زهرا تكيده آقا جان

 

ميان شعر شما حرف كربلا شد باز

نوشتن از تن ارباب و بوريا شد باز

 

زدن به سينه ز غم با من و نوا با تو

دوباره شور عزا با من و دعا با تو

 

نوشتن از حرم و داغ خيمه ها با من

گريز روضه ى كوچه به كربلا با تو

 

نوشتن از سر و دستى كه شد قلم با من

زدن به سينه و خواندن ز خيمه ها با تو

 

زبان گرفتن و هق هق ز عمق دل با من

نفس نفس زدن و گريه بى صدا با تو

 

خراب زير گلو و لب امامى تو

شكسته بال و پر آتش خيامى تو

 

تمام غصه ى تو غصه هاى عاشوراست

دليل گريه ى تو ماجراى عاشوراست

 

به خاك حجره اگر سر گذاشتى آقا

فقط براى حسين و براى عاشوراست

 

بگو براى چه آخر به آب لب نزدى؟

يقين كه علت آن تشنه هاى عاشوراست

 

مدافعان حرم را خودت دعا گو باش

كه اين صدا به خدا هم نواى عاشوراست

 

مرا به سمت حرم پر بده...صدايم كن

اسيرِ خانه ى خود كن..مرا رهايم كن

 

آرمان صائمى

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – محمد جواد شیرازی

 

خوشم از رعایای شمس الشموسم

گرفتار عشق انیس النفوسم

 

کجا بی پناهم در این وادی عشق

پناهنده ی لطف سلطان طوسم

 

اگر بدترین بنده باشم که هستم

میان حریمش سراپا خلوصم

 

شفا می دهد خاک روی لبانم

اگر خاک صحن رضا را ببوسم

 

ز بس با شراب محبت عجینم

بدون محبت خمارم، عبوسم

 

دهان وا نکردم به مدح بزرگی

فقط حرف سلطان شود، چاپلوسم

 

امیر عطوفم سلامٌ علیکم

امام رئوفم سلامٌ علیکم

 

چه خوب است پشت و پناهم تو هستی

همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی

 

اگر رو سپیدم غلام تو هستم

امیدم اگر رو سیاهم تو هستی

 

چه پیوند خوبی است بین من و تو

منم رعیت و پادشاهم تو هستی

 

کسی که برایم نموده همیشه

بساط دعا را فراهم، تو هستی

 

نمی خواهم از تو به غیر از خودت را

تمنای اشک نگاهم تو هستی

 

جنون من از حد گذشت و پس از این

تمام ثواب و گناهم تو هستی

 

خودت تا به مشهد دلم را کشاندی

غبار دلم را به لطفت تکاندی

 

به این دل که پر زد سویت عاشقانه

بده گوشه ای از حرم آشیانه

 

رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان

شده ذکر تسبیح مان دانه دانه

 

رسیده به ما عشق، سینه به سینه

کشیدیم این بار، شانه به شانه

 

نوای مرا می خری از کرامت

میان نواهای نقاره خانه

 

ز بس جامعه خوانده ام، هر فرازش

شده بین آب و گلم جاودانه

 

رئوفی و طاقت نداری ببینی

شود اشک چشم گدایی روانه

 

به من دل بریدن نمی آید اصلا

به تو راندن من نمی آید اصلا

 

دلت را شکسته گناه زیادم

ولی آمدم، پشت باب الجوادم

 

زمین خورده ام من، ولی با نگاهت

به شوق طواف حرم ایستادم

 

همیشه زدم بوسه بر آستانت

سرم را به خاک سرایت نهادم

 

بزرگانِ خدامِ صحنِ شمایند

خلیل و سلیمان و یعقوب و آدم

 

تو عیسی دمی؟! نه... به قرآن قسم که

مسیح است در معجزاتش رضا دم

 

زمانی که جان می رسد بر دهانم

بیا و برس آن دقیقه به دادم

 

چه کم می شود از تو من را بخوانی؟

مرا مثل سلمانی خود بدانی؟

 

امان از دمی که مصیبت چشیدی

زمین خوردی اما زمین را ندیدی

 

اباصلت بر صورتش زد همین که

عبا را به روی سر خود کشیدی

 

چه تکرار سختی است در بین کوچه

نشستی... دویدی... نشستی... دویدی...

 

الا ای امیری که شمس الشموسی

چه خاکی شدی تا به حجره رسیدی

 

لبت تشنه بود و چنان اشک شمعی

به یاد غریبی جدت چکیدی

 

خودت روضه خواندی که ای شمر ملعون

لبِ تشنه جد مرا سر بریدی

 

چه خوب است در لحظه ی احتضارت

جواد الائمه رسیده کنارت

 

محمد جواد شیرازی

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – محمد حسین رحیمیان

 

به نام قبله ایرانیان به نام حرم

به نام خادم و جاروکش و غلام حرم

 

به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش

به نام این همه خیر علی الدوام حرم

 

به نام هر که حسادت کند به اقبال

کبوتران بهشتی روی بام حرم

 

کسی نبود که ما را دهد پناه اما

هزار مرتبه قربان این مرام حرم

 

فدای میکده ی ما تمام میکده ها

هزار سال گذشت و پر است جام حرم

 

هزار رنگ عوض کرد روزگار اما

حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا

 

تو بیمه کرده ای آقا تمام ایران را

خدا نگیرد ازین مملکت خراسان را

 

به روی هر کس و ناکس در حرم باز است

نشد که بشکنی آقا غرور مهمان را

 

سلام بر حرمی که میان خود جا داد

میان آن همه مومن ، گناهکاران را

 

سلام بر تو همیشه گره گشایی کرد

سلام بر تو عوض کرد حال انسان را

 

به جز هوای حرم که به ما نمی سازد

به عالمی نفروشیم زیر ایوان را

 

برای عرض ارادت به ما وجود بده

برات مشهد ما را تو زود به زود بده

 

حرم پناه امیر و رعییت است آقا

همیشه دور و بر تو قیامت است آقا

 

پی علاج به جایی به جز حرم نروم

دوای هر غم و دردی زیارت است آقا

 

کنار پنجره فولاد تو همه دیدند

رسیدن به محالات ، راحت است آقا

 

میان آن حرمی که پر از ملائکه هست

نفس کشیدن ما هم عبادت است آقا

 

خدا کند که بمیرم نبیند این چشمم

که روبروی ضریح تو خلوت است آقا

 

کسی شبیه تو با من نکرد همراهی

همیشه از حرمت دست پر شدم راهی

 

منم امام رضایی منم خراب شما

نیازمند دعاهای مستجاب شما

 

منم همان که شب و روز می خورد غبطه

به سنگ های کف صحن انقلاب شما

 

خدا کند بشود قسمتم که جان بدهم

شبیه حضرت معصومه در رکاب شما

 

سلام داده ام آقا به سویتان هر شب

چه کرده ام نشنیدم شبی جواب شما

 

میان چاه زمانه نشسته ام عمری

خدا کند که به دادم رسد طناب شما

 

چه غم ازین همه غربت چه غم ز بی یاری

دلم خوش است همیشه تو دوستم داری

 

ندیده ایم کسی را به مهربانی تو

فدای این همه الطاف آسمانی تو

 

چشیده آهوی آواره هم مرامت را

بگو به کی نرسیده است نان رسانی تو

 

بزرگ و کوچک ایران تمامشان دارند

چه خاطرات قشنگی ز میزبانی تو

 

بگیر تا به ابد دست آن جماعت که

نداده اند به ما یاد جز نشانی تو

 

بیا و قسمت ما کن لیاقت ریان

شویم محرم اسرار روضه خوانی تو

 

شکسته ایم و زمین گیر ،بال می خواهیم

دلی محرمی و اشک و حال می خواهیم

 

محمد حسین رحیمیان

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – سید پوریا هاشمی

 

جایی که میگیرند دست ناتوان را

پیر زمین افتاده دارد آسمان را

 

تطهیر شد هرکس که وا شد پایش اینجا

دیدند مردم حکمت آب روان را

 

سگ های اطراف حرم را میپذیرند

تحویل میگیرند وقتی آهوان را

 

یکبار می آیم سه دفعه او میاید

یعنی که تضمین میدهد سود کلان را

 

من از رفاقت با کریمان سود بردم

هر موقعی رفتم خراسان سود بردم

 

صدشکر برگ دعوتم داده همیشه

پیش همه حیثیتم داده همیشه

 

حج فقیران آمدم دارا شدم من

محتاج بودم ثروتم داده همیشه

 

مستانه گشتم صحن هارا فیض بردم

جنت به جنت نعمتم داده همیشه

 

طعم غذای حضرتی مانده به کامم

آقا دراین صف نوبتم داده همیشه

 

من پای این سفره غذا را دوست دارم

ته مانده لطف رضا را دوست دارم

 

سلمانی شهرش سلیمان شد در آخر

از یمن او قبرش گلستان شد در آخر

 

خیلی فلج آمد به اینجا راه افتاد

خیلی مریض آمد که درمان شد در آخر

 

یکبار آمد درحرم یکبار رو زد

بی خانمان طوس سلطان شد در آخر

 

وقتی که در پای ضریحش گریه کردیم

جان دادن ما نیز آسان شد در آخر

 

گفته میاید در کنار ما سه دفعه

چه عزتی داده به ما آقا سه دفعه

 

داریم کل خیرها را در کنارت

دیدیم ما عرش خدارا در کنارت

 

باید که دور تو قیامت باشد اینقدر

وقتی نشاندی هرگدارا در کنارت

 

خیراز دو دنیایش ببیند حق زینب

هرکس که آوردست مارا در کنارت

 

حس میکنم پیش رضا پیش حسینم

حس میکنم کرببلا را در کنارت

 

گفتم حسینو تا به اینجا آمدم من

از کربلاییهای راه مشهدم من

 

ای روضه خوان با دیده تر روضه خواندی

هرخطبه ای گفتی در آخر روصه خواندی

 

ابن الشبیب آمد به پابوست برایش

از غربت ارباب بی سر روضه خواندی

 

گفتی از آن سرنیزه هایی که رسیدند

گفتی ازان صدپاره پیکر روضه خواندی

 

از خیمه هایی که پراز نامحرمان شد

با ماجرای قحط معجر روضه خواندی

 

گفتی نمازش را نشسته خواند عمه

درگوشه گودال تنها ماند عمه

 

سید پوریا هاشمی

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – سید پوریا هاشمی

 

درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم

اتش نمرود دادند و گلستان ساختیم

 

فقر ما محدودیت زایی نکرد و خیر شد

با گلیم کهنه قالی سلیمان ساختیم

 

فکر مستخدم شدن بودیم اگر زود آمدیم

یک گداخانه کنار قصر سلطان ساختیم

 

کعبه هم سجاده را کج کرد وقتی دید ما

قبله را مایل به خورشید خراسان ساختیم

 

سایه امنیت ما در قیامت میشود

سایه امنی که ما در زیر ایوان ساختیم

 

ما نه از حالا که در دارالشفاییم از قدیم

دربدرهای علی موسی الرضاییم از قدیم

 

ما خوشیم اما زمان رفت و آمد خوشتریم

درشلوغی خیابان های مشهد خوشتریم

 

ماه با تابیدنش خودرا سبک کرده فقط

شب که می آید همه بانور گنبد خوشتریم

 

بین گوهرشاد و صحن کهنه حیران مانده ایم

دل اگر باشد دراین وادی مردد خوشتریم

 

ریسه بندانی که درصحن است مارا نور داد

اینچنین تکلیف ما روشن که باشد خوشتریم

 

آمدیم اینجا که سه دفعه بیاید پیش ما

قول اگرشد قول دیدار مجدد خوشتریم

 

در ازای درهم ما او طلا پرداخت کرد

خرج مشهد رفتن مارا رضا پرداخت کرد

 

تا که شد حرف طلسم آقا به داد ما رسید

چه زمانهایی به داد ما پریشانها رسید

 

گاه آهوی بیابان و گهی سگ های پیر

خوب برحال همه از زشت و از زیبا رسید

 

هرکسی تیری دراینجا زد نشانش شد دوتا

هم به عقبایش رسید و هم براین دنیا رسید

 

زائرانت هرسحر از وحی بهره برده اند

بس که از نقاره ها آیات انزلنا رسید

 

درگدایی از پسر مادر وساطت میکند

یا رضا گفتیم و جانم از سوی زهرا رسید

 

جلوه شمس الشموسی شما با فاطمه ست

پیش تو سوگند من یا فاطر و یا فاطمست

 

درحرم خود را به صید دام بستن بهتر است

به کراماتت امید تام بستن بهتر است

 

حج اگر حج فقیران است جای شبهه نیست

درطواف قبر تو احرام بستن بهتراست

 

اول صبح آخر شب به ضریحت میرسیم

کام را با بوسه صبح و شام بستن بهتراست

 

راه زائر با پر طاووس پیدا میشود

بند دل را به دل خدام بستن بهتراست

 

هرشب جمعه برات کربلا را میدهی

چشم امیدی به بار عام بستن بهتراست

 

تو اگر دعوت کنی ویزا نداده میرویم

یک زیارت اربعین پای پیاده میرویم

 

روضه یابن شبیبت روز ما را تارکرد

مادرت باروضه تو گریه بسیار کرد

 

گوسفندی را مثال آوردی و این کار تو

کل چوپان های ده را تاابد بیمار کرد

 

گفتی از خنجر که هرگز از جلو کاری نشد

شاه وقتی پشت و رو شد تیغ دیگر کار کرد

 

وقت مثله کردنش بالاسرش زهرا رسید

آمد و با یک تن غارت شده دیدار کرد

 

سربه خورجین رفت و آخر بی برادر بودنش

خواهری را همسفر با دسته اشرار کرد

 

اینهمه شال و کتیبه یادگاری از شماست

ماحسینی گر شدیم از برکت نام رضاست...

 

سید پوریا هاشمی

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت امام رضا(ع) – حسن لطفی

 

اگر می‌تراود زِ لبها علی

اگر نعره دارم سراپا علی

ندارد دلم قبله الا علی

که دیدم خدا را فقط با علی

خدا عالی است و مُعَلیٰ علی

 

بگو بعدِ بسمه تعالیٰ علی

 

اگر کوچه‌ی ما چراغانی است

اگر سقفِ این شهر بارانی است

اگر زُلفِ ما در پریشانی است

اگر حالِ ما باز طوفانی است

که ایران تمامش خراسانی است

 

که ما خاک هستیم بالا علی

 

اگر روزگاریست حالم بَد است

اگر لحظه‌هایم پریشان شده است

گره‌ها سراغم اگر آمده است

اگر غم به امروز ما سر زده است

علاجش فقط دیدن مشهد است

 

بخوان زیرِ ایوان طلا یا علی

 

بهشت است و نور است در این فضا

که سوءُالقَضا گشت حُسنُ القَضا

سراپا پُرم از دَمی جان فزا

چه امشب چه فردا چه روزِ جزا

علی ابن موسی الرضا المرتضیٰ

 

مرا کافی اینجا و آنجا علی

 

فقیری که اینجا به زحمت رسید

زیارت نخوانده به عزت رسید

سلامی نکرده سلامت رسید

دعایی نگفت و عجابت رسید

عنایت رسید و عنایت رسید

 

فقیر تو بود و شد آقا علی

 

حرم پُر شده از کبوتر رضا

ولی ما کلاغیم و بی پَر رضا

به ما حق بده پشتِ این در رضا

نداریم ما جای دیگر رضا

گرفته حرم بویِ مادر رضا

 

نداریم جز تو به_زهرا_علی

 

شبی آمدم مثلِ بیچاره‌ها

نشستم کمی پیشِ فواره‌ها

گره خورده بودم چو آواره‌ها

اسیرِ قفس‌ها و دیواره‌ها

که ناگاه با بانگِ نقاره‌ها

 

براتِ مرا کرد امضا علی

 

چه بی منت اینجا دوا می‌دهند

نجف را در این صحنها می‌دهند

بگو کاظمین و... تو را می‌دهند

مدینه و یا سامرا می‌دهند

و پایینِ پا کربلا میدهند

 

امیری حسینٌ و مولا علی

 

اگر مُرده‌ام باز جانم دهید

اگر خواب هستم تکانم دهید

مریضم حرم را نشانم دهید

من از آنِ مولایم آنم دهید

کمی در حرم استخوانم دهید

 

مرا جای دیگر مبادا علی...

 

چه می‌چسبد اینجا جوابت دهند

و جا گوشه‌ی انقلابت دهند

در آن صحن باشی و آبت دهند

سرت رویِ زانو و خوابت دهند

و در خواب هم آفتابت دهند

 

چه می‌چسبد آری به رویا علی

 

اگر چشم اینجا به امید توست

سرِ سالِ ما هم شبِ عیدِ توست

در این سینه‌ها نورِ توحیدِ توست

فقط روشناییِ خورشید توست

و این روضه‌ها گیرِ تاییدِ توست

 

بخوان تا مُحَرم تو ما را علی

 

منم روبرویت علیک‌السلام

پُر از آرزویت علیک‌السلام

من و گفت و گویت علیک‌السلام

تو و اشک رویت علیک‌السلام

به یاد عمویت علیک‌السلام

 

تو هم داده‌ای دل به سقا علی    

 

بخوان روضه‌ها را به اِبنِ الشَبیب

زِ تیری مَهیب و زِ شَیبُ الخَضیب

زِ آهی غریب و زِ خَدِالتَریب

زِ اَمَن‌یُجیبِ یتیمی غریب

 

بگو وا حسن وا حسینا علی

 

حسن لطفی

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) - علیرضا خاکساری

 

با اشک شوق جاری از چشم تر سلطان

دارد خبرها میرسد از محضر سلطان

 

در جمع خوبانش دوباره دعوتم کرده

با مهربانی چشم ذره پرور سلطان

 

آباء و اجدادش تمامی سرورم هستند

آباء و اجدادم تمامی نوکر سلطان

 

از  سائلان آبرو داری که محتاج اند

امشب دوباره پر شده دور و بر سلطان

 

قطعا از اینجا دست خالی برنمیگردم

با سفره ای که پهن کرده مادر سلطان

 

از یاد زهرا پر شده سرتاسر حجره

با عطر و بوی بی نظیر کوثر سلطان

 

از مادرش که بگذرم باید صدایش زد

این طفل را خیرالنساء دیگر سلطان

 

نذر قدم های عزیزش هدیه آوردم

ای خواهران من فدای خواهر سلطان

 

نامش اگر چه ظاهرا معصومه ست اما

"معصومه" نه بلکه بگو "تاج سر سلطان"

 

مهمان امشب انبیا و اولیا هستند

چشم انتظار دیدن أخت الرضا هستند

 

نور دل پیغمبر و جان امام آمد

از نسل زهرا دختری والامقام آمد

 

اولاد این خانه همه آوازه ای دارند

مولودی از نسل کریمان به نام آمد

 

روی زمین آیینه ی زهرای مرضیه ست

از آسمانها مظهر حسن تمام آمد

 

حی تعالی زینبی دیگر عطا کرده

پس عمه ی خوب امامان همام آمد

 

گفتند دختر رحمت است و ما همه دیدیم

ابر کرامت ، منشأ فیض مدام آمد

 

شیرینی شهد روایت را چشیدم چون

عطر مدینه از حریمش بر مشام آمد

 

گرم طوافش بهجت و گلپایگانی ها

پس کعبه ی سیار آیات عظام آمد

 

هرچه بگویم از وجودش باز کم گفتم

بانوی با مهر و محبت ، با مرام آمد

 

ذکر لبانم دم به دم یا ضامن آهوست

عیدی من امشب فقط با ضامن آهوست

 

چون او ندارد دختری تکتم به این خوبی

بر زخم های کهنه اش مرهم به این خوبی

 

با خنده ای که میزند دردی نمیماند

از جان مادر می زداید غم به این خوبی

 

 جز دخترش اسرار را با کس نمیگوید

وقتی خدایش میدهد محرم به این خوبی

 

شاه خراسان بعد از این دیگر چه کم دارد

وقتی که دارد مونس و همدم به این خوبی

 

"ای جان و جانان رضا جانم به قربانت"

در این همه دیوان ندیدم دم به این خوبی

 

با لطف او بوده ست اگر که زندگی کردم

در سایه ی امنیت پرچم به این خوبی

 

دور از پلیدی ها فقط نه ، جمع خوبی هاست

بانو ندیدند اهل این عالم به این خوبی

 

نجمه به عمر خود ندیده بهتر از او را

زیباتر و والاتر و زهرا تر از او را

 

شاعر شدم در خلوت کنج شبستانش

من را خجالت میدهد لطف فراوانش

 

شعرش شهادت میدهد فردا،ضرر کرده

آن که ندارد نام او را بین دیوانش

 

سعدی اگر مهمان صحن آینه میشد

خرج حرم میشد حکایات "گلستانش"

 

زیره به کرمان میبرم وقتی که میبینم

شاه خراسان میشود شخصا ثناخوانش

 

خدمت به او بر خادمانش شأنیت داده

آسیه و حوا و مریم از کنیزانش

 

جان من و امثال من ارزش ندارد که

موسی بن جعفر میرود وقتی به قربانش

 

 زائر شدم او را بهشتم را ضمانت کرد

پابند خود کرده مرا باران احسانش

 

وقتی ز پا افتاده ها را دست میگیرد

دستم به دامانش به دامانش به دامانش

 

تنها نه امثال من بی خانمان بلکه

جبرییل حتی لانه کرده زیر ایوانش

 

مانند طعم بوسه بر درهای چوبین اش

زیر زبانم مانده طعم خوب سوهانش

 

هم به دو تا گنبد میان شهر دل بستم

هم در اتوبان حرم تا به حرم مستم

 

علیرضا خاکساری

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) – محمد جواد شیرازی

 

بده مژده بر دشت خشک گلوها

پر از باده ی کوثری شد سبوها

 

بدون توسل، رسیدن محال است

مُصَلِّی که شد از دل بی وضوها؟

 

چه گوییم از وجه ی این کریمه

مخواهید مدحش ز بی آبروها

 

که در شأن او گفته باب الحوائج:

فداها ابوها... فداها ابوها...

 

اگر بر دل خسته ام وعده دادم

فقط وعده ی ماه ذی القعده دادم

 

قدم بر زمین مدینه نهاده

شده زینب دوم خانواده

 

شده مثل زهرای اطهر مرامش

همیشه به پای ولی ایستاده

 

چه گویم من از هیبت او که باشد

شبیه سکینه زنی پر اراده

 

چه دنیا... چه عقبی... ندارد هراسی

کسی که دلش را به معصومه داده

 

به قلبش خدا نور عصمت دمیده

چه کرده... چه معصومه ای آفریده

 

بیا با تبسم گره می گشاید

بیا بانوی قم گره می گشاید

 

اگر با دل صاف و ساده بریزی

دوتا مشتِ گندم گره می گشاید

 

نگو حاجتت را، دلت پر که باشد

بدون تکلم گره می گشاید

 

بگو زیر لب یا رضا در طوافش

سرِ دور هشتم گره می گشاید

 

چه معصومه ای، زینب شاه طوس است

عزیز دل و عشق شمس الشموس است

 

به لب نام زیبای معصومه دارم

به دل مُهر و امضای معصومه دارم

 

همین که کنار ضریحش می آیم

توسل به زهرای معصومه دارم

 

منم عبد اولاد موسی بن جعفر

ضمانت ز بابای معصومه دارم

 

منِ قطره گرچه حقیرم، امیدِ...

...رسیدن به دریای معصومه دارم

 

حلیمه، فهیمه، علیمه، حکیمه

برای من بی نوا شد کریمه

 

به قم آمد اما نه با قامت خم

نشد احترامش در این جا کمی کم

 

به قم آمد اما نه با ضرب سیلی

نه با قلب محزون نه با اشک نم نم

 

به قم آمد اما نه با هتک حرمت

نشد در حضورش شرابی فراهم

 

محل یهودی نشینان نرفته

به آتش حجابش نشد نامنظم

 

چه خاکی شد اما بزرگ قبیله

بسوز ای دل من برای عقیله

 

محمد جواد شیرازی

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) – محسن کاویانی

 

خاطرات کودکی...

 

اِمشَب برایِ مَطلَعِ شعرِ پُر از آهم

ماتَم گرفتَم آه! "بیت النور" میخواهم!

 

شُکر خُدا شَهرَم خیابانِ ارَم دارَد

مَن خوب میدانم که زهرا هم حَرَم دارَد

 

پَر میکشَم دَر خاطراتِ کودَکی هایَم

انگار دَستَم را گرفته باز بابایَم

 

پَس پا به پایَش میرَوَم تا جانِ آیینه

سی سالِ قَبل از این و دَر ایوانِ آیینه

 

بَه بَه چه دورانِ خوشی بَه بَه چه دورانی

سوهان برایَم میخَرَد بابا، چه سوهانی

 

از دَستِ بابا میکشَم این دستِ کوچک را

هی میدَوَم سَر تا سَرِ صَحنِ اَتابَک را

 

ناگاہ میبینَم  که بابا رَفته از پیشَم

حالا خودَم بابا شُدَم با ڪودَک خویشَم!

 

بعدَش به خود می آیَم و خود را که میجویَم

میگریَم و زیرِ لَبَم آهسته میگویَم:

 

آری بَدَم امّا دِلَم دیگَر چه غَم دارَد؟

شُکرِخُدا ، شُکرِخُدا شَهرَم حَرَم دارَد

 

اینبار اَگَر رَفتی حَرَم شَب بود دقَّت کن

غیر اَز کبوتَر صَحنِ او خُفّاش هم دارَد!

 

پَس مَن چِرا دَر نااُمیدی غوطه وَر باشَم

وقتی که بانو این همه لُطف و کرَم دارَد

 

هر جایِ این دُنیا که باشَم غیرِ شَهرِ خود

حِس میکنَم دُنیایِ مَن یک چیز کم دارَد

 

هرچَند شَهرِ مَن پُر اَز غَمهایِ پنهان است

هرچَند شَهرِ مَن هوایَش سَخت دَم دارَد

 

اَمّا به دُنیایی نَخواهم داد این دَم را

یک تارِ مویِ کاج هایِ سَبزِ شَهرَم را

 

اینجا شَمیمَش اختیارِ دلبَری دارَد

اینجا مُحَرَّم هم صَفایِ دیگَری دارَد

 

((بَر سَنگفَرشِ صَحنِ او بال ِمَلَک خورده

اَز سُفرہ ی او آب هم اینجا نَمَک خورده))

 

هربار اینجا پیشِ او بی اختیارِ خود

میگریَم و میگویَم از رَسمِ دیارِ خود

 

عُمْریست رویِ حُرمَتِ سادات پابَندیم

ما رویِ مهمان آب را هرگِز نمیبَندیم

 

ما رَسمِمان این بودہ مِهمان را نَرَنجانیم

اَز بام ها گُل بَر سَرِ مِهمان بیَفشانیم

 

خواهر فَراوان دوست می دارَد بَرادَر را

اصلاً نمی خواهم بِخوانَم روضه ی "سَر" را

 

اَشکم چِکید و عاشقانه روسپیدَم کرد

بانو نگاهی کرد و انسانی جَدیدَم کرد

 

این روسپیدی یادِ مَن آوَرد بابا را

میشُست دَر حوضِ حَرَم او صورتِ ما را

 

حالا مَن و فَرزَندَم و یک عشقِ دیرینه

حالا مَن و فَرزَندَم و ایوانِ آیینه

 

از دَستِ گَرمَم میکِشَد یک دَستِ کوچَک را

هی میدَوَد سَر تا سَرِ صَحنِ اَتابَک را ...!

 

محسن کاویانی

برگرفته از کانال بی پلاک

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) – آرش براری

 

دختر فاطمه هستی و منم نوکرتان

 اهل بیتم به فدای پدر و مادرتان

 

نگذارید که دل بسته جایی بشویم

بگذارید بمانیم به دور و برتان

 

کاش در صحن تو می شد که کبوتر باشیم

تا که هرروز بگردیم به دور سرتان

 

از طفولیت خود عالمه بودی بانو

فیض بردند بزرگان همه از محضرتان

 

چون علی دگری خلق نشد هیچکسی

نیست هم کفو شما تا بشود همسرتان

 

عصمت فاطمه در تو متجلی شده است

که شدی وارث معصومیت مادرتان

 

با ورود تو به قم شهر قیامت شده بود

صف کشیدند ملائک همه در محشرتان

 

صاحب خانه تویی ما همه مهمان توایم

آمدی تا بشود کشور ما کشورتان

 

آنقدر دور و برت پر شده بود از محرم

باد هم دست نینداخته بر معجرتان

 

لحظه آخرتان جای برادر خالی است

همدم و هم‌نفسی نیست دم آخرتان

 

آرش براری

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) – مهدی رحیمی

 

امام کل گنبدهاست گر تَحْتُ الْحَنَک دارد

که در پشت سرش معصومه فوجی از ملک دارد

 

جهان را می کند روشن ولی با نور این گنبد

یقین دارم به نور افشانی اش خورشید شک دارد

 

جهان کوچکی دارد ولی از هر نظر کامل

که زیر گنبدش هم چرخ دارد هم فلک دارد

 

کسی که مبدأ میل جهان را می دهد تغییر

برای طعم این تغییر دریایی نمک دارد

 

اگر که این همه گلدسته دارد معنی اش این است

به زُوّار گرفتارش فقط قصد کمک دارد

 

حریمش عُشِّ آل الله گشت و هرکه او را خواند

یقینا روی لب یا لَیْتَنا کُنّا مَعَک دارد

 

کریمه، عالمه یا ساجده یعنی که این خانم

فقط با چارده معصوم فصل مشترک دارد

 

یکی با دیدن گنبد یکی با بوسه بر مرقد

برای زائرانش نسخه های تک به تک دارد

 

نگو که سنگ قبر بهجت و علامه در اینجاست

بگو معصومه دور مرقدش سنگ محک دارد

 

منم در زیر پای زائرانش خسته و بی تاب

اگر دیدی که سنگی در حرم قدری ترک دارد

 

مهدی رحیمی

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) – رضا قاسمی

 

صدا صدای تپش های قلب باران است

و یا که زمزمه ی قاریان قرآن است

 

ستاره ها همه جمع اند ، دور منزلِ نور

به پشت خانه ی خورشید ، راه بندان است

 

فضای خانه ی موسی پر است از یاس و ...

دوباره ذکر لبش نام "فاطمه جان" است

 

برای دختر خود "ان یکاد" می خواند

لبش بخندد و چشمش ز شوق گریان است

 

خدا دوباره به آل رسول ، کوثر داد

و برکتی که خدا می دهد فراوان است

 

بگویم از برکاتی که داشت مقدم عشق

دمم چه گرم گرفته ... وَ باز هم دم عشق ...

 

سلام خواهر خورشیدِ این دیار ، سلام

سلام حضرت گل حضرت بهار ، سلام

 

به محضر ملکوتی مقدم تو درود

به ساحتت که شدی فاطمی تبار ، سلام

 

تو آمدی و  به خاک کویر ، گل روئید

به مقدم تو فرستاده شوره زار ، سلام

 

فضای خانه ی قلبم دوباره روشن شد

تپش تپش به تو داده ست ، بی قرار ، سلام

 

منِ غلام کجا و سلام ، بر تو کجا ... ؟!

شما قبول کن ای صاحب اختیار ، سلام !!

 

به خاک پای تو هرگز نمی رسم ... هیهات

ولی به گردِ غبارت هزارها صلوات

 

تو شاه زاده ای و من غلام زاده ی تو

تویی ملیکه و من هم گدای ساده ی تو

به دودمان گداهای دودمانِ شما ...

همیشه خیر رسیده ز خانواده ی تو

 

همیشه فوق تصور به من کَرَم کردی

رسیده روزی ام از لطف فوق العاده ی تو

 

هر آنچه مصلحت توست حکم تقدیرم

به جز صلاح ، نباشد به هر اراده ی تو

 

دوباره تذکره ام را بگیر و امضا کن

که باز ، راهِ من افتد میان جاده ی تو

 

بیا مرا حرمی و مسافر قم کن

اگر صلاح من این است ، در حرم گم کن

 

دلم دو دل شده امشب به راهِ قم - مشهد

که ماه ، ماه جنون است ، ماهِ قم – مشهد

 

همیشه چشم امیدم به دست های شماست

و زندگی بکنم در پناهِ قم – مشهد

 

کبوتران شما هم سپید رویانند

منم کلاغ شما ... رو سیاهِ قم – مشهد

 

به لطف حضرتتان است اگر دلم قرص است

که هست بر منِ عاشق ، نگاهِ قم – مشهد

 

دلم اسیر مسیر تو و رضاست ، فقط

و پرسه گاه من است ایستگاهِ قم - مشهد

 

همیشه زائر راه قم و خراسانم

و شکر می کنم از اینکه اهل ایرانم

 

رضا قاسمی

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) – ابراهیم لآلی

 

فدای آن همه احساس های خواهری ات

همیشه شامل ما بوده لطف مادری ات

 

چه غبطه ها که نخوردند هاجر و مریم

به آن جلال و شکوه و مقام و برتری ات

 

خدا سرشته شما را که سرورم باشید

خدا سرشته مرا هم برای نوکری ات

 

همیشه آرزویم بوده، ای ملیکه ی قم

که یک شبی بشوم گرد زیر پا دری ات

 

فقط نه اینکه جمالت به فاطمه رفته

شبیه حضرت زهراست، نطق حیدری ات

 

ابراهیم لآلی