اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) – حامد عسگری
با دستای زخمی و تاول زده
خودم مشك سوراخ رو برداشتم
رقیه تو گوشاش گوشواره بود
یه شمشیر چوبی اگه داشتم
چقدر سعی کردم که بابابزرگ
سرش از جلو عمه مون نگذره
توی آتیش خیمه ها سوختم
که دودش تو چشم رقیه نره
همینا که نامه نوشتن بیا
همینا که از معرفت دم زدن
عمو کاش بودی و می دیدی که
چقد سیلیاشونو محکم زدن
یه چیزایی دیدم توی کربلا
که حرفام همش نقطه چین می خوره
مث روضه خونا کنایه بگم
که مَردم یه روزی زمین می خوره
بمونه که ما بچه ی فاطمه
بمونه که ما زاده ی حیدریم
ما مهمون که بودیم، چرا توی شام
شراب و لب و خیزران... بگذریم
حامد عسگری
**
ادامه اشعار در ادامه مطلب