اشعار امام زمان(عج) – سال جدید – یوسف رحیمی

 

عيد جديدي آمد و آغاز سالي‌ست

آقاي من! اين بار هم جاي تو خالي‌ست

 

وقتي که لب مي‌خندد و دل غرق آه است

يعني که بي تو عيدهاي ما خيالي‌ست

 

ما غائبيم از محضرت که روسياهيم

آثار با خورشيد پيوستن زلالي‌ست

 

ـ در حلقه‌ي زلفت گرفتارم ـ دروغ است

هر چه که مي‌بينم گرفتاري مالي‌ست

 

چشمان تو از غصه هاي ما پر از اشک

اوقات ما از ياد تو اما چه خالي‌ست

 

ماه رُخت را در شب گيسو مپوشان

در شام هجران بي‌گمان صبح وصالي‌ست

 

دل هاي بيدار و ... جهاني چشم در راه

در انتظارت جمعه هاي ما سؤالي‌ست

 

بحرين و غزّه لاله لاله، ندبه خوانند

دنيا اسير دست قومي لا ابالي‌ست

 

پايان کار ظالمان با ذوالفقار است

برگرد با تو شوکت مولي الموالي‌ست

 

یوسف رحیمی

 

اشعار امام زمان(عج) – سال جدید – هدیه ارجمند

 

بهارنیست

 

احساس میکنم که نباشی بهارنیست

شعری میان دفتر این روزگار نیست

 

معطوف میشود به شما حس واژه ها

آقا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟

 

من با سروده های همه شرط بسته ام

بیتی بدون نام شما ماندگار نیست

 

سین سلام سفره ی تحویل سال نو

معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟

 

روزی ظهور میکنی و میرسد بهار

اما به ماه وسال و زمان اعتبار نیست

 

تقویم هم به گفته ام اقرار میکند

سوگند میخورد که نباشی بهار نیست

 

هدیه ارجمند

 

********************

 

امسال را بدون تو آغاز می کنیم

ای مهربان ما پدر ما بهار ما

قرآن و شمع و آینه و سبزه حاضر است

جای تو خالی ست ولی در کنار ما...