اشعار فاطمیه - امام زمان(عج)
اشعار فاطمیه - امام زمان(عج) - مهدی چراغ زاده
كلبه ي احزان
باز آمدم كه درد دلم را دوا كني
تا بلكه بيشتر دل من مبتلا كني
بازآمدم كه باتو كمي درد دل كنم
شايد مرا زبغض گلويم رها كني
خواهم زفاطميه بگويم براي تو
بايد دوباره مجلس روضه بپا كني
سخت است خواندن اين روضه ها بيا
تا با زبان خود سر اين روضه وا كني
فصل عزاي مادرت آمد شتاب كن
بايد بيايي و طلب خون بها كني
آن شب غرور مادرتان پشت در شكست
آقا بياكه حق عدو را اَدا كني
زهرا كه رفت هم نفس چاه شدعلي
تادق نكرده است تو بايد دعا كني
آقا مدينه مجلس گريه بپا مكن
بايد و گرنه گريه ي خود بي صدا كني
يعني شبيه فاطمه مجبور مي شوي
بيرون شهر كلبه ي احزان بنا كني
مهدی چراغ زاده
*********************
اشعار فاطمیه – امام زمان(عج) – محمد فردوسی
تلافی
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
تا کی به لب دعای فرج،تا کی انتظار؟!
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان
امشب میان سینه ی ما انقلاب کن
ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...
محمد فردوسی
*********************
اشعار فاطمیه – امام زمان(عج) – محمد فردوسی
سال ها منتظر روز وصالت هستم
چشم در راه تماشای جمالت هستم
گر چه دورم ز تو امّا به خیالم آقا
صبح و شب معتکف کعبه ی خالت هستم
من که در باغ کرامات تو پرورده شدم
با گنهکاری خود،میوه ی کالت هستم
خوب می دانم از این که چقدَر آقا جان
باعث درد سر و رنج و ملالت هستم!
با همه بار گناهی که به گردن دارم
نکند فکر کنی وزر و وَبالت هستم
روسیاهی مرا تو به رخ من نکشی
تا قیامت به خدا محو خصالت هستم
خوش به حال من مسکین که تو آقای منی
افتخارم بُوَد این جمله ... "بلالت هستم"
آن قدَر آه از این چاه دلم جوشیده
که دگر چشمه ی جوشان زلالت هستم
بی جهت نیست که در بزم عزا می گریم
چون که من ریزه خور نان حلالت هستم
قامت سرو تو را فاطمیّه خم کرده
تا ابد گریه کن قد هلالت هستم
محمد فردوسی