اشعار امام زمان(عج) - موضوع آزاد
اشعار امام زمان(عج)
اگر که پیچ و خم روزگار بگذارد
اگر که سختی این انتظار بگذارد
هنوز هست سَری تا که دستهایش
به دست خاک قدمهای یار بگذارد
خدا نصیب من بی قرار چشمی کن
که روی خویش به پای نگار بگذارد
مرا به حکم دل امکان ندارد این خورشید
میان ظلمت شبهای تار بگذارد
اگر که خلق رهایم کنند حرفی نیست
مرا خدا نکند او کنار بگذارد
برای گریه به وضع خرابه های بقیع
میان مجلس روضه قرار بگذارد
محمد علی بیابانی
**********************
اشعار امام زمان(عج) - ایام حج تمتع - قاسم نعمتی
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
حَجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعایِ خودت جا کنی مرا
با گریه کردن این دلِ من زنده می شود
دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا
اسباب زحمتِ تو شده این گدا ، ولی
هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا
ای کاش امشبی که تو راهیِ مشعری
همراه خویش راهی صحرا کنی مرا
تو سفره دارِگریه ماه مُحَرمی
چشمی پُر اشک می شود اعطا کنی مرا ؟
آقا قسم به چادر خاکی مادرت
خواهم شریک گریه ی زهرا کنی مرا
آیا شود که مثلِ شهیدان دمِ وصال
با رویِ غرق خون شده زیبا کنی مرا
بیت الحرام سینه زنان خاک کربلاست
دارم امید مُحرِم آنجا کنی مرا
همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی
مسند نشین عرشِ مُعلا کنی مرا
ای روضه خوان تنگ غروب مِنا بیا
پرچم به دوشِ ماتمِ کرب و بلا بیا
**
حاجی فاطمه شده صحرا نشین خدا
صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا
قاسم نعمتی
**********************
اشعار شهدا و دفاع مقدس - وحید محمدی
خوشا آن روز را که سنگری بود
شبی ، میدان مینی ، معبری بود
خوشا آن روزهای آسمانی
که شوری بود ، سودا و سری بود
**
خوشا روزی که دل را دلبری بود
غزل خوان نگاه آخری بود
خوشا آن روزها در خط اروند
هوای روضه های مادری بود
**
و اهل آسمان بودیم آن روز
که قدری بی نشان بودیم آن روز
و نای دل نوای نینوا داشت
و با صاحب زمان بودیم آن روز
**
و کاش آن روزگاران گم نمی شد
هوای خوب باران گم نمی شد
صفای جبهه ها می ماند ای کاش
صدای پای یاران گم نمی شد
وحید محمدی
*********************
اشعار امام زمان(عج) - محکومیت اهانت به پیامبر(ص) - یوسف رحیمی
صبح جمعه رسیده از راه و
در فراق تو بر لبم آه است
ندبه ی چشمهای بارانی
ذکر «أین بقیة الله» است
**
بی تو دلهای ما چه سرگردان
بی تو احوالمان پریشان است
«العجل یا بن فاطمه» دیگر
جان به لب های ندبه خوانان است
**
روی دوشت عبای پیغمبر
وارث ذوالفقار مولایی
می رسی با طنین «جاء الحق»
می کنی کعبه را تماشایی
**
تو بیا تا معرفی گردد
در جهان برترین آئین ها
پرچم حق در اهتزاز آید
جمع گردد بساط توهین ها
**
آخر این روزهای محنت بار
غم تو از شماره بیرون است
شده بی حرمتی به ساحت عشق
آه از این ماجرا دلت خون است
**
باز هم کینه ی شیاطین و
باز هم غربت رسول الله
دل عالم چگونه تاب آورد
بشکند حرمت رسول الله
**
این جماعت ز نسل آنهایند
که به شخص نبی ستم کردند
ساحتش را به تهمت هذیان
چه وقیحانه متهم کردند
**
بعد از او کینه ها نمایان شد
تا که حق علی شود انکار
أجر او را چه خوب أدا کردند
کوثرش بین آن در و دیوار ...
**
فتنه ای در مدینه برپا شد
که زد آتش به خانه ی زهرا
از همان شعله ها غروبی سوخت
خیمه های امام عاشورا
**
آن امامی که مرهم زخمش
شده شمشیر و تیر و سرنیزه
پیکرش غرق خون رها ماند و
سر او آفتاب بر نیزه
**
خون این کشته خونبها دارد
می رسد وارثی که در راه است
ندبه ی چشمهای بارانی
ذکر «أین بقیة الله» است
یوسف رحیمی
*********************
اشعار امام زمان(عج) - محمد فردوسی
هجران تلخ
دستم چرا به گوشه ی دامان نمی رسد؟!
پایم چرا به خیمه ی جانان نمی رسد؟!
در طول عمر، درد زیادی چشیده ام
دردی به تلخی غم هجران نمی رسد
ناز طبیب، درد دلم را زیاد کرد
این گونه شد که نسخه ی درمان نمی رسد
هر صبح جمعه ندبه کنان ناله می زنم
آتش به گرد این دل سوزان نمی رسد
پایان هفته تازه شروع غم من است
این زلف پیچ خورده به سامان نمی رسد
شیطان هوی هوس دل آلوده آه آه
آیا کسی به داد جوانان نمی رسد؟!
با این همه معاصی و غفلت عجیب نیست
یوسف اگر به وادی کنعان نمی رسد
در قعر چاه نفس بد اندیش گم شدم
پیغام من به سوی تو آسان نمی رسد
گرد و غبار آینه هم بی دلیل نیست
طوفان نفس بی تو به پایان نمی رسد
تخریب گنبد و حرم و نبش قبرها
کار قبیحی است،به اذهان نمی رسد
هر آن کسی که حرمت اجداد تو شکست
در حیرتم چرا به لبش جان نمی رسد؟!
ای منقم بیا و بگیر انتقام را
یعنی درآر تیغ میان نیام را
محمد فردوسی
*********************
اشعار امام زمان(عج) - سید جواد طباطبائی
خدا کند که بیاید مسافری که نیامد
و کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد
دوباره مثل گذشته تمام فاصله ها را
غزل غزل بنویسم به شاعری که نیامد
همیشه غربت اینجا فقط نصیب دل من
شریک غربت من کو؟ مهاجری که نیامد
به پلک پلک نگاهم دخیل خاطره بستم
و رو به پنجره کردم به زائری که نیامد
شکست بغض غرورم در انتظار عزیزی
دعا کنید بیاید مسافری که نیامد
سید جواد طباطبایی