دستی که چشم ناز تو زیبا کشیده است

ما را به دار ِ عشق ِ تو بالا کشیده است

 

از حال ِ ما مپرس ، بیا و خودت ببین

کار ِ جنون ِ ما به تماشا کشیده است

 

تنها دعا و لطف ِ کریمانه ی تو بود

دل را به مجلس ِ غم زهرا کشیده است

 

وقتی گریزِ روضه ی مادر به کربلاست

دیدم که ماجرا به کجاها کشیده است

 

دنبال ِ حیدر و ..... مادری بین ِ قتلگاه ....

روضه ز کوچه تا دل ِ صحرا کشیده است

 

مسمارِ خونی و .. سر ِ هر نیزه خونفشان...

زخمی عمیق بر جگر ما کشیده است

 

این جمعه هم گذشت ، تو اما نیامدی

گویا دوباره وعده به فردا کشیده است

**

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید