اشعار فاطمیه - امام حسن(ع)
اشعار فاطمیه - امام حسن(ع)
چه شده بعد صفر ماه محرم شده بود
کوچه بن بست، نفس تنگ، هوا سم شده بود
گرگ و میش است هوا کوچه پر از گرگ شده
روز با شب بنویسید که توأم شده بود
مادری با پسر خویش نمیشد تسلیم
پشت یک پرده علی باز مجسم شده بود
خاطری در وسط کوچه مشوّش میشد
پنجه ای بین هوا بود و مصمّم شده بود
پنجه ای بین هوا بود که یک سیلی شد
فرصتی بود که اینگونه فراهم شده بود
مادر هرکه زمین خورده فقط میداند
که چرا قوت زانوی حسن کم شده بود
من از آن گیسوی خاکی شده اش دانستم
چقدر زود یتیمی ش مسلم شده بود
وا نشد پلک گره خورده ی یک چشم کبود
سیلی سر زده ای وای چه محکم شده بود
تا چهل روز نشد سیر علی را بیند
تا چهل روز علی بود که مبهم شده بود
شیشه ای با تن دیوار ترک هایی خورد
ریشه ی خونی یک مقنعه درهم شده بود
سال ها بود سوال همه ی مردم شهر
پسر ارشد این خانه چرا خم شده بود؟
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************
اشعار فاطمیه - امام حسن(ع) - محسن ناصحی
کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت
کاش غربت مرا هیچ کس خبر نداشت
کاشکی فدک نبود، حرمت نمک نبود
کاش این زمین شوم از فدک اثر نداشت
کاش هیچ مادری وقت راه رفتنش
دست روی شانه ی خسته ی پسر نداشت
قبل از اینکه کوچه ها راه مادر مرا
سد کنند، مادرم، دست بر کمر نداشت
هرچه ناله می زدم مادر مرا نزن
بی مروّتِ زبون، باز دست بر نداشت
ریشه ی مرا زدند ساقه ام شکسته شد
دشمن پلید ما کاشکی تبر نداشت
وای مادرم شبی سر نهاد بر زمین
چادری به سر کشید سر ز خواب بر نداشت
محسن ناصحی
برگرفته از وبلاگ امام رئوف
**********************
اشعار فاطمیه - امام حسن(ع) - وحید محمدی
تمام اهل عالم دم گرفتند
به حال خانه ی ما غم گرفتند
که روزی روزگاری خانه ی ما
صفایی داشت آن را هم گرفتند
**
کنون افتاده ناله در دل باد
و حتی آسمان هم ناله سر داد
نمی دانی چه شد در آن سیاهی
خودم دیدم که بین کوچه افتاد
**
ز چشمش سیلی کین سو گرفته
که حتی از علی هم رو گرفته
خودم دیدم که مادر زیر چادر
دو دستی دست بر پهلو گرفته
**
به قلب مادرم زخم فدک خورد
دل ریش پدر جانم نمک خورد
خرابم شد به سر انگار دنیا
که پیش چشم من مادر کتک خورد
**
کمی با درد و شبنم راه می رفت
و با دنیایی از غم راه می رفت
اگر چه دست بر دیوار می زد
ولی با قامتی خم راه می رفت
**
شدم این روزها غمخوار زهرا
و مدیون سوال چشم بابا
همین الان حدود چند روز است
که می ترسم ببوسم صورتش را
**
و دارد می رود از خانه کم کم
و چشمان پدر با اشک نم نم
و در زانوی او دیگر رمق نیست
به روی شانه اش دنیای ماتم
وحید محمدی
**********************
اشعار فاطمیه - امام حسن(ع) - صابر خراسانی
من آمدم برا ی یاری علی
فقط برای ماندگاری علی
بساز با همه نداری علی
منم کنیز خانه داری علی
علی شناسی است راه فاطمه
علی سـت بهترین گناه فاطمه
علی فقط غم مرا به سینه داشت
علی مرا فقط در این مدینه داشت
ولی همان که از غدیر کینه داشت
برای بی هوا زدن زمینه داشت
نبی که رفت ناله اش به من رسید
و پاره ی قباله اش به من رسید
رسیده ام سر قرار گم شده
رسید دست روزگار گم شده
به ضرب دور از انتظار گم شده
حسن بگرد گوشواره گم شده
به هیچ کس نگو که خورده ام زمین
به هیچ کس نگو عزیزم آفرین
امان من بریده شد امان بده
حسن، تو چادر مرا تکان بده
عصا به دست مادر جوان بده
جلو بیفت خانه را نشان بده
پس از نبی بلا فقط همین نبود
تمام ماجرا فقط همین نبود
صابر خراسانی
**********************
اشعار فاطمیه - امام حسن(ع) - حسین رستمی
تا خانه بجز راه کم و مختصری نیست
آهسته برو صبر کن اینجا خطری نیست
بعد از پر وبالی که زدم دور وبرم را
گشتی که ببینی اثر از بال وپری نیست؟
رفتیم به خانه نکند گریه کنی خب
قربان تو که خوبتر از تو پسری نیست
وقتی که رسیدیم تنت اینبار نلرزد
یک طور نشان میدهی اصلا خبری نیست
حالا به رخم خیره شو تا خوب ببینی
از ضربه ی آن حادثه دیگر اثری نیست؟
از روسری وگوش من این منظره پیداست
بر شاخه خونی شده دیگر ثمری نیست
حسین رستمی