اشعار ولادت حضرت رقیه(س) - محمد حسین رحیمیان

 

با فقیران زمین باز خدا راه آمد

مژده ای آمده که سوگلی شاه آمد

 

آمد از راه، شب ذره نوازیّ حسین

نمک سفره شاهانه ی این ماه آمد

 

به دل سرد زمین باز امیدی داند

یاس خوش عطر و گلاب حرم الله آمد

 

همه ناخواسته گشتند نمک گیر حسین

پیش از خواهش ما عیدی دلخواه آمد

 

نیست در هیچ کجایی خبر از تنهایی

قبله ی بی کسی هر دل آگاه آمد

 

کوری چشم بخیل همه ی عایشه ها 

همه جا پر شده که فاطمه از راه آمد

 

حضرت زهره ی زهرای حرم آمده است

زینت شانه ی سقای حرم آمده است

 

رفت خورشید ز رو وقت درخشیدن تو

ماه بیچاره شد از موقع تابیدن تو

 

کاشف الکرب حسین بعد عموجان هستی

می رود غم ز دلش در عوض دیدن تو

 

چه قدر در دل دریای عمو جا داری

نشود خسته ابالفضل ز بوسیدن تو

 

خنده بر صورت زهرایی تو می آید

عمه ات هست فقط عاشق خندیدن تو

 

علی ِ اکبر و عباس  و حسین و زینب

آب گردد دلشان موقع رنجیدن تو

 

مهریان دختر ارباب، گدایی به خدا

دست خالی نرود موقع بخشیدن تو

 

کودک و این همه اوصاف و جلال و جبروت

به خدا نیست غلط معجزه نامیدن تو

 

محشری ؛معجزه ای ؛بی بدلی غوغایی

دختری نیست به اندازه ی تو بابایی

 

تو طبیبی و به هر درد دوایی داری

مرتضی زاده ای و دست شفایی داری

 

به خداوند قسم فاطمه در فاطمه ای

چه وقاری چه جلالی چه حیایی داری

 

هر کسی هست کسی، بندگی ات را کرده

هر کجا ملک خدا هست گدایی داری

 

نام تو معجزه حضرت عیسی دارد

مثل بابا دم انگشت نمایی داری

 

چشم ها خیره شد از گریه طوفانی تو

مثل زینب دلی از ترس رهایی داری

 

آن قدر ناله زدی تا پدر آمد با سر

همه دیدند به ویرانه خدایی داری

 

طعنه زد چشم پر از آب تو بر آب فرات

پدر از گریه ی تو گشت قتیل العبرات

 

حضرت فاطمه ی دوم این ایل و تبار

مانده ام من، تو کجا چادر پر گرد و غبار!

 

عاشقی را تو فقط یاد به مجنون دادی

یک شبه پیر شدی پای غم دوری یار

 

وای من، پیر ترین کودک تاریخ تویی

بر یتیمی نشده هیچ کس این قدر دچار

 

دم افطار به یاد شکم خالی تو

می شود هر رمضان چشم همه ابر بهار

 

دست سنگین همه شهر به جانت افتاد

تا که آب آور لبهای تو شد نیزه سوار

 

دلم از بی کسیت آب شده ای بانو

در دل برّ و بیابان به تو دادند مزار

 

هر کجا حرف تو شد سوخت تمام جگرم

اسوه ی کودک بحرین فدای تو سرم

 

محمد حسین رحیمیان

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت رقیه(س) - امیر عظیمی

 

تا که خدا به بال ملک پر درست کرد

در آسمان عشق کبوتر درست کرد

 

با آیه های سوره ی زیبای قدر خود

قدری گریست، سوره ی کوثر درست کرد

 

خلقت به حال خویش معلّق نمی شود

بر آن خدای فاطمه محور درست کرد

 

تا که بهشت پر شود از عطر آشتی

با قلب خویش صورت مادر درست کرد

 

بابا به یاد مادر خود گریه تا نمود

مادر گرفت آینه... دختر درست کرد

 

شأن نزول سوره ی کوثر بزرگ شد

دختر تجلّی رُخِ مادربزرگ شد

 

دختر همیشه دلبر باباست شک نکن

در اوج دلبریش دلارآست شک نکن

 

این زمزمه شده است سرود ملائکه

این نو رسیده دختر مولاست شک نکن

 

هنگام خنده هاش وَ هنگام گریه هاش

این فاطمه به فاطمه همتاست شک نکن

 

خواهر بیا بیا و به دقت نگاه کن

صورت شبیه صورت زهراست شک نکن

 

حس می کنی تو را به خدا، بعد سال ها

این عطر مادر است که بر پاست شک نکن

 

او بیشتر از اینکه به من دختری کند

نازل شده است تا که به ما مادری کند

 

ای ماهتاب نیمه ی شب های اهل بیت

ای دلبر حسین، دلارآی اهل بیت

 

چادر به سر چو می بری و راه می روی

هستی شبیه حضرت زهرای اهل بیت

 

بر صورت حسین و ابالفضل و زینبین

گلبوسه های توست مداوای اهل بیت

 

اغراق نیست این که بگویم تو یک تنه

زهرا شدی و اُمّ ابیهای اهل بیت

 

در بین اهل بیت شبیه تو نیست، نیست

بنت الحسین اوج کمالت سه سالگیست

 

کاش ای سه ساله قوت پایت نمی شکست

دستان پر ز جود و عطایت نمی شکست

 

آغوش حور بود بهای وجود تو

ای کاش در مسیر بهایت نمی شکست

 

ای نی نوای حضرت ارباب بی کفن

در شام و کوفه کاش نوایت نمی شکست

 

رفتی به خلوت عمه ی خود را دعا کنی

از زجرِ زجر کاش دعایت نمی شکست

 

کاش آن زمان که سرّ طبق آشکار شد

با دیدن حسین صدایت نمی شکست

 

ای عمه زخم های تنم گر چه بستنی است

این شیشه پر ترک شده دیگر شکستنی است

 

امیر عظیمی

برگرفته از وبلاگ حسینیه