اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – رضا حمامی

ای کاش برای ما دعا بنویسند

یک تذکره ی کرببلا بنویسند

ما حج که نرفته ایم اما کافی است

یک مرتبه حج فقرا بنویسند

آقا به ملازمان بگو نامم را

یک گوشه ی ایوان طلا بنویسند

ما شیعه که نه ... ولی شما راضی شو

ما را ز محبان شما بنویسند

راضی نشوی که خادمان نامم را

از دفتر نوکران جدا بنویسند

گفتم که پس از مردن من جای دعا

روی کفنم رضا ... رضا ... بنویسند

رضا حمامی

برگرفته از سایت بی پلاک

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – نادر حسینی

کبوتران حرم

باید که دلم به عشق عادت بکند

در محضر دوست حفظ حرمت بکند

من پشت در حرم چنان می مانم

شاید که کبوتری ضمانت بکند

**

عمری ست مقابل تو زانو زده ام

با اینکه تمام روز و شب رو زده ام

یکسال دگر گذشت و دعوت نشدم

انگار که تیر را به آهو زده ام

**

والله قسم اگر که از رو بروم

تا طوس اگر شده به زانو بروم

تا اینکه جمال حضرتش را بینم

باید به شکار بچه آهو بروم

**

باید که دلی به قدر یک دشت دهد

آری که همان ستاره هشت دهد

آنقدر رضا رضا رضا می گویم

تا اینکه بلیط رفت و برگشت دهد

**

من آمده ام به باغ با کفترها

لبریز ز درد و داغ با کفترها

من آمده ام بگویم آقا این است

همزیستی کلاغ با کفترها

**

من از تو دلی کبوتری می خواهم

یک جرعه نگاه حیدری می خواهم

هر چند توقعم زیاد است ولی

یک عمر لباس نوکری می خواهم

**

ممنون که به ما بلیط مشهد دادی

ممنون شما که کردی از ما یادی

مائیم و دلی که یک نخ از آن امروز

دادیم گره به پنجره فولادی

نادر حسینی

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – شهاب الدین خالقی

مرغ پر بسته ام و نیِّت قافی دارم

هر چه غیر از تو مرا هست اضافی دارم

کعبه از چشم تو پنهان چه طوافی دارم

پیش بازار رضای تو کلافی دارم

در حرم حوله ی احرام من از جنس دعاست

حجرالاسود من پنجره فولاد رضاست

شده ام مثل کویری که به دریا برسد

مثل مجنون که بوی خوش لیلا برسد

کاش چون دست گدایی که به دارا برسد

به ضریح کرمت دست دل ما برسد

یوسفی هست دلم کاش زلیخا بشود

بین این در به دری بلکه دری وا بشود

اشک می گفت که من شورم و یک جنس بدل

پیش این قله ی شیرینی و دریای عسل

چشم می گفت که یک قطره بده حداقل

با چه رویی بروم بی تو در این کوچه محل

اشک شوری به دلش آمد و بی تاب افتاد

دهن چشم از این صحن و سرا آب افتاد

می شود گفت شفاخانه به سقاخانه

که به یک جرعه زند زلف عطش را شانه

بین این صحن و سرا هاجر دل مستانه

دور اسماعیلش گشته پی پیمانه

پیش دارالکرمت بر دل من افتاده

که خمار تو رسیده ست به دارالباده

عقل در درک تو مبهوت و گرفتار شده

عشق از عشق تو بیچاره و بیمار شده

چشم از اشک لبالب شده و تار شده

بس که نور است که در این حرم انبار شده

آیه ی نور هم از نور تو می گیرد نور

قل هو الله و احد چشم بد از روی تو دور

حرف دل با تو همان حرف عقیق یمنی ست

دل اگر خون شده از غصه ی دور از وطنی ست

همه ی نا شدنی های من اینجا شدنی ست

لن ترانی نشنیدن به جواب ارنی ست

صله ی دعبل شاعر دل از آهو می برد

کاش یعقوب ز پیراهن تو بو می برد

هفت بند دل ما و پدر مشهد و قم

که قمار دل ما هست سر مشهد و قم

پادشاهی ست عبایی به بر مشهد و قم

کاظمین است چو تاجی به سر مشهد و قم

مشهدت بر سرم انداخته عشق قم را

مشهدت کرب و بلایی ست دمشق قم را

کار یک مرده رسیده به مسیحا بوسی

صبح لیلا شده اجر شب صحرا بوسی

قطره دریا شود از لحظه ی دریا بوسی

من هم از این ره دور آمده ام پا بوسی

زعفرانی ست دلم کاش نباتی بدهی

یا در این گمشدگی راه نجاتی بدهی

شهاب الدین خالقی

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – عبدالحسین مخلص آبادی

یادگار حرم

از آسمان شبت یک ستاره می خواهم

برای درد دلم راه چاره می خواهم

میان خمره ی چشمت شراب نوشیدم

از آن شراب نداری؟...دوباره می خواهم

سر دو ابروی تو این دلم مردد شد

برای این دو دلی استخاره می خواهم

اگر که گوشه کنار دل شما جا هست

فقط کمی زدلت را اجاره می خواهم

ببین که بار گناهم خمیده ام کرده

برای آدمیت یک اشاره می خواهم

میان راه زیارت مرا بکش آقا

به خاطرت سفر نیمه کاره می خواهم

دوباره قصه ی این ماجرای تکراری

دوباره قصه ی شاه و گدای تکراری

به لطف مظهر غربت دلم کجا رفته؟

کنار پنجره فولاد٬خسته وا رفته

دلم به شوق زیارت هزار تکٌه شده

به صحن های حریمت جدا جدا رفته

کنار پنجره فولاد و موج بیماران

و یاد طفل مریضی که در کما رفته

و این دلی که به شوق زیارت ارباب

از این مسیر خدایی به کربلا رفته

شب زیارتی انگار مثل "ابن شبیب"

دلم شبیه سری روی نیزه ها رفته

دوباره روضه ی "الشمر"...خنجر کهنه

که روضه خواندن ما به امام رضا رفته...

عبد الحسن مخلص آبادی

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علیرضا بیاتانی

یا ثامن الحجج به امید نگاه تو

دل را سپرده ام به حریم پناه تو

صدها سلام خاصه بر روی ماه تو

از این گدای بی هنر رو سیاه تو

من از ازل گدای تو بودم و همچنان

بر سینه ام مدال گدایی است، بی گمان

اصلا محبت تو عجین است با دلم

از مشهد تو فاصله ای نیست تا دلم

می لرزد از تلاطم نقاره ها دلم

به به! چقدر با تو شده با صفا دلم

مدفون به ارض طوسی و از خانواده دور

ساقی مباد یک نفس از جام باده دور

دستم بگیر حضرت سلطان، امام عشق

تکبیر گفته ام به هوای قیام عشق

چیزی نمانده پر بزنم تا مقام عشق

وقتی که می شود غزلم همکلام عشق

زیباترین سروده ی هستی است مشهدت

ترکیب بند پنجره فولاد و گنبدت

مرغ دلم هوایی مشهد شد و پرید

دلتنگی ام برای تو بی حد شد و پرید

از کوره راه حادثه ها رد شد و پرید

دل، بی خیال فاصله شاید شد و پرید

اشکی به روی گونه نشست و چکید و بعد...

یک "السلام"بر لبم از دل دوید و بعد...

دست نوازشی که کشیدی تو برسرم

دیدم ضریح پاک تو را در برابرم

آقا! من خراب کجا و کجا حرم

ای کاش از این مکاشفه سر در بیاورم

ای آیه های یوسف و اخلاص و نور، تو

والشمس تو، کوثر و لقمان و طور، تو

شمس الشموسی و حرمت آسمان من

وصف تو را چگونه بگوید بیان من؟

ای حجت رئوف خدا؛ مهربان من

شکر خدا که عشق شما شد از آن من

این بی قراری دلم اصلا عجیب نیست

جز اهل بیت؛ هیچ حبیبی حبیب نیست

علیرضابیاتانی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – محمد سهرابی

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم

بی تو من از جوانی خود سیر می شوم

من در شعاع پرتو شمس الشموسی ات

بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

آیینه کاری حرمت ذره پروری است

من در رواق چشم تو تکثیر می شوم

در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را

اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم

من در شمار سلسله راویان شدم

چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم

من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند

دارم به پای خویش سرازیر می شوم

یک شب نشد که بیگنه آیم زیارتت

اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم

وقتی که آه میکشم از پرده ی نیاز

بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم

بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا

هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم

نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد

کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم

آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب

بر بال کفتران تو تحریر می شوم

این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود

گرچه دورنگ،دور ز تزویر می شوم

برداشت سیل گریه بساط زیارتم

نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم

حوض حیاط تو بدهد مرده را حیات

من نیز با تو عیسی تاثیر می شوم

وقت ورود در حرم تو هوایی ام

وقت خروج تازه زمین گیر می شوم

بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز

من حاجی توام که به تقصیر می شوم

یک روز اگر که زینت دیوار تو شوم

آیینه را گذاشته شمشیر می شوم

محمد سهرابی

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علی اکبر لطیفیان

عاشقت شد از ابتدا این قدر

دوست دارد تو را خدا این قدر

بغلِ کعبه هم به جان خودت

ما نگفتیم ربّنا این قدر

بی سبب نیست شهرت آهو

آن قدر گریه کرد تا این قدر...

حرمت می رسیم زود به زود

دل نبرده کسی ز ما این قدر

چقدر عاشق خودت شده ای

جلوی آینه نیا این قدر

کربلا رفتم و نجف رفتم

من ندیدم برو بیا این قدر

کرمت مایه خجالت ماست

کم نوشتم ولی چرا این قدر؟

مزد یک بار ما سه بار شماست

هیچ کس سر نزد به ما این قدر

وقت مردن بیا کنارم باش!

ظرف ما را مکن طلا این قدر

کربلای مرا به تو دادند

پس اذیت نکن مرا این قدر

این که عاشق شما شده ایم

کار ما بود یا شما این قدر...؟!

علی اکبر لطیفیان

برگرفته از سایت روضه

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – وحید قاسمی

قیمت ِعشق

بی کلاف آمدم سربازار

قیمتِ عشق رایگان شده است

بد قیافه ترین کلاغ جهان

عاشق چشم هایتان شده است

**

دودلم بین ِرفتن و ماندن

کوله بارگناه را چه کنم

با چه رویی دراین حرم بپرم

پر و بال سیاه را چه کنم

**

به خودم غُر زدم: نرو مشهد

دوزخی صحبت از بهشت نکن

آسمانی به این سپیدی را

با حضورت سیاه و زشت نکن

**

از بزرگی کفترانت بود

بین شان آمدم، نرنجیدند

خادمانت چه قدر آقایند

از صدای بدم نرنجیدند

**

خوش صدا نیستم ،چه کارکنم

دلخراش و عجول می خوانم

قارقار ِمرا نگاه نکن

دارم اذن دخول می خوانم

**

غبطه خوردم به حال ِ زوارت

کاش سرمست ساغرت بودم

به حساب ِحسادتم نگذار

کاش من هم کبوترت بودم

وحید قاسمی

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – امیرحسین حیدری

کنار سفره ی تو جا برای ماها نیست؟

مگر پناه دلی که شکسته اینجا نیست

یقین قلبی ام اینجا مرا کشانده فقط

نگو که در حرم آقا برای من جا نیست

همین ورودی باب الجواد ما را بس

گدایی درِ تو غیر این که زیبا نیست

کبوتر حرمت هم دمش شفا بخش است

برای زنده دلی حاجتی به عیسی نیست

تو مهربانی بی وقفه داری ای آقا

نشد شبی که ببینم درِ حرم وا نیست

کسی که آمد و قبر تو را زیارت کرد

دلش خوش است که بعد از وفات تنها نیست

میان کفشداری حرم صفایی است

که در عبادت یکشنبه ی کلیسا نیست

به جذر و مد نگاه تو شاد وِ آرامم

دلم بدون پناهت همیشه طوفانیست

امیر حسین حیدری

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – قاسم نعمتی

من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی

غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی

شادم که در حریم تو افتاده بار من

آیا شود ز لطف خریدار من شوی

خودرا ز راه دور کشاندم به کوی تو

دلخسته آمدم که مددکار من شوی

هر طور راحتی ، بزن ، اما نمی روم

این بار آمدم که فقط یار من شوی

من ورشکسته گنهم می شود؟ شبی

یوسف شوی و گرمی بازار من شوی

عمرم به باد رفته به داد دلم برس

من آمدم که مونس من یار من شوی

آقاییم همیشه ز سلطانی شماست

یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی

خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین

گویا که از وفا تو گرفتار من شوی

پیچیده باز در حرم تو صدای من

دست شماست روزی کرب و بلای من

قاسم نعمتی

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – محمد رسولی

عشق رسوايی محض است كه حاشا نشود

عاشقی با اگر و شايد و امّا نشود

شرط اوّل قدم آن است كه مجنون باشيم

هر كسی دربه در خانۀ ليلا نشود

دير اگر راه بيفتيم ، به يوسف نرسيم

سرِ بازار كه او منتظر ما نشود

لذّت عشق به اين حسِّ بلاتكليفی ست

لطف تو شاملم آيا بشود يا نشود؟

من فقط روبه روی گنبد تو خم شده ام

كمرم غير در ِ خانه ی تو تا نشود

هرقدر باشد اگر دور ِ ضريح تو شلوغ

من نديدم كه بيايد كسی و جا نشود

بين زوّار كه باشم كرمت بيشتر است

قطره هيچ است اگر وصل به دريا نشود

مرده را زنده كُند خواب نسيم حرمت

كار اعجاز شما با دَم عيسی نشود

امن تر از حرمت نيست ، همان بهتر كه

كودكِ گمشده در صحن تو پيدا نشود

بهتر از اين؟ كه كسی لحظه ي پابوسی تو

نفس آخر خود را بكِشد پا نشود

دردهايم به تو نزديك ترم كرده طبيب

حرفم اين است كه يك وقت مداوا نشود

من دخيلِ دل خود را به تو طوری بستم

كه به اين راحتی آقا گرهَش وا نشود

بارها حاجتی آورده ام و هر بارش

پاسخي آمده از سمت تو ، الّا نشود

امتحان كرده ام اين را حرمت ، ديدم كه

هيچ چيزي قسم حضرت زهرا نشود

آخرش بی برو برگرد مرا خواهی كشت

عاشقی با اگر و شايد و امّا نشود

محمّد رسولی

برگرفته از وبلاگ من غلام قمرم

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علی ناظمی

کم کم دل هوایی مان بال و پر گرفت

محتاج لحظه های تو راه سفر گرفت

دل را رئوف من، نگهت تا حرم کشید

پائین پات دست دعا روی سر گرفت

نجوای عشق، همهمه ی زائران اشک

پیراهن ضریح تو را چشم تر گرفت

حاجت زیاد و بذل عنایات بی حد است

هر دل شکسته تر که بود بیشتر گرفت

آقا «قسم به جان جوادت» چه می کند

با این قسم گرفت هر آنکس اگر گرفت

آهو شدن که قسمت هر کس نمی شود

ضامن ترین امام مرا هم به بر گرفت

باب الجواد بود که بغض دلم شکست

شعرم تمام بود ولی تازه سر گرفت

علی ناظمی

برگرفته از وبلاگ امام رئوف

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علی اکبر لطیفیان

معمار می شوی و بنای تو می شوم

مانند یک ضریح برای تو می شوم

قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن

بیمارم و دخیل شفای تو می شوم

بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد

تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم

حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان

قبله توئی و قبله نمای تو می شوم

میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا

آهوی باوفای وفای تو می شوم

روزی اگر بناست فدای کسی شوم

سوگند می خورم که فدای تو می شوم

ناراحتم خدای نکرده ولم کنی

من تازه دارم از فقرای تو می شوم

شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف

بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم

دست مرا برای گدایی نوشته اند

رزق مرا امام رضایی نوشته اند

علی اکبر لطیفیان

برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران

***********************

اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علی زمانیان

نخل زردم جوانه می خواهم

کفترم آب و دانه می خواهم

بر فراز مناره های حرم

گوشه ای باز لانه می خواهم

روی پرهای من بزن مهری

بی نشانم نشانه می خواهم

کفتر خانگی این حرمم

دانه از اهل خانه می خواهم

در کنار رواق دارالزهد

منزلی جاودانه می خواهم

از شما روز اول هر ماه

مثل مردم سرانه می خواهم

خانه جز این حرم نمی خواهم

پر پرواز هم نمی خواهم

آستان بوس خود خطابم کن

بد حسابم ولی حسابم کن

برکه ی خشکم و گل آلودم

کوثر معرفت گلابم کن

قسمت می دهم به جان جواد

بعد اگر خواستی جوابم کن

کرمت گر اجازه داد آقا

پیش چشم همه خرابم کن

من شبیه دعای بی روحم

روح ادعیه مستجابم کن

ای خداوند عشق یا احساس

نظری کن به خاطر عباس

درد من را تو خوب می دانی

حق همسایه را تو خوب می دانی

حق همسایه جا نیاوردم

نیست این شیوه ی مسلمانی

ولی ای با وفا پناهم ده

هرچه باشد تو از بزرگانی

لحظه ای که جنازه ام آمد

وای من گر که رو بگردانی

یوسف ار ماه کنعان بود

تو مه آسمان ایرانی

وای آقا چقدر می آید

به تو لفظ شریف سلطانی

گفته ام هر کنار در هر سو

ضامنم هست ضامن آهو

علی زمانیان