اشعار امام حسین(ع) - محرم
اشعار مناجات با امام حسین(ع)
سحر از قافله ی اهل سحر جا ماندیم
ما همه تشنه لبی بر لب دریا ماندیم
پرمان نیست اگر پر نکشیدیم هنوز
پایمان راه نیامد نرسیدیم هنوز
بنویسید پرِ پر زدنی میخواهم
تا نمیرم دمِ عیسی دهنی میخواهم
ما که در آینه ی عشق پر از احساسیم
پسر فاطمه؛ مدیون تو و عباسیم
اسم ما هرچه شما بر دهنت می بری است
به خدا شغل خدا داده ی مان نوکری است
لطفتان هست که در میکده راهی داریم
نظر توست که ما کسوت شاهی داریم
سفره ات هست وَ ما غصه ی نانی نخوریم
تکیه ات هست و ما هیچ تکانی نخوریم
هدف از بودن ما گریه ی بر عاشوراست
ریشه ی خلقت ما سر زده از خاک شماست
دست از لای درِ خانه برون آوردی
و کرم دید در آن روز که خیلی مردی
چشم بد دور از آن دست عطایت آقا
نخورد چشم نظر، روی تو یابن الزهرا
چایی روضه ی تو کوثر ما نوکرهاست
باب حاجات همه اشک علی اصغرهاست
هرکجایی که در این همهمه کم آوردیم
نام زیبای ابالفضل شما را بردیم
هرکسی دل به کسی داده و ما مال توأییم
هرکجا کار گره خورده به دنبال توأییم
هرکجا روضه ی تو هست بهشت آنجا هست
هرکجا پرچم مشکی ست خودِ زهرا هست
یا قتیل العبره اشک فشانت ماییم
از همان صبح ازل مرثیه خوانت ماییم
من شنیدم که از اول لب تو عطشان بود
شب میلاد تو چشم همگان گریان بود
قصه ات را همه ی آینه ها میخواندند
روضه ات را همه ی اهل سما میخواندند
سر هر صبح دلم نام تو را میخواند
دست بر سینه و از کرب و بلا میخواند
کربلا گفتی و گفتم دل عالم خون شد
و از اعماق دلم آه و عطش بیرون شد
چند روزی ست بهاری شده و می بارم
چند روزی ست هوای حرمت را دارم
چند روزی ست هوای چمنت کرده دلم
راستی یاد عقیق یمنت کرده دلم
رفتی و تا سر سرنیزه سرت بالا رفت
گریه کردند پی رفتن تو دخترها
شب تاریک و تنور و سر نورانی تو
چه کشیدند در آن حادثه ها مادرها
خیزران و لب تو تشت طلا نامحرم
چشم بستند بر آن واقعه حتی سرها
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
********************
اشعار امام حسین(ع) - شب عاشورا - محمد فردوسی
از لحظه ای که ریزه خور خوانتان شدم
احساس می کنم که مسلمانتان شدم
زیر لوای رحمتتان قد کشیده ام
بیخود نبوده دست به دامانتان شدم
غیر از حسین، نام دگر را نمی برم
از بس که مست نام حسین جانتان شدم
غیر از حسین، باب نجاتی نیافتم
این گونه شد که دست به دامانتان شدم
دستم گرفته ای و رهایم نکرده ای
گوشه نشین روضه ی رضوانتان شدم
می خواستم که مرهم زخم شما شوم
در روضه های سخت که گریانتان شدم
امشب میان روضه ی خود آتشم زنید
تا بنگرم که شعله ی سوزانتان شدم
باور نمی کنم که شب آخر شماست
دلسوخته ز ماتم هجرانتان شدم
راز و نیاز امشبتان دیدنی بُوَد
دلداده ی قرائت قرآنتان شدم
محمد فردوسی
*********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - علی اکبر لطیفیان
روی پر جبریل بودم که مرا برد
گفتم نجف می خواهم... اما کربلا برد
جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است
حظّی که بال فطرس از بام شما برد
گفتم تو ربّ مایی و گفتند کفر است
دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد
ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند
هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد
دارم خجالت می کشم از خواهش کم
الطاف تو چه آبرویی از گدا برد
آدم توسل کرد و ما را توبه دادند
پس آدمیت بود که نام تو را برد
بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم
بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد
دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود
مردی زره برد و قبا برد و عبا برد
با این بساطی که درآورده ست لشگر
باید که جمعت کرد و بین بوریا برد
علي اكبر لطيفيان
برگرفته از سایت روضه
***********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - رضا رسول زاده
چون دُر بریزد از دهنم یا حسین حسین
زینت دهد به هر سخنم یا حسین حسین
امروز در مجالس او سینه می زنم
تا روز حشر سینه زنم یا حسین حسین
تا گریه رزق دیده ی من در عزای اوست
تا مشکی است پیرهنم یا حسین حسین
باور نمی کنم جلوی دیده های دوست
سوزد به شعله ها بدنم یا حسین حسین
سوزم اگر بلند شود در قیامت از
خاکستر تمام تنم یا حسین حسین
از اولین نفس به غمش گریه کرده ام
تا آخرین نفس زدنم یا حسین حسین
جوشن کبیر اگر که نوشتید حک کنید
با تربتی روی کفنم : "یا حسین حسین"
یک روضه ی وداع بخوانید دوستان
در لحظه ی کفن شدنم... یا حسین حسین
رضا رسول زاده
********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - علی اکبر لطیفیان
رفت و تماشاي قفايش را به من داد
آن گريه هاي پشت پايش را به من داد
با گريه خاكستر شدن را ياد دادم
ديروز كه پروانه جايش را به من داد
تقصيرها را گردنم انداخت معشوق
با اين بهانه انزوايش را به من داد
طي ميكنم صحرا به صحرا جاده ها را
رحمت بر آنكه گيوه هايش را به من داد
قصد كليم الله بودن كرده بودم
ناراحتم تنها عصايش را به من داد
بدجور نخلستان نشينم كرد آخر
وقتي نجف حال و هوايش را به من داد
دردم حسين است و دوايم هم حسين است
هم درد داد و هم دوايش را به من داد
از حاجيان كعبه هم حاجي ترم كرد
وقتي طواف كربلايش را به من داد
يك عده اي را كعبه ، من را كربلا بُرد
به ديگران سنگ و طلايش را به من داد
اول دلم را ارباً اربا كرد بعداً
بين ِ كفن ها بوريايش را به من داد
علی اکبر لطیفیان
با تشکر از آقای رضا قربانی
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - احسان محسنی فر
دل و جان در گرو حضرت جانان داریم
هر چه نعمت بود از محضر ایشان داریم
سالیانی است که ما ریزه خور اربابیم
از سر سفره ی او رزق فراوان داریم
پای از روضه ی ارباب طریقت نکشیم
تا که در سینه نفس تاکه به تن جان داریم
نم نم اشک مصیبت به عزای تو خوش است
از دم روضه ی تو جلوه دو چندان داریم
تا خدایی خدا هست گدایان تو ایم
دل خوشیم تا ابد الدهر که سلطان داریم
اولین مستمع مجلس روضه زهراست
روضه آهسته بخوانید که مهمان داریم
پیر میخانه ی عشاق خمینی فرمود :
هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم
تفرقه ظلم و ستم راه ندارد در ما
تا که جمهوری اسلامی ایران داریم
گر خدا اذن دهد سینه زنان می آییم
روز محشر روی لب ذکر حسین جان داریم
با وجودی که ز هجران دل ما غم بار است
به ظهور پسر فاطمه ایمان داریم
احسان محسنی فر
********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - رضا باقریان
بنویسید مرا بی سر و سامان حسین
جگری سوخته و پاره گریبان حسین
پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس
بنگارید مرا دست به دامان حسین
روضه ای باز بخوانید و ، هلاکم بکنید
روی قبرم بنویسید پریشان حسین
پروراندند مرا پای همین هیئت ها
از همان روز ازل خورده ام از نان حسین
کاش در کرببلا جام شهادت نوشم
بسرایند مرا جزء شهیدان حسین
شبِ بی گریه در این عشق حرام است مرا
این چنین است شبِ ریزه خور خوان حسین
بنویسید روی مشک علمدار حرم
جان عالم به فدای لب عطشان حسین
به خدا این پسر حضرت زهرا باشد
روی خاک است چرا پیکر عریان حسین
رضا باقریان
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع)
در غم تو ، گریه در صبح و مسا والاتر است
چشم جاری ، از تمام چشمه ها بالاتر است
گریه ی طفلانه ای دارم که شکرش واجب است
از بزرگی کردن ، این حال و هوا بالاتر است
قصدم از این رفت و آمد ها ، تماشای تو بود
دیدن روی طبیبان ، از دوا بالاتر است
حمدلله روزی ام شد باز گریانت شوم
روضه ها عرش است ، از اینجا ،کجا بالاتر است
خوب بنگر در میان نوکرانت یا حسین
دستهای خالی این بینوا بالاتر است
بر روی نی کرد ،دشمن جمله سرها را ولی
رأس سقا را نفهمیدم چرا بالاتر است
در ازای صد هزاران عمره ، تنها لحظه ای
معتکف بودن میان کربلا بالاتر است
آنقدر با درد جان کندی که فهمید عالمی
فاطمه ذبح عظیمش از منا بالاتر است
بقعه ها بالا سری دارند ، اما کربلا
احترام و حرمت پایین پا بالاتر است
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - حسن لطفی
تا بیرقت به روی سرم سایه گستر است
من کافرم اگر که دلم جای دیگر است
از هر کجا که پر بکشم کربلا روم
تا هست گنبد تو کبوتر کبوتر است
ما را ز جمع اهل قیامت قلم زنید
هر شب میان روضه مان شور محشر است
ما را دوباره عمه سادات خوانده است
شکر خدا که بر دلمان نام نوکر است
ما را همیشه وقف عزاخانه کرده اند
عاشق شدیم اگر همه از نذر مادر است
آتش زدیم هرچه که داریم پای عشق
آقا سری بزن که نفسهای آخر است
حسن لطفی
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - علی اکبر لطیفیان
جمع رسل محو در صفات تو هستند
وقف نشان دادن حیاط تو هستند
ذات وجودی انبیای الهی
جمع شده در میان ذات تو هستند
جلوی ربی عارفان حقیقت
کاسه به دست تجلیات تو هستند
جلوه مکن بندگان به کفر می افتند
جلوه نکرده هنوز مات تو هستند
جام بهشتی و نهر های بهشتی
گوشه ای از برکت فرات تو هستند
گندم شهر ری ات که روزی ما شد
دوستانت پی زکات تو هستند
روز قیامت اگر نیامده از راه
منتظر کشتی نجات تو هستند
طفل رضیع تو دستگیر دو عالم
گر چه کودک ولی پیر دو عالم
علی اکبر لطیفیان
برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران
*********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - محسن حنیفی
جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقه ی درد، ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شب های عزاداری تو خوش کردم
خرقه ی مشکی خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم خانه ات آباد حسین
به دو صد درّ و گهر دیده ی تر نفروشم
دستهایم عوض کرببلا...؛ می ارزد
ببُریدش، که پرم را به ضرر نفروشم
وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد
دست را می دهم و باده طلب خواهم کرد
پر شکسته به تمنای چمن می آیم
آخر الامر به دیدار تو من می آیم
گرچه قسمت نشده تا به حضورت برسم
عطر سیبم که گه از سوی قرن می آیم
وقت رجعت که سر از خاک برون می آری
بی کفن سوی تو من پاره کفن می آیم
آن قدر در وسط روضه زبان می گیرم
لال هم گر که بمیرم به سخن می آیم
باز از آن چه که آمد سر تو می گویم
باز از غارت انگشتر تو می گویم
محسن حنیفی
********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - حسن لطفی
دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است
یعنی که هر چه گریه برایت کنم کم است
شکر خدا که با همه ناقابلی مان
اشکی برای عرض ارادت فراهم است
دیوار کعبه گشت سیه پوش داغ تو
یعنی تمام سال خدا هم محرم است
زهرا به دست سینه زنت آب می دهد
هرکس که هست با تو در این خیمه محرم است
بگذار تا نفس بزنم در عزای تو
این آرزوی هر شب عیسی بن مریم است
یک گوشه از تمامی شش گوشه ات حسین
دارالشفای درد غریبان عالم است
بانی روضه هات خدا بود خود نوشت
هرکس که شد به عشق تو دیوانه آدم است
حسن لطفی
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - علی اکبر لطیفیان
عشق را در سحر نگاه کنید
ذکر خود را اله اله کنید
گاه تصویر ماه در چاه است
دل ما را محیط ماه کنید
عاشقان را بنا نبود اصلا
این همه سال زابراه کنید
سر عاشق شدن فلک شده ام
نکند مثل من گناه کنید
اگر عاشق شدی یک روزی
بنشینید و آه آه کنید
عاشقان را بعید می دانم
بتوانید سر به راه کنید
هیچ دنبال عاشقی نروید !
حال روز مرا نگاه کنید
بَرده آوردم تا بخرند
سر و روی مرا سیاه کنید
اشتباهاً مرا پذیرفتن
پس شما هم اشتباه کنید
بنویسید خویش را سائل
بعد از آن کار پادشاه کنید
بدنم را شبی که من مُردم
لحظه ای رو به قتلگاه کنید
کفنم را درآورید و سپس
گریه بر بوریای شاه کنید
در دهانم همین که تربت رفت
بنشینید و آه آه کنید
شب بی گریه من نمی خواهم
بعد مردن کفن نمی خواهم
علی اکبر لطیفیان
********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع)
اول عشق تو «لَن» بود نمی دانستم
آخرش هم «ابَداً» بود نمی دانستم
نام عاشق همه جا بیشتر از معشوق است
همه جا صحبت من بود نمی دانستم
چشم من خیس شد، عاشق شدنم هم لو رفت
گریه بر من قَدِغن بود نمی دانستم
بعد از این نام مرا نیز فراموش کنید
عشق ، بد نام شدن بود نمی دانستم
تا دم خیمه رسیدیم و ندیدیم تو را
دل ما اهل «قَرَن» بود نمی دانستم
از لب چشمه مرا تشنه برم گرداندند
تشنگی طالع من بود نمی دانستم
مرغ باغ ملکوتم به خدا حیف شدم
در دلم میل چمن بود نمی دانستم
شامل مرحمت فاطمه گشتم من اگر
علتش سینه زدن بود نمی دانستم
هر کجا نام حسین آمد و باران بارید
مادرش مطمئناً بود نمی دانستم
دست و پا میزد و گفتند همه تشنه لب است
نیزه ای بین دهن بود نمی دانستم
فاطمه زنده از آن کوچه اگر برگشته
علتش کار حسن بود نمی دانستم
شعری از علی اکبر لطیفیان و جواد پرچمی
برگرفته از بانک اشعار روضه
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - حسن کردی
تا زنده ایم شور حسینی شعار ماست
این سبک زندگی سند افتخار ماست
ما انتخاب مادر قامت خمیده ایم
فردا بهشت ،فاطمه در انتظار ماست
روضه به روضه پای شما پیر میشویم
موی سفید نوکری ات اعتبار ماست
تا روضه هست ثانیه ای گم نمیشویم
هر روز رأس ساعت هیئت قرار ماست
طبق بیان حضرت صادق دل شما
در لحظه های روضه و گریه کنار ماست
ما جمع مان فقط به شما جمع میشود
این جمع هیئتی سبب اقتدار ماست
جذب نگارخانه دنیا نمیشویم
دنیا خودش اسیر نگاه نگار ماست
مثل رسول ترک اگر دیر امدیم
اما همیشه مهر شما سازگار ماست
حسن کردی
********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - حسین قربانچه
فکر و ذکرم همه این بود که نوکر باشم
سگ قلاّده گلاویز دم در باشم
من همین یک دو سه روزه نشدم عاشق تو
مبتلای غم عشق تو ، من از "ذر" باشم
من ملک بودم و فردوس نشین بودم وبعد
آدم آورد، که گریان تو دلبر باشم
شأن نام تو، به روی لب من بودن نیست
تو سلیمان و من آن مور محقّر باشم
لقمه نانی بده، تا مزّه بگیرد دهنم
آتشم زن که چنان شعله ی منبر باشم
بی محلّی بکنی، داد کشم، شکوه کنم
چون، نه هم ظرفیت جون، و نه قنبر باشم
تو به دادم نرسی، می روم از دست، حسین
مستغاثٌ بک ارباب ، که بهتر باشم
گر بنا هست ، مرا دست کسی بسپاری
بهتر آن است، غلام علی اکبر باشم
من که بی دعوت و سرخود، نرسیدم به حضور
من سفارش شده ی حضرت مادر باشم
مادرت داد به من درس حسین جان گفتن
مادرت یاد به من داد، که نوکر باشم
حسين قربانچه
********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - جواد دیندار
مرا هوای حسینیه بی امان کرده
که چند سال مرا بیشتر جوان کرده
نفس که میکشم انگار بوی کرب و بلاست
هوای صحن ابالفضل مستمان کرده
میان لطمه زنی و میان سینه زنی
دلم هوای عبور از غم جهان کرده
حسین عشق من و عمر و زندگی من است
حسین در دل من عشق را بیان کرده
حسین دست مرا ول نمی کند مردم
حسین در دل دیوانه اش مکان کرده
حسین زحمت من را کشیده این مدت
و هر چه لطف شده یار مهربان کرده
اگر همیشه شدم مست ،علتش این است
که هر چه کرده همین چای و استکان کرده
هوا هوای حسین و هوای در به دری
دوباره عشق، مرا کلب آستان کرده
میان هروله هایت گرسنه ام شده است
دوباره دل هوس تکه استخوان کرده
جواد دیندار
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - علی اکبر لطیفیان
بيشتر از حدِّ انتطار فقير است
آنچه كه در بين كوله بار فقیر است
پيش تو افتادنم مقام بلندي است
گاه زمين خوردن اعتبار فقير است
داد زدم خانه يِ تو را بشناسم
روزيِ يك شهر در هوار فقير است
خير ببيند خودش و ايل و تبارش
هر كه به دنبالِ كار و بار فقير است
بين كرم خانه جايِ اهل كرم نيست
بيشتر وقتها كنار فقير است
گريه يِ من باز كرد قفل كرم را
ريخت و پاش كريم كار فقير است
بيشتر از التماس كردنِ سائل
سفره يِ تو چشم انتظار فقير است
پشتِ در خانه ات مُعَطّلِمان كن
آبرويِ رفته اعتبار فقير است
اهل كرم هر كجايِ شهر كه باشند
هر شب جمعه سر مزار فقير است
علي اكبر لطيفيان
برگرفته از وبلاگ من غلام قمرم
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - کاظم بهمنی
آن زمان که برای بردن من می شکافی صف قیامت را
اهل محشر به غبطه می گویند خوش به حالت نوشته نامت را
رو به سویم می آیی و آرام ،می شود کم ،خروش و همهمه ها
چشم می بندم و قدم به قدم ،می شمارم صدای گامت را
می گذاری به روی شانه ی من ،ناگهان دست مهربانت را...
مانده ام آن زمان چگونه دهم پاسخ اولین سلامت را
چارچوب تصورم اینهاست: این که قید مرا نخواهی زد
حدسم از عاقبت توهم نیست؛ تجربه کرده ام مرامت را
زیر هر آفتاب سوزان نه؛ زیر طوبای تو دلم گرم است
نکند کم کنی ز روی سرم سایه ی لطف مستدامت را
پیش تر وام عشق دادی تا بخرم آبرو برای خودم
ناله سر می دهم مگر با اشک بدهم قسط های وامت را
روزگارم اگر چه تفتیده ست، به سراب تو هم یقین دارم
تو خودت تشنه ای و می دانی حال عشاق تشنه کامت را
روی نیزه دوباره می گذرد خاطرات از مقابل چشمت
دود این خیمه ها می اندازد یاد دیوار و در مشامت را...
ادعایی نمی کنم اما فکر تنهایی ات مرا هم کشت
به خدا من می آمدم سویت می شنیدم اگر پیامت را
کاظم بهمنی
********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - حسن لطفی
دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد
كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد
نسيم بوي گُل آورد، چشمِ تو خون شد
گمان كنم كه دلت يادِ لاله چين افتاد
به روضه ديدنش از تو شنيدنش از ما
چه ديده اي كه به پيشاني تو چين افتاد
هميشه سجده ي ما رو به روي شش گوشه ست
هزار شكر كه بر تُربتش جبين افتاد
دلِ شكسته ي ما خرجِ كاشيِ حرم است
به لطفِ توست كه اين آينه زمين افتاد
حسين قاتل تو شد حسين قاتل ما
ببين چه مي كني آقا دوباره با دلِ ما
حسن لطفي
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - مهدی نظری
زیباتر از عزای محرم ندیده ام
شکر خدا دوباره به هیئت رسیده ام
اوج سعادت است که در روضه شما
من هم کنار مادر قامت خمیده ام
روز ازل که فرصت یک انتخاب بود
شکر خدا که بزم تو را برگزیده ام
شیرینی تمام جهان را زدم کنار
از آن زمان که طعم غمت را چشیده ام
تحویل سال ماست حلول محرمت
از این جهت لباس جدیدی خریده ام
شکر خدا ز خواب غم انگیز ماه ها
من با صدای طبل محرم پریده ام
با یاد کربلای تو از پرچم سیاه
هر وقت دل شکسته شدم بوسه چیده ام
از هر کجا که مجلس روضه به پا شده
باز این چه شورش است و چه ماتم شنیده ام
با یاد آن سه ساله که پایش رمق نداشت
دنبال دسته های عزایت دویده ام
امشب دوباره سینه زنان را صدا کنید
من روضه خوان پادشه سر بریده ام
مهدی نظری
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - رضا قربانی
در بساطِ جگرم ناله و آهي دارم
مثل گيسوي تو من روز سياهي دارم
شرط عاشق شدن اصلاً به جگر داشتن است
من سراپا جگرم ، هر چه بخواهي دارم
عاشقت بودن اگر معصيت است باكي نيست
روز و شب شكر كه من كوهِ گناهي دارم
همه يِ چشم اميدم به كريمان باشد
صبح فردا به نگاهِ تو نگاهي دارم
سر من نذرِ گدايانِ علي و زهرا
سر به راه هستم و احوالِ به راهي دارم
نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد
با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم
به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است
اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم
تا نفس هست مرا كرب و بلا مهمان كن
عُمر من ميرود و چند صباحي دارم
رضا قربانی
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - علی ذوالقدر
در كنار تو وجودم به خدا نزديك است
هركه نزديك خدا شد به شما نزديك است
تو خودت حافظ من باش به يغما نروم
دام ابليس به من در همه جا نزديك است
اعتقاد دلم اين است كه در هئيت ها
دست احسان كريمان به گدا نزديك است
شكوه اى نيست اگر غرق مصيبت شده ام
طالب وصل هميشه به بلا نزديك است
تا همين جا به خدا قافيه را باخته ام
مرگ اين غم زده، بى چون و چرا نزديك است
دل بى تاب مرا روى گسل ساخته اند
غافل از يار شوم زلزله ها نزديك است
هركه دارد هوس كرببلا گريه كند
گريه كن ها سفر كرببلا نزديك است
گرچه دور از حرم كرببلاييم ولى
بازهم شكر، خراسان رضا نزديك است
علی ذوالقدر
*******************
اشعار امام حسین(ع) - دوم محرم
اشعار سرخ دل شکنش را بیاورید
دم نوحه های سینه زنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور می رسد
اسفند وقت آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبه های حسینیه زود تر
سینی چای ریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشوره های خواهر او بیشتر شده
آری بساط غم نداشتنش را بیاورید
سر نیزه های کوفه صدا میزدند تو را :
ما تشنه ایم ؛پس بدنش را بیاورید
حالا رسیده عصر دهم گفت خواهرش
اموال غارتی تنش را بیاورید
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************
اشعار امام حسین(ع) - محرم
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد
سوخت دلها دود اسپند محرم پخش شد
تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم
این چه شعری بود که ،در خلق عالم پخش شد
منبری یا نوحهخوان یا سینهزن یا گریهکن
هر چه منصب بود یک جا زیر پرچم پخش شد
چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد
حبهی قندی به ما دادند و مرهم پخش شد
هرچه که ما برده ایم از سهم هیئت بردهایم
در حسینیه کرم، هم جمع شد هم پخش شد
از محرم میتوان فهمید روزی دست کیست؟
فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد
اشک زینب روی پاره پارهی باران چکید
بهترین تفسیر از آیات مریم پخش شد
هر کس آمد بی نصیب از قتلگاهت برنگشت
نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد
حق مطلب بر زمین میمانْد اگر زینب نبود
خون دلها خرده شد تا اینکه کم کم پخش شد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع)
با یک تبسم به قناری ها زبان دادی
آن را که فکرش را نمیکردند ، آن دادی
خاموش بودم ؛سرد بودم ؛بی رمق بودم
تو آمدی و جان به این آتش فشان دادی
دنیا میان خواب غفلت بود تا اینکه
از جای خود برخاستی او را تکان دادی
کاغذ شدی خونت مرکب شد نوشتی عشق
اینگونه پای اعتقادت امتحان دادی
تو تا دم آخر سر حرف خودت ماندی
هیهات منا الذله را آخر نشان دادی
انگشت دست نازنینت را جدا کردند
دستی که با آن کوفیان را آب و نان دادی
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*******************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - محسن حنیفی
عهد با چشم پر از مهر تو ما مي بنديم
كوله بار سفری تا به خدا مي بنديم
قبله آنجاست كه اقبال دل آن سو باشد
پس اقامه به سوي كرببلا مي بنديم
بست فطرس پر ما را به پر قنداقت
ما پر خويش به اميد شفا مي بنديم
تا ابد بنده و پا بست تو ما مي مانيم
دل بر آن زلف پريشان و رها مي بنديم
ما حبيبيم كه چون پير غلام تو شديم
سرخ تر در يم خون باز حنا مي بنديم
باز بر بام تو بنشسته و پر مي گيريم
روزي از نو شده و عشق ز سر مي گيريم
محسن حنیفی
برگرفته از سایت بی پلاک
********************
اشعار محرم - محسن حنیفی
باده نوشيم در اين باديه سامان داريم
گريه زاديم فقط ميل به باران داريم
سيب هستيم كه از عطر تو ما لبريزيم
آبداريم و سر سفره ي تو نان داريم
ما نمك گير سر سفره ي نذري توايم
هر چه داريم ز الطاف كريمان داريم
خوب يا بد همه جمعيم كه حرّت بشويم
ما به اعجاز دو چشمان تو ايمان داريم
ارث از عابس تو برده كمي مجنونيم
دائما دست بر اين چاك گريبان داريم
همه ي سال برايت به عزا مشغوليم
با دوخط روضه كه از شاه خراسان داريم
تشنه بود و سر اوگشت جدا يابن شبيب
دشنه اي برد سر جدا مرا يابن شبيب
محسن حنیفی
برگرفته از سایت بی پلاک
********************
اشعار مناجات با امام حسین(ع) - علی اکبر لطیفیان
در طریقت زحمت بسیارها باید کشید
تا تقرب منت جام بلا باید کشید
یار ما بد نیست از ما یک ملاقاتی کند
گه کریمان را به بالین گدا باید کشید
در مسیر دلبر ما چشم پاکی واجب است
گر نظر خورد انتقامش را ز ما باید کشید
نیست توجیه قبولی دیدگان خشک را
ازمیان چاه،گاهی آب را باید کشید
وقت روضه زودتر از هر چه باید گریه کرد
سفره که آماده شد ،فورا غذا باید کشید
الدواء عند الحسین و الشفاء عند الحسین
بهر درمان یافتن دست از دوا باید کشید
رفته رفته وقت ما دارد به پایان می رسد
تاکه عمری هست ناز یار را باید کشید
رو به قبله کردن ما بین قبر انصاف نیست
صورت ما را به سمت کربلا باید کشید
عاشقان بی کفن ها ،با کفن بیگانه اند
بعد مردن روی ما یک بوریا باید کشید
علی اکبر لطیفیان