اشعار مدح حضرت امام حسن مجتبی(ع) - وحید قاسمی

 

در مدح تو باید که ببندیم دهان را

وقتی که بریدند ادیبانه زبان را

 

ای آینه ی حسن خدا، یوسف مصری

با آمدنت تخته کند زود دکان را

 

بازار سر زلف تو  از بسکه شلوغ است

انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را

 

وصف مژه ها و خم ابروت مرا کشت

زحمت نده صیاد دگر تیروکمان را

 

با تکه کلافی به وصال تو رسیدم

زهرا به حسابم زده این سود کلان را

 

تا سفره ی احسان کرم خانه تان هست

سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را

 

زرتشت مسلمان شده ی چشم خمارت

انداختی از چشم همه دیرمغان را

 

ما بهتر از این روضه، بهشتی نشناسیم

بهترکه بچسبیم همین نقد جهان را

 

با طشت نگو، کوچه ی غم خون جگرت کرد

ترسم که به زینب برساند جریان را

 

وحید قاسمی

 

*******************

 

اشعار مدح حضرت امام حسن مجتبی(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست

بدون مِهر تو از آب شد سراب درست

 

نگاه کردن تو خلقت است تکویناً

نگاه کردی و شد ماه... آفتاب... درست

 

خدا به طرح تو پرداخت، شد امام درست

خدا به شرح تو پرداخت، شد کتاب درست

 

اگر قبول کنی من تراب نعلینم

مرا برای تو کرده ابوتراب درست

 

یکی برای حسین و یکی برای حسن

از این دو قطره فقط می شود شراب درست

 

بتول در عوض پیرهن برای حسین

برای صورت تو می کند نقاب درست

 

بقیع مظهر آبادی است پس عرش است

بهشت نیز شده از همین خراب، درست

 

«عتاب یار پری چهره» را کشیدم من

اگر چه هم نشود کار با عتاب درست

 

علی اکبر لطیفیان

برگرفته از سایت روضه