اشعار خداحافظی با محرم و صفر
اشعار امام زمان(عج) - خداحافظی با محرم و صفر - جواد پرچمی
از بس که از فراق تو دل نوحه گر شده
روزم به شام قربت و غم تیره تر شده
آزرده گشت خاطرت از کرده های من
آقا ببخش نوکرتان دَردِسَر شده
تنها خودت برای ظهورت دعا کنی
وقتی دعای من ز گنه بی اثر شده
از شام هجر یار بسی توشه می برد
آنکس که اهل ذکر و دعای سحر شده
بودم مریض و روضه ی تو شد دوای من
حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده
رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی
حالا بیا که آخرِ ماه صفر شده
بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا
حالا زمان ندبه به داغی دِگر شده
یَثرب برای فاطمه نقشه کشیده است
یَثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده
باید که بعد از این به غم مادرت گریست
فصل شروع ماتم خیرُالبشر شده
از شعله های پشتِ در خانه ی علی است
گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده
آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند
لطمه دگر به چهره ی دختر نمی زدند
جواد پرچمی
********************
اشعار خداحافظی با محرم و صفر - محمد فردوسی
بوی جدایی می رسد از گریه هایم
بر داغ هجرانت حسین جان مبتلایم
در این دو ماهی که عزادار تو بودم
آیا قبولم کرده ای ای مقتدایم؟
با این گناهان بزرگ و بی شمارم
لایق نبودم تا کنی آقا صدایم
امّا ز لطف و مرحمت دستم گرفتی
از مجلس روضه نکردی تو جدایم
رزق حلالم گریه بر داغ تو بوده
آن اشک هایی که بُوَد آب بقایم
یادش به خیر در اوّلین روز محرّم
سوز دل و اشک و نوا کردی عطایم
یادش به خیر هنگام هیئت بین گریه
حس می نمودم زائر عرش خدایم
یادش به خیر با هر فراز یا حسین جان
کرب و بلایی می شد این حال و هوایم
وقتی به تن کردم لباس مشکی ام را
گفتم دگر وقف شهید سر جدایم
پیراهن احرام حج کربلا را
حالا چگونه از تنم بیرون نمایم؟
دل کندن از روضه برای من چه سخت است
مشکل بُوَد دوری ز هیئت ها برایم
هر ساله مزد نوکری ام را حسین جان
می گیرم از دست علی موسی الرّضایم
آقا به حق مادر پهلو شکسته
امضا نما دیگر برات کربلایم
محمد فردوسی
*********************
اشعار خداحافظی با ماه محرم - علی اکبر لطیفیان
دارد تمام می شود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
دارد چه زود سفره تو جمع می شود
تازه نشسته ایم بخوریم از غذای تو
شبهاي آخر است گدا را حلال كن
اين هم بساطِ نوكر ِ بي دست و پاي تو
ما را ببخش گريه ي سيري نكرده ايم
چشمانِ خشكِ ما خجل از اين عزاي تو
هر روز روز تو همه جا محضر شما
یعنی که هست هر چه زمین کربلای تو
میل دوبارگی بهشت آدمی نداشت
وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو
کی دست خالی از در این خانه رفته است
دست پر است تا به قیامت گدای تو
تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس
گریه کند برای تو صاحب عزای تو
گریه کن تو حضرت زهراست والسلام
جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو
تازه به شام می رسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو
علی اکبر لطیفیان
*******************
اشعار خداحافظی با محرم و صفر - محمد بیابانی
اندازه دو ماه عزا غم گرفته ام
چشمم گواه این دل ماتم گرفته ام
پیراهن سیاه تنم را شب فراق
بر سینه ام نهاده و محکم گرفته ام
صاحب عزا بیا که سراغ تو را دوماه
با قطره های جاری اشکم گرفته ام
یک روز مثل چشم تو خون گریه می کند
این دیده های ابری شبنم گرفته ام
هر روز پا به پای تو در بین روضه ها
با نوحه خوان هیئتمان دم گرفته ام
تا فاطمیه دست دلم را رها مکن
من با غم تو انس دمادم گرفته ام
امشب بیا و کرب و بلای مرا بده
دست دخیل بر نخ پرچم گرفته ام
این عطر کربلاست که از مشهدالرضاست
امشب دوباره شور محرم گرفته ام
محمد بیابانی
********************
اشعار خداحافظی با محرم و صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر میشویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان
**
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
*****************
اشعار خداحافظی با محرم و صفر - جواد حیدری
با دست خالی آمدم با دست خالی می روم
من به امید تو یا مولی الموالی می روم
روز اول کامدم تربت به کامم ریختند
با چه حالی آمدم من با چه حالی می روم
من که در دنیا ندیدم چهره ارباب را
سوی قبر خویش با شوق وصالی می روم
تا که من خدمتگذار روضه های زینبینم
در صراط حق من از سیر کمالی می روم
من که جا ماندم ز پرواز رفیقان شهید
سوی روضه تا بگیرم پرّ و بالی می روم
محضر ارباب را بهر تعالی طالبم
تا بگویم اَفرط بی سوء حالی می روم
جواد حیدری
*****************
اشعار خداحافظی با محرم و صفر - مهدی نظری
فصل عزا و اشک دمادم تمام شد
باز این چه شورش استُ چه ماتم تمام شد
پیراهن سیاه دلم گریه می کند
من زنده ام به گریه بر او ،غم تمام شد
در این دو ماه چشم من ازباده خیس بود
فصل عزای عالمُ آدم تمام شد
امسال هم بهار دل ما دوماه بود
دیگر بهار بیرقُ پرچم تمام شد
دیشب دلم گرفت ، غرورم شکسته شد
پرچم که رفت بارش نم نم تمام شد
یادش بخیر روز دهم ناله ها زدیم
دیشب به بعد خاطره هایم تمام شد
یادم نمی رود دل خون سه ساله را
سیلی که خورد گفت:سه سالم تمام شد
وقتی کتیبه های دلم جمع می شوند
یعنی زمان عفو گناهم تمام شد
درپستوی دلم همه راجمع می کنم
مشکی در آورید صفر هم تمام شد
مهدی نظری
******************
اشعار پایان ماه صفر - ياسر مسافر
پايان ماه روضه
پايان ماه روضه شده ، غم گرفته ام
هيئت تمام گشته و ماتم گرفته ام
بعد از دو ماه گرفت صدا هاي ذاكران
تازه دلم شكسته شده دم گرفته ام
بعد از دو ماه كه در مطبت هستم اي طبيب
از درد عشق گفتم و مرهم گرفته ام
مرهم براي درد دلم اشك روضه بود
اينگونه بوده اشك دمادم گرفته ام
شبها چقدر گم شده ام بين كوچه ها
وقتي سراغ هيئت و پرچم گرفته ام
از مادرت بپرس ، نوكريم را قبول كرد ؟
آيا برات كرببلا هم گرفته ام ؟
افسوس مي خورم كه زخيرات سفره ات
از دست مهر مادرتان كم گرفته ام
دلتنگ مي شوم به خدا بر محرمت
خرده مگيريم زچه ماتم گرفته ام
اي روضه خوان ادامه بده اشك و آه را
شعر وداع نه ..... شور محرم گرفته ام
ياسر مسافر
******************
اشعار امام حسین پایان ماه صفر - وحید قاسمی
مزد نوکری
من با لباس مشکی تان خو گرفته ام
از طینت پلید خودم رو گرفته ام
با قایق شکسته ی اشک دو دیده ام
بر ساحل عزای تو پهلو گرفته ام
بهر غبار روبی فرش عزایتان
در این دوماه از مژه جارو گرفته ام
از صحن روضه های پراز عطر سیب تان
شکر خدا حسین کمی بو گرفته ام
هر سال مزد نوکریم آخر صفر
از دست سبز ضامن آهو گرفته ام
وحید قاسمی
*******************
اشعار خداحافظی محرم و صفر – وحید قاسمی
بوی فراق می دهد این گریه های من
ماتم گرفته شال سیاه عزای من
شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام
آقا ببخش در گذر از این خطای من
با زعفران شهر خراسان نمی شود؟
رنگی دهی امام زمان بر حنای من؟
از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام
چیزی نمانده مثل شما از صدای من
با نوحه های این دهه ی آخر صفر
شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من
ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده
بعد از دو ماه چه شد کربلای من؟
سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام
این چشم خیس،چشمه ی آب بقای من
من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم
جایی گرفته حضرت زهرا برای من
وحید قاسمی
**
برگرفته از وبلاگ حسینیه
*******************
اشعار خداحافظی محرم و صفر – عباس احمدی
امید ترک گنه، فرصت صعود گذشت
مجال عرض ارادت به آن وجود گذشت
بهار روضه ی غم بود و اشک بود عزا
بهار رفت و عزا رفت و هر چه بود گذشت
دو ماه مستی ما طی شد و ندیدیمت
چقدر جمعه دمید و ولی چه سود گذشت
دو ماه هر شبه مهمان روضه ات بودیم
چه سفره ای، چه طعامی ولی چه زود گذشت
حدیث غربت اربابمان که می آمد
هجوم سنگ به پیشانی اش فرود، گذشت
حکایت قمر هاشمی امید حرم
که می زدند به فرق سرش عمود، گذشت
و داستان غم انگیز شام و زخم زبان
به سمت قافله در موقع ورود، گذشت
عروج دخترکی گوشه ی خرابه ی درد
حدیث سیلی و آن صورت کبود گذشت
برات کرب و بلامان چه شد اباصالح؟
مگو که مجلسمان بی ریا نیود و گذشت
عباس احمدی
از وبلاگ تیشه های اشک