اشعار ماه محرم - غزل مرثیه ورود به کوفه - سید پوریا هاشمی

 

هرکسی آماده ی خدمت به این دربار شد

از همان بدو ورودش محرم اسرار شد
 

 

 ‍پا به خیمه میگذاری قید دنیارا بزن


باخت آن قلبی که مشغول غم اغیار شد
 

 

پیش صاحب خانه فکر خود نمایی را نکن


آنکه با اخلاص شد سنگ صبور یار شد
 

 

مجلس یوسف به یمن گریه برپا میشود


اشک چشم مشتری ها رونق بازار شد 

 


تو نبودی لحظه هایم هیچ معنایی نداشت


زندگی ما به یمن روضه ها پربار شد
 

 

یک سلام از دور دادم زود حل شد مشکلم


هر زمانی که برایم زندگی دشوار شد
 

 

عالم و آدم همه دور تو میگردند حسین


کربلایت تا قیامت نقطه پرگار شد


 

بی بضاعت هستم اما تو کمم را میخری


مینویسی نام من را گرچه یک دینار شد
 

 

مادر پیرم که شد خانه نشین از درد پا


از غم روضه نرفتن عاقبت بیمار شد

 

کشتی تو اوسع و اسرع ز کل انبیاست


هرکسی شد واردش از جرگه ابرار شد 

 


پای من آتش گرفت و ناله هایم شد بلند


هر زمان حرف از بیابان و سخن از خار شد
 

 

کاش میمردم نمیدیدم که راوی گفته است

زینبت زندانی یک عده از اشرار شد

 

آفتاب نیزه ها بی خانمان شد خواهرت 

رحم کن بر گریه های جانگداز دخترت

سید پوریا هاشمی

 

*********************

 

اشعار ماه محرم - غزل مرثیه عاشورا - حامد جولا زاده

 

عاشق آن است که در پای تو همت دارد

همه گفتند که وصل تو ریاضت دارد

 

بی محلی نکن اینقدر خدا میداند

یک نفر از خم گیسوت شکایت دارد

 

هر کس آمد در این خانه بزرگش کردند

سر معشوق سلامت که محبت دارد

 

جرمم این است که عاشق شده ام عاشق تو

عاشق اصلا به شکسته شدن عادت دارد

 

نان ما نان حسینی است فدایت بشوم

پدر کارگرم بر تو ارادت دارد

 

هر کسی لایق نوکر شدن بزم تو نیست

نوکری کردن این قوم لیاقت دارد

 

نفست در نمی آید چه شد حلقومت

نیزه گر بین دهن باشد اذیت دارد

 

حامد جولازاده

 

*******************

   

اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی - علی اکبر لطیفیان

 

غصه و غم اشک و ماتم را به من دادی حسین

بهترین های دو عالم  را به من دادی حسین

 

یازده ماه است کارم را معطل کرده ام

خوب شد ماه محرم را به من دادی حسین

 

هر زمان دم میدهم یعنی ز تو دم میزنم 

نیستم عیسی ولی دم را به من دادی حسین

 

خانه زاد کربلایم خانه ات آباد باد

خانه آباد شدم غم را به من دادی حسین

 

پیش ختم الانبیاء و پیش ختم الاوصیاء

هم نشینی دو خاتم را به من دادی حسین

 

من محرم تا محرم فطرس این خانه ام

بال من افتاد بالم را به من دادی حسین

 

من حسینیه شدم، رخت سیاهم پرچمم

ای به قربانت که پرچم را به من دادی حسین

 

کار با باران ندارم گریه هایم را نگیر

بهتر از باران، زمزم را به من دادی حسین

 

ریزه خواران محرم سفره دار عالمن

سفره های چند حاتم را به من دادی حسین

 

من کنار سفر های روضه ات آدم شدم

توبه مقبول آدم را به من دادی حسین

 

علی اکبر لطیفیان 

با تشکر از آقای سید علی اصغر پور

 

**********************

 

اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی - ابوالفضل عصمت پرست

 

آهو از دشت غزل دل بکن استثنائاً

بوی سيب آمده چون از خُتن استثنائاً

 

من خراسانی ام اما وطنم كرببلاست

متفاوت شده "حبّ الوطن" استثنائاً

 

من اويس توام و كار ندارم به بهشت

بوی تو ميوزد از اين قَرَن استثنائاً

 

آخر اینجا چه بهاری است که در هر قدمش

پر شد از لاله ی پرپر، چمن  استثنائاً

 

پدرت جای تو بخشيد زکات انگشتر

نبری كاش عقيق يمن استثنائاً

 

بين هفتاد و دو عاشق چه كسی غير شما

بوريا داشت بجای كفن استثنائاً

 

همه ی دار و ندارش که به غارت رفته

دست بردار از اين پيرهن استثنائاً

 

مادری در دل گودال تمنا می کرد

زينب! اين بار برو، دل بکن استثنائاً

 

حرمله بعد کمان دست به شلاق شدی؟

اين رباب است، بيا و نزن استثنائاً

 

ساكن طشت طلا ! با فقرا هم بنشين

يك سری هم به خرابه بزن استثنائاً

 

ابوالفضل عصمت پرست

برگرفته از سایت بی پلاک

 

*********************

 

 اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی - مهدی رحیمی

 

در جهان دیگر غریبی نیست بعد از کربلا

زندگی جز ناشکیبی نیست بعد از کربلا

 

زندگی تکرار دیروز است و امروزی که نیست

چون که در فردا نصیبی نیست بعد از کربلا

 

گر که معیار طبابت تربت کرب و بلاست

هرچه می گردم طبیبی نیست بعد از کربلا

 

دوستی ها دشمنی های به ظاهر دوستی ست

واقعا دیگر «حبیبی» نیست بعد از کربلا

 

بر مشامم می رسد...هرهفته درهیأت ولی

درحقیقت بوی سیبی نیست بعد از کربلا

 

از گلوی کوچک شش ماهه وقتی که گذشت

ظلم هم چیز عجیبی نیست بعد از کربلا

 

روضه ی گودال هم تنها همین یک جمله است

اسب حیوان نجیبی نیست بعد از کربلا

 

مهدی رحیمی

 

*********************

 

اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی  - شب ششم - رضا دین پرور

 

ای وسعت محبت بی منتها حسین

شد روضه ات گریزهمه روضه هاحسین

 

با قطره های اشک نظرکرده مادرش

بر روی پرچمی که نوشته است یاحسین

 

عقبای ماتویی همه دنیای ماتویی

هست ازتمام خلق حسابت سوا حسین

 

جایی ندیده ایم به جز بارگاه تو

اینقدر مفتخر به لباس گدا حسین

 

ما را به عرش میبرد این گریه های تو

وقتی که هست ذکرخدایی ما حسین

 

آتش بزن که یک شبه خاکسترت شویم

حالا که قلبمان شده کرب و بلاحسین

 

در روز حشر دور شما حلقه میزنیم

ای آبروی ما همه پیش خدا حسین

 

افتاده راه لشکر دشمن به قاسمش

درکربلانبوده اگرمجتبی حسین

 

دارد برو بیا چقدر جسم اطهرش

گشته چقدر صورت او جابجاحسین

 

درد سرش شده نوهء فاطمه شدن

چونکه زدند بر بدنش بی هواحسین

 

دیدی چطور روی زمین خورده میزند

باهرنفس نفس زدنشت دست و پا حسین

 

رضا دین پرور

 

*********************

 

اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی - علی ذوالقدر

 

آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است

چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنی است

 

هم نزول حضرت جبریل سوی روضه ها

هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است

 

اکثر ایام گرچه خالی از زیبایی است

چهره این شهر در ماه محرم دیدنی است

 

ظاهر آراسته خوب است اما این دهه

صورت زخمی و موی نامنظم دیدنی است

 

می شود معشوق با لبخند زیباتر ولی

چهره ی هرعاشقی همراه با غم دیدنی است

 

صحنه ای از مرقدت نقش است در اندیشه ها

کربلا بالای گنبد موج پرچم دیدنی است

 

مثل آن روزی که یک عاشق به دلبر میرسد

لحظه پیوستن شاه و گدا هم دیدنی است

 

عشق بازی از نگاه مسلم و حر و حبیب

باغریبی، سر به زیری، قامت خم دیدنی است

 

یا غیاث المستغیثین منی هنگام مرگ

میزبانی تو در آن واپسین دم دیدنی است

 

در میان نامه ی اعمال در محشر فقط

روزهایی که برایت گریه کردم دیدنی است

 

کاش می فهمید اهریمن که در ملک وجود

حلقه خاتم به دست شاه عالم دیدنی است

 

علی ذوالقدر

 

***********************

 

اشعار ماه محرم - غزل مرثیه شب پنجم محرم - محمود مربوبی

 

ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط


در کمند خم ابروی حسینیم فقط


 

هر که با هر چه که مست است خودش می داند


ما که مست رخ خوشبوی حسینیم فقط


 

این حسینیه دل وقف غم ارباب است


همه مداح و ثناگوی حسینیم فقط


 

هر کسی هست گرفتار رخ دلبر خود


ما گرفتار گل روی حسینیم فقط

 


به دم حضرت عیسی چه نیاز است که ما


همگی زنده به یک هوی حسینیم فقط


 

کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود


ما مسلمان شده کوی حسینیم فقط


 

یک نفر با سر زانو به گودال آمد


همه دلواپس پهلوی حسینیم فقط

 

محمود مربوبی

 

********************

 

اشعار ماه محرم - مدح حضرت زینب(س) - حامد جولا زاده

 

در میان این قبیله ما گدای زینبیم

ما حسینیون همیشه زیر پای زینبیم

 

زندگی اش را سراسر وقف محبوبش نمود

گریه کن های غم و درد و بلای زینبیم

 

گر حسینی گشته ایم از زحمت بسیار اوست

ما همه ممنون تیغ خطبه های زینبیم

 

ماجرای کربلا را یکتنه جمعش نمود

زیر دین انقلاب و ماجرای زینبیم

 

دشمنش حتی میان بزم عیش و نوش گفت:

طیب الله ما شگفت از این وفای زینبیم

 

این علامت ها همه روز قیامت شاهد اند

تا نفس در سینه بوده در عزای زینبیم

 

کارو بار روز محشر دست دخت مرتضاست

ما قیامت هم خدایی در ثنای زینبیم

 

کربلای ما همه دست عقیله میرسد

اربعین ما زائر کرببلای زینبیم

 

حامد جولازاده

برگرفته از سایت حدیث اشک

 

*********************

 

اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی - علی فردوسی

 

تقدیم به حبیب ابن مظاهر 

 

چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد

خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد

 

سر پیری عجب شوری است در چشمانت ای مومن!

جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد

 

چنان آتش شدی، گفتند دود از کنده بر خیزد

همان دودی که باید خار چشم کوفیان باشد

 

چکید از دیده ی تر اشک شوقت، تیغ آوردی

کشیدی تیغ بی تردید تا خط و نشان باشد

 

کمر خم کرده بودی فکر می کردند از پیری است

چنان تیری شدی، جَستی، که پنداری کمان باشد

 

تو آن کوه کهنسالی که می گفتند خاموش است

دهان وا کردی و دریافتند آتشفشان باشد

 

تو آن مردی که «قوت لا یموتش» عشق شد، آری

نمک گیر است از این سفره هر کس، جاودان باشد

 

به فیض دوستی نائل شدن چندان هم آسان نیست

«حبیب» است آن که پای دوستی تا پای جان باشد

 

علی فردوسی

 

************************

 

اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی - قاسم صرافان

 

سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی

چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی

 

شبیه کشتی نوحی، نه! مهربان تر از اویی

که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی

 

چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود

حسین فاطمه می‌گفتم اشتباه گرفتی

 

من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم

مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی

 

بگو چرا نشوم آب؟ که دست یخ‌زده‌ام را

دویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی

 

چنان تبسم گرمی نشانده‌ای به لبانت

که از دل نگرانم مجال آه گرفتی

 

رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت

تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی

 

قاسم صرافان

 

*********************

 

اشعار ماه محرم - غزل مرثیه - علی اکبر لطیفیان

 

دربه درم شبیه دل از دست داده ها

تاول زده ست پاى من از دست جاده ها

 

در این طریق خار بیابانم آرزوست

در آبله ست آبروى ما پیاده ها

 

احسان گهى به دادن و گاهى ندادن است

دیدیم داده هاى تو را در نداده ها

 

عین کرامت است همینکه نشسته اند

ارباب زاده ها بغل بنده زاده ها

 

با شیله پیله عاشقى امکان پذیر نیست

قربان دوست داشتن صاف و ساده ها

 

ما خانوادتا وهب خانواده ت ایم

قربان خانواده تو خانواده ها

 

از من بجاى کلب حرم استفاده کن

شاید از این حرم ببرم استفاده ها

 

علی اکبر لطیفیان

 

***********************

 

اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی - سید علی رکن الدین

 

مادرم گفت خوب گریه کنم

در عزاى تو صبح و شام حسین

مادرم گفت و گونه اش تر شد:

اى به قربان تو امام حسین

**

مادرم گفت که شفاى مرا

از همین روضه بین گریه گرفت

هرکجا یک گره به کارش خورد

روضه ى حضرت رقیه گرفت

**

مادرم گفت بچه که بودى

با من اى نور عین میگفتى

من کنار تو سینه میزدم و

یا حُدِیْن ، یا حُدِیْن میگفتى

**

مثل مادر به سینه میزدم و

گاه با دست میزدم بر سر

گریه مى کرد مادرم، مى گفت:

حافظش باش یا على اصغر

**

پرچم کوچکى برایم دوخت

دور آن نقش هاى سبز و سفید

بعد با یک کلاف قرمز رنگ

روى آن دوخت: یا حسین شهید

**

دست در دست مادرم رفتیم

در خیابان روز عاشورا

همه جا یاحسین میگفتند

یا حسین یا حسین کرب و بلا

**

مثل پیراهنم لباس همه

همه جا مثل چادر مادر

همه جا مثل پرچمم مشکى

همه بر سینه میزدند و به سر

**

پیرمردى میان مردم گفت:

عمرمان طى شده ست بر این در

یک جوانمرد گفت: یا عباس

یک جوان گفت: یا على اکبر

**

بچه بودم ولى دلم لرزید

پرچمم را دو دور چرخاندم

گریه میکردم و به زیر لب

یا حُدِیْن ، یا حُدِیْن میخواندم

**

دست من را گرفته اى از لطف

تا که امروز پرپرت باشم

بعد از این هم مرا رها نکنى

مادرم گفته نوکرت باشم

 

سید علی رکن الدین

 

**********************

 

اشعار ماه محرم - اشعار اول مجلسی - محمد جواد شیرازی

 

بسم الکریم... مَن هوَ إحسانُه قَدیم

ما را نگار، کرد به میخانه اش مقیم

بوی لباس خونی ارباب می رسد

صوت حزین مادر سادات.... بگذریم

**

من آمدم که با همه ی روسیاهی ام

راهم دهید با همه ی پرگناهی ام

اصلا خودت بگو که چه خاکی بسر کنم؟!

یک روز اگر برانی و من را نخواهی ام

**

اشکم چکید و سنگ دلم را لطیف کرد

نام حسین شغل مرا هم شریف کرد

غفلت زده به ماه عزا آمدم ولی...

... زهرا رسید و کار مرا هم ردیف کرد

**

 از سوی فاطمه که به سائل نظر شود

چشمش میان روضه ی ارباب تر شود

عاشق اگر که گشنه بخوابد عجیب نیست

هیهات بی حسین شب ما سحر شود

**

ازخاک قتلگاه برایم بیاورید

در روضه اشک و آه برایم بیاورید

پرچم بیاورید، کتیبه بیاورید

پیراهن سیاه برایم بیاورید

**

 من ماتِ ماتم تو بمانم مرا بس است

در راه محکم تو بمانم مرا بس است

ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم

در زیر پرچم تو بمانم مرا بس است

**

فریاد و بحث ماست فقط مکتب حسین

استاد درس ماست فقط زینب حسین

با لعن بر یزید فقط آب می خوریم

لب تشنه می شویم به یاد لب حسین

**

 آقا اگر نبود شفیقی نداشتیم

سوی خدای خویش طریقی نداشتیم

"نعم الامیر" ما شده "نعم الرفیق" ما

آقا اگر نبود رفیقی نداشتیم

**

بی نام یار، نار گلستان نمی شود

بی کربلا بهشت که رضوان نمی شود

صد بار گفته ایم که ذکری برای ما

مثل حسین موجب غفران نمی شود

 

محمدجواد شیرازی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

 

********************

 

اشعار ماه محرم - غزل مرثیه - علی اکبر لطیفیان

 

عاشقانت میفروشند عیش را ، غم میخرند

دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند

 

باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد

بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند

 

مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده ایم

باز درهم آمدیم و باز درهم میخرند

 

ماه ها در یک طرف ماه محرم یک طرف

بیشتر از ماه ها ماه محرم میخرند

 

اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته

ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند

 

تا تو را داریم ما داراترین عالمیم

بچه هاى ما در این خانه حاتم میخرند

  

این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد

اشک کالایى ست که در هر دو عالم میخرند

 

گریه بر مظلوم تکوینا تقرب آور است

در حسینیه مرا حتى نخواهم میخرند

 

مطمئنا روضه اى یا گریه اى در کار هست

هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند

 

عده اى دم میدهند و عده اى دم میزنند

پنج تن هم این وسط دارند از دم میخرند

 

گریه کن زهراست ما تنها سیاهى لشگریم

باز با این حال شکل گریه را هم میخرند

 

اولین گریه کن مسلم رسول الله بود

گریه بر دندان مسلم را مسلم میخرند

 

علی اکبر لطیفیان

برگرفته از سایت حدیث اشک

 

**********************

 

اشعار ماه محرم - غزل مرثیه - مرتضی محمود پور

 

لباس نوکریم را بگیر و کن کفنم

که من غریب دیارم غریب این وطنم

 

به خون دیده بشویم محاسنم شاید

که خاک کوی تو گردد تمامی بدنم

 

مرا طواف دهید گرد این حریم حرم

کبوتر حرمم یا که مرغ این چمنم

 

بهشت من حرم باصفای ارباب است

که تربتش شده ممذوج شیر در دهنم

 

در این زمانه به منِ بی بها بهائی داد

که مُهر مِهر ولایت به روی سینه زدم

 

مرتضی محمود پور

 

*********************

 

اشعار ماه محرم - غزل مرثیه - مجتبی احمدی

 

دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم

بعدِ یک عمر که ماندیم... که عادت کردیم

 

دست هامان همه خالی... نه! پر از شعر و شرر

عشق فرمود : بیایید... اطاعت کردیم

 

خاک آلوده رسیدیم به آن تربت پاک

اشک آلوده ولی غسل زیارت کردیم

 

گفته بودند که آرام قدم برداریم

ما دویدیم... ببخشید... جسارت کردیم

 

ایستادیم دمی پای در «باب الرّاس»

شمر را -بعدِ سلامی به تو- لعنت کردیم

 

سهم مان در حرمت یکسره سرگردانی

بس که با قبله ی شش گوشه عبادت کردیم

 

تشنه بودیم دو بیتی بنویسیم برات

از غزلباری چشمان تو حیرت کردیم

 

هی نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم و نشد

واژه ها را به شب شعر تو دعوت کردیم

 

«همه با قافیه ی عشق، مصیبت دارند»

از تو گفتیم ، اگر ذکر مصیبت کردیم

 

وقت رفتن  که حرم ماند و کبوترهایش

بی پر و بال نشستیم و حسادت کردیم

 

و سری از سر افسوس به دیوار زدیم

و نگاهی غضب آلود به ساعت کردیم

 

تا قیامت بنویسیم برای تو کم است

ما که در سایه ی آن قامت اقامت کردیم

 

کاش می شد که بمانیم؛ ضریحت در دست ...

دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم

 

مجتبی احمدی

 

********************

 

 اشعار ماه محرم - غزل مرثیه - حمیدرضا کسرایی

 

ماهِ محرّم است و عزادارتان شدیم

با اشک و آه ، گرمیِ بازارتان شدیم

 

ای تربتت شِفا و شفاعت! تفقّدی!

حرف از طبیب شد، همه بیمارتان شدیم

 

با پرچمِ محَبّت و، سربندِ یا حسین:

ما دسته دسته، دستِ علمدارتان شدیم

 

بر دار اگر رود سرِ ما، برعلی قسم

ماتِ زبانِ میثمِ تمّارتان شدیم

 

پیچیده طبعِ او، به سر و دست و قلبمان

اینگونه، ریزه خوار و گرفتارتان شدیم

 

خلقِ اثر، به جوهرِ خونت میسّر است

ما رهروانِ مکتبِ مختارتان شدیم

 

مجنونِ نوکری، درِ این خانه آمدیم

پیوسته وامدار و بدهکارتان شدیم

 

هَل مِن مُعین و ناصرِ آن روز: روضه ام

ما خاکِ پایِ هیئتِ انصارتان شدیم

 

از جان و تن گذشته و محزون وغصّه دار:

در انتظارِ آمدنِ یارتان شدیم

 

حمیدرضا کسرایی

 

**********************

 

اشعار ماه محرم - غزل مرثیه - محمد میرزایی بازرگانی

 

روز و شب در دل دريايى خود غم داريم

اشک، ارثى ست که از حضرت آدم داريم

 

شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است

تا غمت در دل ما هست، مگر غم داريم؟

 

گاه در هيات رعديم و پر از طوفانيم

گاه در خلوت خود بارش نم نم داريم

 

تازه آغاز حيات است شهيد تو شدن

ما فقط غمزه ى چشمان تو را کم داريم

 

در قيامت دل ما در پى قدقامت توست

ما چه کارى به بهشت و به جهنم داريم؟

 

خنده ات جنت و اخم تو عذابى ست اليم

خوف داريم اگر از تو ، رجا هم داريم

 

از ازل شور حسين بن على در سر ماست

تا ابد در دل خود داغ محرم داريم

 

محمد میرزایی بازرگانی

 

********************

 

اشعار ماه محرم - غزل مرثیه - سید پوریا هاشمی

 

باز ده شب میشوم بارانی از غم های تو

باز اشک گریه کن ها پای ماتم های تو

 

این دهه درخانه اش مهمان زهرا میشویم

مادرت بانیست پایان محرمهای تو

 

زیر خیمه راه از بیراهه روشن میشود

رشته حبل المتین ماست پرچم های تو

 

از علاج دردهای من طبیبان عاجزند

چشم امیدم فقط مانده به مرهم های تو

 

از قدیمی ها شنیدم در میان روضه ها

مرده زنده میشده از برکت دم های تو

 

هرکسی روضه میاید پیشوازش میروی

جان نوکرها فدای خیر مقدم های تو

 

کشته مرده های تو روزی مسیحا میشوند

عالمی در حسرت عیسی بن مریم های تو

 

ارزش گریه به تو برگ امان محشر است

دلخوشیم آقا به این قدر مسلم های تو

 

فیضی از این گریه ها مقتل نویسان میبرند

شیخ جعفر شیخ عباس و مقرم های تو

 

میشود فیض شهادت را نصیب من کنی؟

میشود من هم شوم از خیل آدم های تو؟

 

از سر نیزه ببین خیلی مزاحم میشوند

یک نفر دارد سر آزار محرم های تو

 

ای سر بی تن ببین خون بر دل سادات شد

آه بر اهل حرم خرما و نان خیرات شد

 

سید پوریا هاشمی