اشعار امام زمان(عج) - ورود کاروان اهل بیت(ع) به کوفه

 

از من مگیر این دست خالی را که دادی

این دستمال اشک و حالی را که دادی

 

من آن فقیر بی‎سر و پایِ توام که

خرج گناهش کرده مالی را که دادی

 

روزی چشمم را «بکاء الفاقدین» کن

سهم دعای این حوالی را که دادی

 

فطرس مرا پرواز داده، پس به ابلیس

دیگر نخواهم داد بالی را که دادی

 

حالا سر این جان بر زانوی یار است

پس خرج او کن سن و سالی را که دادی

 

من ریشه‎ی عمرم علیِ اکبری شد

پر بارتر کن پس نهالی را که دادی

 

جامانده‎ام تا که شهید زنده باشم

از من نمی‎گیری مجالی را که دادی؟

 

بعد شهیدان سخت‎تر شد امتحانم

تسهیل کن سیر کمالی را که دادی

 

سرمایه‎ی من چیست جز «حبّ الحسینت»

مدیون زهرایم مدالی را که دادی

 

زینب تصدّق کرد و گندم‎زارِ ری شد

یک لقمه‎ی نان حلالی را که دادی

 

می‎گفت ای عبّاس ما را اسارت

بردند و دیدم احتمالی را که دادی

 

یکجا النگوها و خلخالِ همه رفت

بردند حتی چند شالی را که دادی

 

حالا ببین پوشیه‎ام یک آستین است

فعلا حجاب کامل زینب همین است

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 

**********************

  

اشعار امام زمان(عج) - یازدهم محرم

 

هزینه داشت گناهان ما ضرر دادیم

بدون تو همه‎ی عمر را هدر دادیم

 

اسیر معضل غفلت شدیم روز به روز

به نفس خویش چه اندازه بال و پر دادیم

 

شبی نیامده از پی غربت تو گریه کنیم

ولی به هر غم ناچیز چشم تر دادیم

 

میان خیمه‎ی لطف تو کاره‎ای نشدیم

نه این که ریشه دواندیم و نه ثمر دادیم

 

ببخش اگر که شما را معامله کردیم

غم تو را عوض چند کیسه زر دادیم

 

به جای صاحبِ خانه به فکر مهمانیم

به جای تو دل خود را، به رهن زر دادیم

 

چه حیف شد که نرفتیم کربلا با هم

چقدر خون جگر را به یک سفر دادیم

 

عزای عمه‎ات آقا شروع شد دیگر

به یاد زخم سرش دسته دسته سر دادیم

 

به اشک و زمزمه گفتیم خیمه غارت شد

به شاه مانده به گودال ما خبر دادیم

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در روز یازدهم محرم 94

برگرفته از وبلاگ سه شنبه ها

 

***********************

 

اشعار امام زمان(عج) - شب تاسوعا - علی اکبر لطیفیان

 

عاشقى که نيست حيران تو ، حيران مي شود

خواه يا ناخواه ، خواهان بيابان مي شود

 

هر که بين ره پشيمان شد ز عاشق بودنش

از پشيمان بودنش حتماً پشيمان مي شود

 

در بيابان طلب خار که بودن مطرح است

خار، خار گل نشد، خار مغيلان مي شود

 

وصل يا هجران تماماً بستگى دارد به تو

تو بخواهى هجر، وصل و وصل، هجران مي شود

 

گيسوى آشفته ات حال مرا آشفته کرد

با پريشان هر که مي گردد پريشان مي شود

 

گر تو باشى و نباشد هيچ کس در محضرت

کوچه هاى مصر هم مانند کنعان مي شود

 

نامه ام را ديدم و پشت شما مخفى شدم

طفل هر وقت اشتباهى کرد پنهان مي شود

 

من سگ آلوده ام اما پناهنده شدم

کهف اگر کهف تو باشد سگ هم انسان مي شود

 

من که گريان نيستم، يعنى که عاشق نيستم

ورنه عاشق مثل طفلان زود گريان مي شود

 

رزق تو از هر طرف باشد معانيش يکى ست

نان اگر از هر طرف خوانده شود نان مي شود

 

با کريمان گشتن و آدم شدن دشوار نيست

چه کسى گفته نخواهد شد، به قرآن مي شود

 

خاک پاى گل شدن از بهترين حاجات ماست

خاک عاشق بعد مردن خاک گلدان مي شود

 

کيسه بر شانه بينداز و به هر جا سر بزن

آب و نانى جمع کن، دارد زمستان مي شود

 

در حقيقت ذکر يا معشوق و يا عاشق يکي ست

گاه آن اين مي شود، گه گاه اين آن مي شود

 

من نمي دانم چرا هر وقت که تب مي کنم

مادرم پا مي شود رو به خراسان مي شود

 

خادمانت هم اباالفيضند و حاجت مي دهند

با كريمان هر که بنشست از كريمان مي شود

 

درد بسيار است اما به طبيبان سر نزن

دردها با يا ابوالفضل است درمان مي شود

 

بردن اين مشک که کار من بى دست نيست

کور شد وقتى گره، محتاج دندان مي شود

 

علی اکبر لطیفیان

 

**********************

 

 اشعار امام زمان(عج) - شب تاسوعا - وحید محمدی

 

رو می کنم به روی شما جور دیگری

شاید نظر کنی تو به ما جور دیگری

 

شب های جمعه روضه ما را شما بخوان

ما را ببر به کرببلا جور دیگری

 

ما گریه می کنیم به لطف نگاه تو

در داغ سیدالشهدا، جور دیگری

 

توفیق گریه کردن ما را زیاد کن

می خواهم از تو حال بکا جور دیگری

 

بوی شهید می دهد این روضه های ما

خو کرده ایم با شهدا جور دیگری

 

مثل همیشه میدهمت با وفا قسم

اما به دست های جدا، جور دیگری

 

وحید محمدی

 

*********************

  

اشعار امام زمان(عج) - شب هشتم محرم - حسن لطفی

 

دست ما گير كه در ورطه ي غم مي افتيم

ياد ما باش كه ما ياد تو كم مي افتيم 

 

بايد اينجا بنشيـنيم كه ما را بخرند

گريه كن، گريه و گر نه ز قلم مي افتيم

 

لطف چشمان تر مادرمان بود اگر

كه در خانه ي ارباب كرم مي افتيم

 

ريشه ي ما همه در خاك حسينيه ي توست

دست ما نيست كه در پاي علم مي افتيم

 

مي زنيم آنقدر از عشق بر اين سينه كه باز

مثل گيسوي تو بر شانه ي هم مي افتيم

 

تا نفس هست حسين است، حسين است، حسين

 حق بده پيش تو هر نيم قدم مي افتيم

 

مادر افتاد زمين تا كه نيفتيم از پا

تا بگوئيم فقط بين حرم مي افتيم

 

تا شنيديم كه بر روي كمر دست گذاشت

در ورودي حرم با قد خم مي افتيم    

 

حسن لطفي

 

**********************

 

اشعار امام زمان(عج) - شب هفتم محرم

 

دلم برای دیدنت مذاب شد نیامدی

چقدر دوری شما عذاب شد نیامدی

 

به شهر وعده دادم که می‎رسی و پیششان

دوباره نوکر شما خراب شد نیامدی

 

صدا زدی حسین را صدا زدم حسین را

تمام عمر من پر از جواب شد نیامدی

 

شب یتیم مجتبی گذشت و من ندیدمت

چقدر شاخه‎های گل، گلاب شد نیامدی

 

دوباره شد محرم و رسید صاحب عزا

ببین که مادرت ز گریه آب شد نیامدی

 

سری بزن به اشک ما بیا که روز بعد از این

نگویمت که روضه‎ی رباب شد نیامدی

 

عروس فاطمه چرا به زیر آفتاب؟

دوباره روی مادری کباب شد نیامدی

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب هفتم محرم 94

برگرفته از وبلاگ سه شنبه ها

 

*******************

 

اشعار امام زمان(عج) - شب هفتم محرم 

  

هزار شکر بنای شما به دعوت ماست 

شب محرم تو لحظه‎ی قیامت ماست

 

کسی که آمده روضه بهشت را دیده

هر آن کجا که عزای شماست جنت ماست

 

به جفت کردن هر کفش روضه می‎بالیم

که نوکری حسینیه‎ها ریاست ماست

 

لبی که اسم تو را برد اهل تقوا شد

دم حسین خودش باعث طهارت ماست

 

حساب گریه برای تو با خود زهراست

و فاطمه به قیامت پی شفاعت ماست

 

به خاطر تو همه محترم شدیم حسین

همین دو قطره‎ی اشکی که هست عزت ماست

 

هزار شکر که سادات زینبی شده‎ایم

لباس مشکی ما مظهر سعادت ماست

 

روایت است که هر روضه شعبه‎ی حرم است

بهشت کرب‎وبلا پس میان هیئت ماست

 

همیشه ما شب هفتم ز گریه می‎میریم

شب مصیبت اصغر شب شهادت ماست

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب هفتم محرم 94

برگرفته از وبلاگ سه شنبه ها 

 

*******************

 

اشعار امام زمان(عج) - شب هفتم محرم 

  

گرفته هجر ، گریبانِ خون جگرها را 

به شب کشیده غیاب شما سحرها را

 

برای خوب و بد ما نبودنت ضرر است

غم فراق تو سوزانده خشک و ترها را

 

هزار مرتبه آواره‎ی شما شده‎ایم

هزار مرتبه گشتیم این گذرها را

 

خودت گواه زمین‎گیر بودن مایی 

گناه آمد و سوزاند بال و پرها را

 

بدیم اگر چه ولی باز تحمل کن 

نَران ز پشت درِ خانه درد سرها را

  

به گریه راه تو را شسته‎ایم روز‎به‎روز

نوازشی بکن ای شاه رفتگرها را

  

ببین چه می‎کشد این طایفه بدون شما 

بیا و دفع کن از شیعیان خطرها را

 

چه جمکران، چه قم، چه نجف، چه سامرا 

به کربلا برسان ختم این سفرها را

 

از این عزا همه‎ی دشت گریه می‎افتند 

بغل کنند اگر پدرها پسرها را 

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در روز ششم محرم 94

برگرفته از وبلاگ سه شنبه ها

 

************************  

 

اشعار امام زمان(عج) - شب هفتم محرم - محمد بیابانی

 

به این غبار، نگاهی كه آفتاب شود

بسوز قلبِ مرا، كز غمت مُذابّ شود

 

دوباره رویِ تو را آسمانِ جمعه ندید 

كدام جمعه، جمالِ تو ماهتاب شود؟

 

برای آمدنت، شب به شب دعا كردم

اشاره كن به دعایم كه مستجاب شود

 

زمان به خاطرِ ما دیر دیر می گذرد

برایِ خاطرِ تو كاش پُر شتاب شود

 

امیدِ گریه، مرا هم صحابۀ خود كن

كه آسمانِ نگاهم پر از سحاب شود

 

نباید اشكِ تو بر صورتِ زمین بچكد

سرشكِ چشمِ تو بایست كه گلاب شود

 

من آمدم كه سلامِ مرا جواب دهی 

سلام می كنم و وای اگر جواب شود

 

اگر اجازه دهی روضه خوان شوم امشب 

كه قلبِ سوخته ات بیشتر كباب شود

 

برایِ كودكِ خود آب خواست امّا حیف 

همین دلیل بر این شد، حسین آب شود

 

بگویم از شررِ خنده های حرمله ای

كه پاسخِ شرر گریۀ رباب شود 

 

و شیر خواره پس از این ز نیزه خواهد دید 

كه دستِ مادرِ او بسته در طناب شود

 

محمد بیابانی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

 

*********************

  

اشعار امام زمان(عج) - شب هفتم محرم - محمد بیابانی

 

عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست

عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست

 

عمریست در نبود تو همسایه ی شبیم

در آسمان هیچ دلی آفتاب نیست

 

سرشار از محبت و از مهربانی است

در عالم حضور تو حرف عذاب نیست

 

می جویمت به خواب و نفهمیده ام هنوز

در چشم های منتظران تو خواب نیست

 

باید خودت برای ظهورت دعا کنی

در دست ما دعای فرج مستجاب نیست

 

ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را

ورنه سلام های کسی بی جواب نیست

 

ای مرد انتقام! زمانی که می رسی

دیگر بقیع مثل گذشته خراب نیست

 

بهتر بمیرد آنکه دلش بین روضه ها

از داغ خشکی لب جدت کباب نیست

 

حالا که حرف تشنگی آمد، مصبیتی

بالاتر از مصیبت طفل رباب نیست

 

محمد بیابانی

برگرفته از سایت بی پلاک

 

*******************

  

اشعار امام زمان(عج) - شب پنجم - محمد بیابانی

 

ماه غم است و مي كشي از سينه آه را

خم كرده است آه غمت قد ماه را

 

صاحب عزا ترين عزادارها بيا

تا بر دلم نگاه كني ايـن دو ماه را

 

سد گنـاه بسته به من راه اشك را

ضامن شو و بگو كه نبندند راه را

 

تا اندكي شبيه تو باشيم اين دو ماه

 بر تن نموده ايم لباس سياه را

 

عمريست دست چادرِ زهراست بر سرم

از من مگير سايه ي اين سر پناه را

 

گفتم حسين و اشك روي گونه ام چكيد

ديدم كه پاك كرده اي از دل گناه را

 

آه از دلِ تـو، آه ز چشمانِ عمّه ات

چشمي كه ديده واقعه ي قتله گاه را

 

محمد بياباني

 

*******************

 

اشعار امام زمان(عج) - ماه محرم - عباس احمدی

 

چرا آواره کوه و بیابانم، نمی دانم

چه می خواهد غم عشق تو از جانم، نمی دانم

 

به سمت آسمان رو می کنم هر جمعه می پرسم

کجایی ماهِ پشت ابر پنهانم؟ نمی دانم

 

تو که هر هفته امضا می کنی پرونده مارا

نمی مانم چرا بر عهد و پیمانم، نمی دانم

 

در این عصر غم و تردید آقا با ظهور تو

به جا می ماند آیا دین و ایمانم؟ نمی دانم

 

نمی دانم که هستم آن زمان پای رکاب تو

چه هستم؟ کافرم گبرم مسلمانم، نمی دانم

 

فدای قلب پر مهرت که این شب ها پر از درد است

محرَم مثل تو ناحیه می خوانم، نمی دانم

 

چه می شد اینکه مانند شما خون گریه می کردم

خدا می کرد چون زینب پریشانم، نمی دانم

 

شبیه حُر سرم زیر است پشت خیمه ارباب

نگاهش می کند امروز مهمانم؟، نمی دانم

 

عباس احمدی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

 

*******************

 

اشعار امام زمان(عج) - ماه محرم - امیر حسام یوسفی

 

ما پیر شدیم و خبر از یار نیامد

 فرهاد به دیدار نمکزار نیامد

 

 با دست گدایی و سری کج سر راهش

 صد بار نشستم ولی یکبار نیامد

 

 ما پیرزنی عاشق و او یوسف مصری

 اما چه کنم عرضه به بازار نیامد

 

 آماده ی یک واقعه بودیم ولیکن

 سلطان سلاطین، به دربار نیامد

 

 اوراق بهادار شده دفتر من حیف...

امضاش به مجموعه اشعار نیامد

 

 با اینکه تمام قلمم داد کشیده

 در بغض دلم حرف صدا دار نیامد

 

 هر واژه شعر از کرم اوست ولیکن

 ای اهل قلم میر و قلمدار نیامد

 

 در مجلس روضه همه روضه همین است

 نزدیک محرم شده و یار نیامد

 

 وقتش شده با گریه و صد آه بگوییم

 ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

 

 الله امان از دل مضطر رقیه

 سقای حرم، سید و سالار نیامد

 

 حتی شب سوم که شدم چشم به راهش

 با روضه آن مرد طبقدار نیامد

 

 آخر چقدر شعر برایش بنویسم

 انگار نه انگار نه انگار نیامد

 

امیرحسام یوسفی

 

********************

 

اشعار امام زمان(عج) - شب سوم محرم - سید پوریا هاشمی

 

زودتر آمده‎ام زودتر احسان بکنی

اول صبح نگاهی به گدایان بکنی

 

باز هم مثل همیشه شده‎ام مهمانت

رسم این است پذیرائی مهمان بکنی

 

روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است

آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی

 

بی تو در زندگی‎ ما اثری از دین نیست

باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی

 

آنقدر مردم این شهر به تو بد کردند

تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی

 

تا نمردم برس و داغ به قلبم نگذار

نکند نام مرا مرده‎ هجران بکنی

 

بارم افتاد زمین از تو خجالت زده‎ام

می‎شود لطف به این سر به گریبان بکنی

 

روضه‎ی عمه به پا شد نظری کن آقا

دیده را باید از این مرثیه گریان بکنی

 

دختری گم‎شده از گم شدنش می‎ترسد

کمکی کاش به این طفل هراسان بکنی

 

گریه می‎کرد به چشمان ترش خندیدند

به کبودی روی بال و پرش خندیدند

 

سید پوریا هاشمی

 

*******************

 

اشعار امام زمان(عج) - شب سوم محرم - حسن لطفی

 

خشكي چشم پشيمان مرا دريابيد

به غباري سر مژگان مرا دريابيد

 

من اويسم ز قرن آمدم آقايم نيست

چشمهاي تر حيران مرا دريابيد

 

كاش مي ديدم و با گريه كنان مي گفتم

حال آقاي پريشانِ مرا دريابيد

 

مي زنم سينه به پايِ غمتان تا يك روز

سينه ي خسته ي سوزان مرا دريابيد

 

كاش در روضه فقط جان بسپارم پيشت

كاش در كرب و بلا جان مرا دريابيد

 

گريه­ي مادرِ تو مي رسد از روضه­ي ما

دست ها، چاك گريبان مرا دريابيد

 

مادرت باز به سر مي زند و مي گويد

پسر تشنه و عريان مرا دريابيد

 

عمّه­ي كوچكِ تو داشت به زينب مي گفت

زخم هاي لب مهمان مرا دريابيد                 

 

حسن لطفي

 

********************

 

اشعار امام زمان(عج) - محمد حسن بیات لو

 

درانتظار تو چشمم همیشه بارانیست

و بی تو حال وهوای دلم چه طوفانیست

 

بیا که خیری ازاین زندگی نمی بینم

که لحظه لحظه ی عمرم پراز پریشانیست

 

هوای خیمه ی قلبم بدون توسرد است

بهار؛ پیش دو چشمم شب زمستانیست

 

زجاده ای که گذرکرده ای مسافر عشق

ببین که جای قدومت چقدر نورانیست

 

درون سینه ی من پر ز آه تبدارست

حدیث غیبت تو بین سینه زندانیست

 

دعای ندبه ی هر صبح جمعه ام آقا

به قصد آمدن تو برای مهمانیست

 

بیا که ماه عزای شهید بی سر شد

بیا ببار که هنگام مرثیه خوانیست

 

محمد حسن بیات لو

 

***********************

 

اشعار امام زمان(عج) - محمد بیابانی

  

فقط یک بار اگر پاسخ دهی عرض سلامم را

تمام عمر شیرین می کند این شهد، کامم را

 

هزاران بار سمتم گام برمی داری آقا جان

اگر سمت تو بردارم فقط یکبار گامم را

 

کنارم بودی اما بودنت را حس نمی کردم

 کنارت بودم و نشناختم اما امامم را

 

 اگر اینجا نشستم حتم دارم برده ای هر شب

میان نام های در قنوت خویش نامم را

 

 ز تو هربار چیزی خواستم فورا عطا کردی

بدون آنکه بگذاری بگویم من کلامم را

 

من آن هستم که هر چه دارم از لطف شما دارم

تمام هستی ام را عزتم را احترامم را

 

پرم از درد، درد دوری از کرب و بلا ای کاش

مرا راهی کنی تا که ببخشی التیامم را

 

خدا داند که دیگر از خدا چیزی نمی خواهم

 اگر پاسخ دهی یک مرتبه عرض سلامم را

 

محمد بیابانی

برگرفته از سایت بی پلاک

 

***********************

 

اشعار امام زمان(عج) - ماه محرم - رضا یزدانی

 

آمد محرم صاحب غم ها کجایی؟

ای داغدار اشک و ماتم ها کجایی؟

ای خسته از انبوه آدم ها کجایی؟

اصلا بگو آقا محرم ها کجایی؟

 

دلگیرم از این روزهای بی تو بودن

این روزهای از فراق تو سرودن

 

روزی که میایی نمیدانم که هستم

آه ای عزیز فاطمه خالیست دستم

من چشم بر دیدار چشمان تو بستم

هرشب اگر در مجلس روضه نشستم؛

 

امشب هم از خونابه های تشت خواندیم

هم زان تنی که پاره پاره گشت خواندیم

 

کم کم جوانی هم به سر آمد ولی تو...

از لحظه ی رفتن خبر آمد ولی تو...

عمری محرم شد صفر آمد ولی تو...

عمری به جان ما شرر آمد ولی تو...

 

این عبد بی مولا نمیخواهد جهان را

از غم رها کن دیگر ای صاحب ،زمان را

 

رضا یزدانی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

 

*********************

 

اشعار امام زمان(عج) - ماه محرم

 

می چکد خون جگر هر شب به دامان شما

آه، میمیرم من از حال پریشان شما

 

گریه هایم بعد از این هم آبروداری کنید

اشکهای چشم من ، جان من و جان شما

 

چای میریزم من اینجا قند میگیرم به دست

نوکری خوب است، تنها پیش مهمان شما

 

در نجف یا کربلا یل سامرا یا مشهدی

ما که میچرخیم هر جا سمت ایوان شما

 

روضه های تو گناهان مرا با اشک شست

خیس میگردم فقط در زیر باران شما

 

از سر ما هم زیاد است، لطف مادرت

رفته بر زهرا یقیناً طرز احسان شما

 

عمه سادات در این خیمه راهم داده است

تا که باشد مرحم چاک گریبان شما

 

روضه خوان چیزی نگفته های هایت شد شروع

می برد ما را کجا این بار طوفان شما

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید