اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)
اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – محمد حدادی
باید به پای عشق حسن جان فدا کنیم
در عمق سینه ها حسنیه به پا کنیم
باید برای اینکه محب حسن شدیم
روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم
هرچند با مزار غمش خو گرفته ایم
اما بنا شود حرمش را بنا کنیم
در شیوه مهندسی سازه حرم
بر آستان قدس رضا اقتدا کنیم
گلدسته ، برج ساعت و نقاره خانه و..
یک صحن جامع حسنی دست و پا کنیم
ما یاکریم خاکی اطراف قبرتو
ایوب از قبیل مریدان صبر تو
ای دست تو به روی سرم از قدیم ها
شیوا ترین تکلم قوم کلیم ها
دست توسلم ، قسم نیمه های شب
معنای ذکر یا حسن و یا کریم ها
شان نزول سوره والای کوثری
درمانده از بیان مقامت فهیم ها
تو عشق مادری و منم عاشق شما
ما را نوشته اند به پای کریم ها
هرکس تعلقی به مکانی گرفته است
ماهم شدیم پای نگاهت مقیم ها
ما یاکریم خاکی اطراف قبر تو
ایوب از قبیل مریدان صبر تو
از بس ز سینه آه شرر بار میکشی
من را به سمت روضه به اجبار میکشی
مسجد، محله ،مردم بیگانه جای خود
حتی میان خانه ات از یار میکشی
هرچند سنی از تو گذشته ولی هنوز
از خاطرات کودکی آزار میکشی
اصلا تو هرچه میکشی از بعد کوچه و
از ضربه های سیلی و دیوار میکشی
عادت نداشتی بکشی دست مادرت
اما میان کوچه به ناچار میکشی
ما یاکریم خاکی اطراف قبر تو
ایوب از قبیل مریدان صبر تو
محمد حدادی
********************
اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – محمد حسن بیات لو
بزم حسن حال و هوايش فرق دارد
از ابتدا تا انتهايش فرق دارد
اينجا همه كاره كريم اهل بيت است
آقا نگاهش بر گدايش فرق دارد
با دست خالي برنميگردي از اين در
بيت الكرم جود و سخايش فرق دارد
چشمي كه گريان عزاي مجتبي شد
بر او خدا لطف و عطايش فرق دارد
گريه نكرده مزد كارت را گرفتي
گريه كني كه ماجرايش فرق دارد
آقا خودش فرموده از كوچه بخوانيد
اصلأ گريز روضه هايش فرق دارد
دارد صداي سيلي از كوچه مي آيد
اين مجلس روضه عزايش فرق دارد
محمد حسن بیاتلو
برگرفته از سایت حدیث اشک
*********************
اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – نیره کاشی
روی دوشت چه بار سنگینی ست
توی گوشت چقدر زخم زبان
شانه ای نیست تا که بغضت را
تو غریبی چقدر آقا جان!
**
غربتت را نمی شود حس کرد
توئی و بغضهای تو در تو
تو که پر کرده خانه ات را هم
سیل نامردهای رو در رو
**
غربتت را نمی شود حس کرد
تو که حیدر تبار و سرداری
غربت این است، این که از یک صلح
قدر صد جنگ زخم برداری
**
داغ یک قصه سالها می سوخت
روح زخمی و بردبارت را
کوچه، مادر، غلاف یک شمشیر
شاه زخمی که ساخت کارت را
**
خواهری می دود سراسیمه
می دود سمت صحنه ی آخر
جگری پاره پاره در تشت است
بس که دندان گذاشت روی جگر
**
سالها می دوند و این دفعه
آتش و گرگ و دشت می بیند
چه غریب است بازی تقدیر
خواهری خواب تشت می بیند
نیره کاشی
*********************
اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – مهدی رحیمی
کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد
بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد
کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او
کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد
عجم از ابروانش داستان های کمان گیران
عرب از چشم های او دوتا ضرب المثل دارد
میان چشم های او چه «عشقی» میشود«آباد»
به روی سر تماشا کن چه «تاجی» در«محل» دارد
شده خیرالامور بین ارباب و خودحیدر
حسن یعنی فقط خیرالنساء، خیرالعمل دارد
برای کربلا سوی برادر هدیهها برده
میان هدیههایش هم قصیده هم غزل دارد
هم عبدالله را در گودی گودال آورده
هم اینکه نجمه را درپیش زینب روی تل دارد
تمام کربلا ازاوست بعد از قاسمش درظهر
هراسبی راکه میبینم به نعل خود عسل دارد
کسی که بی حرم بوده به فکر بی کفن بوده
حسن ازجنس عبدالله برتن راه حل دارد
عجب از تشت دارم یا جگر را میشود مهمان
و یا مانند آغوشی سری را در بغل دارد
مهدی رحیمی
برگرفته از سایت حدیث اشک
*********************
اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – مهدی رحیمی
جنگ با زهر چونکه تن به تن است
اثرش مستقیم بر بدن است
زهر در واقع اولین اثرش
روی هر فرد، خشکی دهن است
علت وضعی چنین زهری
ناخودآگاه آب خواستن است
ای بمیرم! در این مواقع هم
اولین دستگیر مرد، زن است
من از این چند نکته فهمیدم
روضه ی باز، روضه ی حسن است
پیش چشم حسین شرمنده ست
که به هنگام مرگ، در وطن است
پیش ارباب روضه اش این است
برتنش وقت مرگ، پیرهن است
پیش آقای بی کفن از تیر
بر تن او دو تا دو تا کفن است
لخته های جگر اگر حرفند
تشت مثل لبی پُر از سخن است
از بقیعش شناختم که حسن
روضه ی بی صدای پنج تن است
مهدی رحیمی
برگرفته از سایت بی پلاک
*********************
اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – محمد حدادی
حتما تو نیز جنس غمت فرق میکند
آشفتگی زلف خمت فرق میکند
محتاج دستهای کریمانه ات ،کرم
از بس که شیوه ی کرمت فرق میکند
"بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها..."
این بیت شعر محتشمت فرق میکند
تو "مادری" و بی حرمی ارث مادری ت
معلوم شد چرا حرمت فرق میکند
زهراجواب سینه زنان تو را دهد
مزد غلامی علمت فرق میکند
آقا میان کوچه چه دیدی که بعد از آن
وقت عبور هر قدمت فرق میکند
دمهای آخری تو "لا یوم ... " بوده است
ای نوحه خوان که شور دمت فرق میکند
یک بار خواندی و جگرت پاره پاره شد
پس این تویی که جنس غمت فرق میکند
محمد حدادي
*********************
اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) – محسن حنیفی
حسین گفتم و دل گشت بی قرار حسن
برای اینکه حسین است سوگوار حسن
محرم و صفر اندوهگین غربت او
دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن
ضریح کرببلا نقره داغ تربت او
زهیر و حر و حبیبند داغدار حسن
اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است
امام ها همه جمعند در کنار حسن
مزار خاکی او شد ابوترابیِ محض
از آن به بعد نجف گشت خاکسار حسن
عجب نباشد اگر که به روز رستاخیز
حسین فاطمه برخیزد از جوار حسن
برای غربت او بی قرار می گریم
شبیه شمع خیالی سر مزار حسن
برای داغ سه تا ماهپاره اش یا که*
برای لحظه جانسوز احتضار حسن
برای روضه او با کنایه می خوانم
قباله، نامه، فدک، کوچه، گوشواره، حسن
* اشاره به سه شهید دشت کربلا از فرزندان حضرت امام مجتبی
ابوبکر، قاسم و عبدالله بن حسن علیهم السلام
محسن حنیفی
*********************
اشعار شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع)
آیا شده بال و پرت آتش بگیرد
هر چیز در دور و برت آتش بگیرد
آیا شده بیمار باشی و نگاهت
از نیش خند همسرت آتش بگیرد
آیا شده یک روز گرم و وقت افطار
آبی بنوشی ... جگرت آتش بگیرد
آیا شده تصویری از مادر ببینی
تا عمر داری پیکرت آتش بگیرد
می گِریم از روزی که میبینم برادر
در کوفه موی دخترت آتش بگیرد
می گِریم از روزی که میبینم برادر
از هرم خاکستر سرت آتش بگیرد
آه ... از خنکهای گلویت بوسه ای ده
تاقبل از اینکه حنجرت آتش بگیرد
آقا بس است دیگر مگو از شعله هایت
ترسم که جان خواهرت آتش بگیرد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید