اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع)
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – مهدی مقیمی
تقدیمِ محضر تو هزاران سلام ، کم
کعبه اگر کند به شما استلام ، کم
آنقدر محترم شده ای که اگر کند
عالم به احترام وجودت قیام ، کم
پشت درت برای تبرک به محضرت
کُلِّ ملائکه که کنند ازدحام ، کم
ای چهرهء تو روشنیِ راه عالمی
پروانۀ رخ تو شود خاص و عام ، کم
شایستۀ مقام و بزرگی ، وجودتان
گرچه که در قبال شما این مقام، کم
شکر خدا که فاطمی و حیدری شدیم
مجذوب حضرت حسن العسکری شدیم
تمثال دیگری ز علی باز زاده شد
ماهی نصیب و قسمت این خانواده شد
وا شد ز آسمان درِ رحمت به سمت خاک
وقتی به دستهای پدر ، طفل داده شد
نور پسر به نور پدر تا که شد مُضاف
زیبائیِ جهان خدا فوق العاده شد
گل کرد بر لبم صلوات پیا پی ام
دست خودم نبود لبم بی اراده شد
این بارِ دوم است که در خانواده شان
از نام دلربای حسن استفاده شد
وقتی کرم ز چهرهء او منجلی شده
یعنی که دومین حسن بن علی شده
خورشید محو روی درخشندهء شماست
حاتم گدای سفرهء بخشندهء شماست
ماه فلک ازین که شده ماه ، نام او
سر را به زیر برده و شرمندهء شماست
دل نیست آن دلی که در او نیست عشق تو
دل آن دلیست کز ازل آکندهء شماست
در روز حشر هر که ز تو گفت، بُرد کرد
برگ برنده دست سرایندهء شماست
دل برده از امام دهم طعم خنده ات
اصلا بهشت جلوه ای از خندهء شماست
ای صولتت ز صولت حیدر گرفته وام
بر ساحت تو و پدر و مادرت سلام
از ما سلام بر تو و از تو جواب ما
چون می رسد فقط به شما انتساب ما
آقا سلام بر تو و اجداد اطهرت
بالاترین عبادت ما و ثواب ما
شاد است در ولادت تو گرچه پشت ابر
جانها فدات ای پدر آفتاب ما
هستیم ما به فضل نگاهت امیدوار
در طولِ لحظه لحظۀ یوم الحساب ما
شکر خدا که روزیِمان هم شما شدید
ذکر شماست روزیِ ما آب و نان ما
نذر تو خوانده ایم به لب آیه های نصر
تبریک گفته ایم همه بر امام عصر
باید تو را به باغ ولایت ثمر نوشت
از هر چه خوب نام تو را خوبتر نوشت
باید به لوح دل حرمت را جنان کشید
یا از حریم تو به جنان چند در نوشت
از هر چه عالمان ز کمالت نوشته اند
باید هزار دفعه از آن بیشتر نوشت
نامت ازین عمو و جمالت از آن عمو
نامت حسن نوشت و جمالت قمر نوشت
ما را فقط به خاطر فرزند پاک توست
گر سرنوشت ، شیعۀ ثانی عشر نوشت
امشب اسیر توست دل مستمند ما
تقدیم مادرت صلواتِ بلندِ ما
تا سامرا ز فیض وجودش صفا گرفت
حتی بهشت هم شرف از سامرا گرفت
می داد بوی فاطمه قنداقه اش عجیب
عطری عجیب عرش خدا را فرا گرفت
عرش خدا ز جاذبه اش در شگفت شد
فرش از تبرکِ نفسش ارتقا گرفت
باب المراد اوست عجب نیست گر کسی
عیدی ز دست مرحمتش کربلا گرفت
افسانه نیست لطف امام همام ما
این است آن امیر که دست گدا گرفت
خوشحال گشته فاطمه از این ولادتش
همنام با عمو شده خوش به سعادتش
مهدی مقیمی
برگرفته از وبلاگ حسینیه
******************
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – محمد حسن بیات لو
جان میدهم فقط و فقط پای سامرا
زاده شدم به شوق تمنای سامرا
دیگر نیازمند کسی نیستم که من
هستم گدای دست تو آقای سامرا
حال مرا برای خودت روبه راه کن
حاذق ترین طبیب- مسیحای سامرا
از لطف بی نهایت تو بی مقدمه
پر زد دلم به گنبد زیبای سامرا
حالا شدم برای حریمت کبوتری
ای منتهای عشق خداوند”عسگری”
ای دومین حسن که وجودت خدایی است
صبر تو مرتضایی دلت مجتبایی است
در کنج صحن خلوت توحضرت مسیح
مشغول لحظه های شریف گدایی است
صدها درود و تهنیت سبز بر دلی
که آب و تاب عاشقی اش سامرایی است
وقتی کبوتری به هوای تو می پرد
دیگر کجا به فکر فرار و جدایی است
هرکس که میرسد تو به او لطف میکنی
فرقی نمیکند طرف اصلأ کجایی است
با این حساب بر در این خانه آمدم
بر دور شمع روی تو پروانه آمدم
ای جلوه ی حقیقی هفت آسمان حسن
رفته شعاع نور تو تا لا مکان حسن
در زیر چتر سایه ی تو آرمیده ایم
از پرتو جمال تو روشن جهان حسن
در مدح تو همیشه قلم کم می آورد
قفل است درسرودن تو هر دهان حسن
میخوانمت به طرز زمان های کودکیم
بابای مهربان “امام زمان” حسن
بنیان گذار کرب و بلا روز اربعین
ای بانی زیارت ما شیعیان حسن
شغل همیشگیم دراین خانه نوکری ست
کار همیشگی شما بنده پروی ست
حتی بهشت در به در آستان توست
تنها نه آسمان که زمین هم از آن توست
قطره اگر کنار تو باشد که قطره نیست
زیرا که تحت مرحمت بی کران توست
از پشت پرده یک دو کلامی سخن بود
گوشم در انتظار شنود بیان توست
بین درندگان به نماز ایستاده ای
اینهم نشانه ای ز جلال نهان توست
هر چند ظاهرا تو به مکه نرفته ای
کعبه همیشه گرم طواف نشان توست
روز ولادت تو زمان هم عهدی است
بعد تو جانشین بلافصل مهدی است
محمد حسن بیات لو
برگرفته از سایت حدیث اشک
******************
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – علی صالحی
بر عكس شد، زمين به هوا نور مي هد
كِل مي كشد فرشته، وسط شور مي دهد
از سفره اي كه روح الامين سور مي دهد
خرما بزن كه مزّه ي انگور مي دهد
امشب شراب، از مِيِ انگورِ عسگري است
اين سفرهي وليمه به دستورِ عسكري است
اين حالِ خوش مباد كه يك لحظه بد شود
دستي دراز شد كه بنا نيست رَدّ شود
امشب همان شبي است كه بايد رصد شود
تنها نزن به آب قرار است مَد شود
دريا بلند مي شود و ماه مي رسد
ماهي به هيأت حسن از راه مي رسد
وقتي نمك علي است، شكر مي شود حسن
والشَّمس اگر علي است، قمر مي شود حسن
وقتي صدف علي است، گُهر مي شود حسن
هر جا پدر علي است، پسر مي شود حسن
از حُسنِ خود دوباره خدا رونوشت زد
قابش گرفت و سر درِ باغِ بهشت زد
جانم به اين ربيع و به ايامِ شادي اش
نَقل است هشتمين خبرِ بامدادي اش
چون اختصاص داشت به باب المرادي اش
برداشت پرده از رُخِ دلبندِ هادي اش
در شرحش از كرامت مازاد مي نوشت
كاتب مدام دست مريزاد مي نوشت
تا ساقِ عرش سُلطهي فرمانروايي اش
مُهرِ نماز نقطهي خود اتكائي اش
اربابِ جود سيرهي مشكل گشائي اش
دلچسب ماست كنيهي ابن الرضائياش
اقبال سائل از كرم افزايي اش بلند
بر دوش حشر پرچمِ آقايي اش بلند
نطق و بيان حريف سكوتش نمي شود
تبعيد، ساقط جبروتش نمي شود
جز كربلا دعاي قنوتش نمي شود
جز اشكِ روضه، غالب قوتش نمي شود
نشنيدي از علامت اهل يقيق چه گفت؟
از مؤمن و زيارت در اربعين چه گفت؟
مائيم و حرصِ صحنِ مُطلّاي سامرا
صلي عليك، حضرت والاي سامرا
حدّ اقل از عرش معلاي سامرا
نان پرت كن براي گداهاي سامرا
يك التفات هم شده بر مستمند كن
بنشين كنارِ ما و بگو و بخند كن
صاحب قَراني و به سوار و پياده ات
خواهم گذشت از سرِ خود با اراده ات
هر روزِ هفته مي رود اين بنده زاده ات
خدمت كند به خانه اي از خانواده ات
من پا دوي بساط توام پنج شنبه ها
جارو كش حياطِ توام پنج شنبه ها
اي پنج شنبه، جمعه ات آيا نمي رسد؟
اين قرن ها غروب، به فردا نمي رسد؟
اين بندِ شعر خوب نشد، با نمي رسد
عرضِ دعايِ ما كه به بالا نمي رسد
دست خودت فقط گره را باز مي كند
آخر مگر پسر به پدر ناز مي كند؟
علي صالحي
******************
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – محمد جواد شیرازی
اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد
در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد
بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم
کار مرا همین دل ویران درست کرد
حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی
حال مرا نوایِ "حسن جان" درست کرد
کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد
آخر توسلِ به کریمان درست کرد
شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟
زلف نگار در دلم ایمان درست کرد
حق است خالقی که برای عِباد خویش
شاهی ز نسل شاه خراسان درست کرد
در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین
از مرغ لال، مرغ غزلخوان درست کرد
دستی به روی سینه ی گمراه من کشید
از کفر محض عبد پشیمان درست کرد
روی لبم رسید نوای حسن حسن
در هر تپش...به هر نفس و دم زدن حسن
دل دل کنان رسیده ام اما نمی روم
با جام خالی از لب دریا نمی روم
با صد امید آمده ام سمت سامرا
میخانه دایر است به صحرا نمی روم
از پای سفره های حسن های اهل بیت
عالَم اگر زنند بفرما... نمی روم
آلوده اش شدم که شفاعت کند مرا
بیهوده سمت توبه و تقوا نمی روم
در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است
بی دردِ عشق، جنتُ الاعلی نمی روم
کهفُ الوریٰ حسن، شب احیای من حسن
بی مهر دوست مجلس احیا نمی روم
خود را کشانده ام به در خانه ی کریم
سنگم زنند هم من از این جا نمی روم
امشب به دور خال لبش چرخ می زنم
فردا طواف چشم، جداگانه می روم
وقتش رسیده است، عجب محشری شده است
میلاد حضرت حسن عسگری شده است
محمد جواد شیرازی
برگرفته از وبلاگ حسینیه
******************
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – مهدی رحیمی
در شب میلاد تو دارایی ام
گشته اینکه مثل تو زهرایی ام
از گدایی های پیش اهل بیت
افتخارم اینکه سامرّایی ام
در گداییِ من و اسم شماست
علتی دارد اگر آقایی ام
در حرم دیدم شده خیلی شلوغ
پیش تنهایی تو تنهایی ام
قسمتم کن بازهم کاری کنم
دارد از کف می رود کارایی ام
بسکه گرم از لحظه ی وصل توام
سرد خواهد شد کنارت چایی ام
قسمت عالم دو تا شش گوشه شد
من در این تکرار، پایینْ پایی ام
با تمام خویش سویت آمدم
چون فروش عید استثنایی ام
سیرتی درشأن درگاهت نشد
چون گرفتم صورت از دارایی ام
مهدی رحیمی
******************
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – مجتبی کرمی
میل سفر در سر چرا دارم دوباره
شوق زیارتنامه را دارم دوباره
صحنی پر از خلوت شده فکر و خیالم
انگار میل سامرا دارم دوباره
**
این اشک های روی گونه نازنین اند
وقتی سر خان کریمان می نشین اند
یک قطره بردم باز دریا پس گرفتم
در مکتب شیعه حسن ها اینچنین اند
**
اینکه ،فقیری، را به ما ها هدیه دادی
می ریزد اشک شوق مان غیر ارادی
قنداقه ی نور تو را خیل فرشته
آورده اند از عرش بر دستان هادی
**
وا کن به روی رعیتت حالا دری را
باب زلال گریه های مادری را
بین توسل ها سه شنبه لطف کردی
همواره ایها الزکی العسکری را
**
حاجاتمان را دست پاک تو سپردیم
ما دست خالی از حریم تو نبردیم
یک خواهش اما مانده بین سامرایت
ای کاش فرزندت بیاید تا نمردیم
**
آقا بمیرم من برایت !باز دشمن؟
این غربت صحن تو بد تا کرد با من
وقتی صدای تیر و شلیک است آنجا
بعدش صدای بال کفتر هاست حتما
مجتبی کرمی