اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه
اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمود مربوبی
میان باید و شاید، همیشه درگیر است
کسی که پایِ دلش در حصارِ زنجیر است
نخورده غصهی روزی، گدایِ این خانه
که لطفِ صاحبِ خانه، بدون تاخیر است
نبرده رنج، چه گنجی به ما عطا کردند
که عاشقِ تو شدن، بهترین تقدیر است
به دل وصال تو را وعده دادهام هر دم
ظهورت آرزوی هر جوان و هر پیر است
زبان ز شرحِ فراقِ تو قاصرست، آری
حدیث هجر تو را، خون دیده تفسیر است
گناه بین من و تو جدایی افکنده
همیشه نامهی من، پر ز جرم و تقصیر است
خودت برای ظهورِ خودت دعایی کن
که نالههایِ دلِ من، بدون تاثیر است
بیا و بند بزن چینی دل من را
دل شکسته ی من مستحق تعمیر است
نگو که از من آلوده ناامید هستی
برای نوکرِ خوبی شدن، نگو دیر است
کسی که در وسط کوچه قد عَلَم کرده
چه شد که گوشهی خانه چنین زمینگیر است؟
چه آمده به سرش بین آن در و دیوار؟
که در سنین جوانی ز زندگی سیر است
شبیه عاشقِ چشم انتظار می گرییم
به حال مادرتان زار زار می گرییم
محمود مربوبی
برگرفته از وبلاگ حسینیه
********************
اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد علی بیابانی
دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت
و رود رود عزا جاری است از رویت
به یاد مادرت امشب نشسته میخوانم
نماز صبر به محراب طاق ابرویت
گمان کنم که شمیم مدینه را دارد
اگر به ما رسد امشب نسیمی از کویت
دوباره دست گدایی دراز خواهم کرد
برای گریه به غم های مادرت سویت
شبیه قامت زهرا شکسته است قدت
شبیه زانوی حیدر خمیده زانویت
به یاد زینبی و گیسوی پریشانش
اگر دوباره پریشان شده است گیسویت
برو مدینه و از مرتضی بپرس چه شد
که رفت نیمه شب از آشیان پرستویت
محمدعلی بیابانی
********************
اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه
دلم خوش است به آقای مهربان خودم
که بسته است به جانش همیشه جان خودم
به یُمن صورت زیبای یوسف زهراست
اگر که ماه میآید به آسمان خودم
غریب بود و پریشان غربتش نشدم
همیشه بود سرم گرم دوستان خودم
به جای گفتن نامش گناه میکردم
هزارها گله دارم من از زبان خودم
برای آمدنش جمعه جمعه پیر شدم
اگر که مفتخرم به قدّ کمان خودم
چقدر نذر دعای فرج براش کنم
که یک سحر بشود یار میهمان خودم
زمان گریه برای حسین فهمیدم
ز کربلاست یقین طینت نهان خودم
علی زمان نگاهش به فاطمه میگفت
چه زود پیر شده همسر جوان خودم
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 21 اسفند 94