اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)

 

رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من

زهرای من حبیبه ی من مهربان من

 

میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟

دیگر شدم بدون عصا آسمان من

 

مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق

با لاله اش چکار کنم باغبان من؟

 

ماندست چند تار مویت بین شانه ای

چشمم که خورد تیر کشید استخوان من

 

راحت بخواب درد کشیدن تمام شد

راحت بخواب درد کشیده جوان من

 

کابوس لحظه های علی نقش قبر توست

فکرش به هم زدست زمین و زمان من

 

چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت

آخر کجاست قبر تو راز نهان من

 

گفتم در جدید بسازند بعد تو

تا میخ ها دوباره نگیرند جان من

 

حالا دگر تمام شده امتحان تو

حالا دگر شروع شده امتحان من

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 11 اسفند 94

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) –  محمد علی بیابانی

 

قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست

پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست

 

تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی

و این مزار، مزار تو نه مزار علیست

 

دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط

کمی هم از عرق روی شرمسار علیست

 

تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند

عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست

 

پس از تو آنچه سپید است گیسوی حسن است

پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست

 

غذای دیشبمان دستپخت زینب بود

چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست

 

دری که سوخته، دارد هنوز می سوزد

چرا که مستمع روضه های یار علیست

 

منم که ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر

وگرنه خانه ی تو نزد کردگار علیست

 

به روی شانه ی تو چند موی سوخته بود

نه موی سوخته بلکه طناب دار علیست

 

محمد علی بیابانی

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)

 

تو رفتی و از رفتنت فاطمه

ببین قلب حیدر پر از آتشه

چه جوری ببینم جای خالیتو

که آخر منو داغ تو میکشه

**

دلم تنگ وقتی میشه میرمو

همه خاطراتامو حس میکنم

هنوز روی دستاس و پای تنور

بوی دست زهرامو حس میکنم

**

تو این شهر بعد از تو ای فاطمه

نمیخوام ببینم روی کسی

نونایی که پختی روز آخری

نرفت پایین از گلوی کسی

**

شده همدمم چادر خاکی ات

که روش ردّ امضای دست تو بود

من از روی دل تنگی سر میذارم

رو دیواری که جای دست تو بود

**

در خونه هر شب عذابم میده

از اون روز که بازوی تو خسته بود

خودم رو نمیبخشم این که نشد

صدام کردی و دست من بسته بود

**

شبا آب واسه حسین میبرم

میسوزم با حرفات بی اندازه

چشام تا میفته به هر کاسه آب

منو یاد مهریه ات میندازه

**

یه گوشه نشسته همش زینبت

دلش رو ندارم که هق هق کنه

حسن چادرت رو میبوسه همش

میترسم که آخر برات دق کنه

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) –  احمد بابایی

 

چشم در راه مانده ام ، مادر!

اشک را بی اراده می داند

غصه ی ما زداغ مرگت را

مادر از دست داده می داند

**

 مادر از دست داده یعنی ما

-ما که قربان نام یار رویم-

مثل هر داغدیده ای، یارب!

"کاش" می شد سرِ مزار رویم

**

 کاش می شد سر مزار بتول

با هیاهو می آمدیم، خدا

کاش چون کودکان بی مادر

به سر و سینه می زدیم، خدا

**

 اینک اما تفاوتی نکند!

بسته ایم عهد عشق با زهرا

از همین راه دور ، می خوانیم:

«السلام علیک یا زهرا»

**

السلام علیک یا امّاه

ازچه پاسخ نمی دهی؟ مادر!

گله دارم -به اذن تو- با میخ

شِکوِه دارم -به اذن تو- با در

**

آه... ای میخ در! بتول است این

از چه این قدر شعله ور شده ای

آه... ای در! به این فشار عجیب،

قاتل مادر و پسر شده ای

**

آه... ای در! چگونه رویت شد

چه کسی گفته خون به پای تو نیست

میخ در! شرم کن ز اطفالش

"سینه ی حوریه" که جای تو نیست

**

سینه ی حوریه ست جای حسن

سینه ی حوریه ست جای حسین

... نامِ «ارباب» آمده! برویم،

از همین جا به کربلای حسین

**

دست نامرد پای مرکب ها

نعل نو تا که بست، یازهرا

زیرپای ستور... در گودال...

استخوانها...شکست... یازهرا...

 

احمد بابایی

برگرفته از وبلاگ حسینیه

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) – وحید قاسمی

 

همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند

من بودم و همین دو سه تا بچه های تو

 

خیلی به مجتبای تو بر خورد فاطمه

فامیل کم گذاشت برای عزای تو

 

جای تمام شهر خودم گریه می کنم

از بس که خالیست در این خانه جای تو

 

زهرا مرا ببخش، که نگذاشت غربتم

یک ختم با شکوه بگیرم برای تو

 

از دست گریه های تو، راحت شد این محل

شکوه نمی کنند به من از صدای تو

 

وحید قاسمی

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) –  محمد حسن بیات لو

 

روی لبان هر کسی هم جا نمیگیرد علی

هم وصف او با هر قلم معنا نمیگیرد علی

 

لطف الهی شاملش باید بگردد بی گمان

درسینه ی هر ناکسی سکنی نمیگیرد علی

 

کم پیش می آیدبیاید بین مردم چون دلش

غیر از کنار فاطمه مأوا نمیگیرد علی

 

خیلی برایش بدشد آن چیزی که درآن کوچه شد

حتی سر خود را دگر بالا نمیگیرد علی

 

همسایه ها وقتی که میبینند میگویند نه!

این زندگی از نو برایت پا نمیگیرد علی

 

درخواب دیده بارها کابوس تلخی که شبی

تابوت زهرا را به روی شانه میگیرد علی

 

محمد حسن بیات لو

برگرفته از سایت حدیث اشک

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)

 

مگه یادم میره شبای غربت

مگه یادم میره اون همه تهمت

مگه یادم میره کردن جسارت

 

رفتی شد حیدر آواره یازهرا

رفتی شد زینب بیچاره یا زهرا

 

مگه یادم میره اون روز خونبار

مگه یادم میره ضربه ی مسمار

مگه یادم میره اون در و دیوار

 

بی تو دنیا بی سامونه یازهرا

حیدر با غم ها میمونه یا زهرا

 

مگه یادم میره کبودی روت

مگه یادم میره دردای پهلوت

مگه یادم میره زخم رو بازوت

 

آتش... سیلی... صورت... بازو... یازهرا

حیدر میشه تنها بانو یا زهرا

 

مگه یادم میره زندگی با تو

مگه یادم میره بانو صداتو

مگه یادم میره اون خنده هاتو

 

رفتی شد حیدر آواره یازهرا

رفتی شد زینب بیچاره یازهرا

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) –  نادر حسینی

 

نفرین به این زمانه که حیدر نمی شناخت

زهرا نمی شناخت،پیمبر  نمی شناخت

 

 او دست پخت و نان خودش را همیشه خورد

زهرا کنیز و قنبر و نوکر نمی شناخت

 

 دنیا به درک فاطمه هرگز نمی رسید

آنچه علی شناخت،ابوذر نمی شناخت

 

 او آمده است تا که شفاعت کند ولی

دنیای ما شفیعه ی محشر نمی شناخت

 

او آمده است تا که فدای علی شود

زهرا میان معرکه ها سر نمی شناخت

 

 گیرم چهل هزار نفر بین کوچه بود

زهرای ما سپاه و لشگر نمی شناخت

 

 خود را سپر گذاشت،سپر با پسر گذاشت

دیوار و میخ و لنگه ی یک در نمی شناخت

 

لازم نشد که روی بگیرد ز همسرش

دیگر علی قیافه ی مادر  نمی شناخت

 

اینروزها بحال  علی گریه  می کنم

ساقی کوثر است و کوثر نمی شناخت

 

 این بیت یک گریز به دشت بلا زده است

مانند همسری است که همسر نمی شناخت

 

 زهرا شهید گشت ولی در میان شهر

او را بجز علی کسی آخر نمی شناخت

 

نادر حسینی