اشعار امام زمان(عج) – ماه محرم
اشعار امام زمان(عج) – شب تاسوعا
بیا که در غم دوری ماه گریه کنیم
ز داغ این سحر بی پگاه گریه کنیم
محرم است بیا زیر خیمه های عزا
بر این سر بی سرپناه گریه کنیم
کجایی ای نفست سوز روضه خوانی ها
ز سینه آه بکش تا ز آه گریه کنیم
مرا مسافر ایام اربعینت کن
که در کنار تو مابین راه گریه کنیم
شب عموست تو باید که روضه خوان باشی
که در عزای امیر سپاه گریه کنیم
چه میشد امشب ما نیز کربلا بودیم
برای فاطمه در قتلگاه گریه کنیم
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
********************
اشعار امام زمان(عج) – شب تاسوعا – محمد بیابانی
هر قدر میخواهد این دل، این دلِ تنها تو را
در عوض هرگز نمیخواهد دمی دنیا تو را
خاكِ عالم بر سرِ دنیا، كه چشمِ دوستان
جست و جو باید كند در سینهی صحرا تو را
تو خودت مشتاق هستی میهمانِ ما شوی
لیک میراند گناه از خانههای ما تو را
نالهی آقا بیایِ ما كجا، آن نالهای
كه زده در بینِ آن دیوار و در، زهرا تو را
روز، روزِ توست، چون روزِ عمویِ توست، آه
كم نخواهد داشت هرگز روزِ تاسوعا تو را
گرچه میگویند هستی در تمامِ روضهها
بیشتر حس میكنم در روضهی سقّا تو را
دستهایم را دخیلِ دستِ آقایی كنم
كه خبر داده است از حاجاتِ نوكرها تو را
با دَمِ "ای ساقی لبتشنگان" خواهیم خواند
در عزایِ ساقیِ لبتشنگان، آقا تو را
محمد بیابانی
*****************
اشعار امام زمان(عج) – شب تاسوعا – حسن لطفی
پیشِ چشمِ سرخ گونت صبح و شامی نیست نیست
بر لبت جُز واحسینایت کلامی نیست نیست
میرسی بر روضه اما ما نمیفهمیم حیف
ای دریغا که نصیبِ ما سلامی نیست نیست
داستانِ کوفه از بی معرفتها پا گرفت
بی بصیرت،بر سلام ما دوامی نیست نیست
دیده ام در پایِ ما عمریست غیرت داشتی
تا تو آقایی کنی چون ما غلامی نیست نیست
ما که شرمنده شدیم از لطفهای مادرت
منصب پروانگی ات کم مقامی نیست نیست
آه تاسوعا ، نَفَسهایِ تو ما را آب کرد
گفت بی تو غیرِ کوفی غیرِ شامی نیست نیست
بعدِ تو اهلِ حرم را آه با هم میزنند
بعدِ تو عباس اینجا احترامی نیست نیست
حسن لطفی
برگرفته از وبلاگ حسینیه
********************
اشعار امام زمان(عج) – شب تاسوعا – محمد حسن بیات لو
آقا نگاهم مانده بر در تا بیایی
از جاده های روشن فردا بیایی
دوری تو بغضی نشانده در گلویم
ای کاش میشد یا بمیرم یا بیایی
دارد توسل میکند چشمان خیسم
ای حاجت روز و شب دنیا بیایی
پیچیده شد کار تمام شیعیانت
باید برای رفع مشکل ها بیایی
دیشب دعا کردم برای دیدن تو
دیشب غزل گفتم ردیفش با بیایی
امشب دخیلم بر دو دستان ابالفضل
شاید میان روضه ی سقا بیایی
در انتظار تو تمام لحظه ها را
آقا نگاهم مانده بر در تا بیایی
محمدحسن بیات لو
******************
اشعار امام زمان(عج) – شب تاسوعا
دست ما نیست به چشم تو گرفتار شدیم
همه اش کار خودت بود خریدار شدیم
خواب دیدیم که تو آمدهای اما حیف...
صبح شد با جگر سوخته بیدار شدیم
نظرت آمد و دیدیم گنهکاری رفت
نظرت رفت، وَ دیدیم گنهکار شدیم
ذرّهای شانهی ما بار غمت را نکشید
گرچه یک عمر فقط نوکر سربار شدیم
حیف از عمر گرانمایه که خرج تو نشد
شرمسار تو از این جمعهی بسیار شدیم
ز علاج دگران درد بُوَد خوش ما را
نظر لطف تو دیدیم که بیمار شدیم
واقعاً جای سؤال است که از بهر ظهور
ما چه کردیم که اینگونه طلبکار شدیم؟!
لحظه لحظه به خدا جای شهیدان خالی است
حیف جامانده از آن قافلهی یار شدیم
آرزو هست ببینیم همین زودی ها...
زائر نیمه شب صحن علمدار شدیم
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
******************
اشعار امام زمان(عج) – شب تاسوعا – مهدی مقیمی
آخر امام شیعیان می آیی از راه
ای ماهِ از دیده نهان می آیی از راه
از این سفر محض دعای بی قراران
ای مهدیِ صاحب زمان می آیی از راه
تا که بخوانی بر فرازِ بام کعبه
نام علی را در اذان می آیی از راه
در هیبتت از حیدر و در چهره ی خود
از مادرت داری نشان می آیی از راه
تا که بگیری انتقام عمه ات را
از کوفیان و شامیان می آیی از راه
با ذوالفقار از پای کعبه سمتِ شامات
پای ضریح عمه جان می آیی از راه
تو وعده دادی که بیایی حتم دارم
روزِ قرارِ عاشقان می آیی از راه
آقا کجایی تا کمی روضه بخوانی؟
یک صبح جمعه روضه خوان می آیی از راه
حس می کنم با نوحۀ معروفِ عباس : ...
" ای ساقیِ لب تشنگان " می آیی از راه
مهدی مقیمی
برگرفته از وبلاگ حسینیه
********************
اشعار امام زمان(عج) – شب هشتم محرم
زلفی به باد داده پریشان ترم کنید
آبم کنید از غم و باران ترم کنید
از روضه ای به روضه دیگر روانه ایم
از این که هست بی سرو سامان ترم کنید
بر چشمهای من نمی از چشم خود دهید
امشب کنار لطف کریمان، ترم کنید
من قبله دلم متمایل به کربلاست
من را حرم برید و مسلمان ترم کنید
زخمی شده ست سینه ما پای آهتان
روضه بخوان که چاک گریبان ترم کنید
خون می چکد ز گوشه چشمت عزیز دل
امشب حسین گفته و بی جان ترم کنید
امشب خدا به کرب وبلا صبرتان دهد
امشب چه روضه ای ست خدا صبرتان دهد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*****************
اشعار امام زمان(عج) – ماه محرم – مجتبی روشن روان
دستی بده تا که بگیرم دست هایت
چشمی بده تا که کنم گریه برایت
دست توسّل دارم و چشم تمنّا_
_ می دوزم امشب بر بلندای عطایت
مثل همیشه دست خالی و غریبم
یعنی نگاهی تازه کن سوی گدایت
خاموشی امروز من از بی غمی نیست
دیشب گریبان پاره کردم... در هوایت
شب های بسیاری غریبانه نمودم
در گوشه ی تنهایی ام آقا صدایت
ای بی پناهی که پناه عالمینی
جا ده دل آواره را زیر عبایت
این گوشه ی دنیا کسی فکر نجات است
با یک نظر دل را ببر تا بی نهایت
اینجا به صبح روشنت ایمان ندارند
کی می نمایی قصد اِعمال ولایت؟
قربان اشک صفحه ی قرآن چشمت
وقت تلاوت کردن تبّت یدایت
ای وارث خون گلوی سر بریده
کی می چکد خون گلویم زیر پایت؟
شور شهادت دارم و شوق وصالت
یابن الشّموس الطّالعه خونم حلالت
مجتبی روشن روان
برگرفته از وبلاگ حسینیه
*****************
اشعار امام زمان(عج) – ماه محرم – مجتبی روشن روان
حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط
فهمی به من بده که بخواهم تو را فقط
دردی حواله کن که بفهمم چه میکشی؟
بی فایده ست ناله ی آقا بیا فقط
پایی بده که در به در خیمه ات شویم
فانی شویم در جَلَوات شما فقط
هوشی بده که وقت بلایا و فتنه ها
تکیه کنیم بر غم آل عبا فقط
جانی بده به پای نگاهت فدا کنم
پرپر زدن ز عشق تو دارد صفا فقط...
عزمی بده به دغدغه ی تو عمل کنیم
کی میشود وصال تو با ادّعا فقط؟!
شوری بده شرر بزند بر شعور من
آهی بده به سوی تو باشد رها فقط
سوزی بده به سینه ی من تا که روز و شب
روضه بخوانم از شَه کرببلا فقط
روزی خبر بده به غلام سیاه خود...
یک شب بیا به خیمه ی ما... بی صدا فقط
ما از کسی به جز تو نداریم انتظار
عالم درست میشود... آقا بیا فقط!
مجتبی روشن روان
برگرفته از وبلاگ حسینیه
********************
اشعار امام زمان(عج) – شب هفتم محرم - حسن لطفی
بدونِ تو اُمیدِ ما سراب می شود بیا
تمامِ شهر بر سرم خراب می شود بیا
برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند
دعای مادر تو مستجاب می شود بیا
بکش به آتش اشک را تو آه کِش میان ما
که دل کنار گریه ات کباب می شود بیا
اگر کمی محبتت نصیب تشنه ای شود
برای او نَفَس فقط عذاب می شود بیا
به سینه می زنم مگر مدافع حرم شوم
به روی سینههای ما حساب می شود بیا
رسید روضهی عطش شنیدهام برای تو
که آب خوشگوار هم مذاب می شود بیا
کنار خیمه مانده و فقط خدا خدا کند
حرم اسیر گریه ی رباب می شود بیا
حسن لطفی
برگرفته از وبلاگ حسینیه
*********************
اشعار امام زمان(عج) - شب هفتم محرم
در تنور غمش قرارم سوخت
نه قرارم که روزگارم سوخت
زل زدم بس به جاده ی خورشید
عاقبت چشم انتظارم سوخت
جاده عاشقی شرر بار است
اول راه کوله بارم سوخت
من و امید هم قطار شدیم
در تب خوف هم قطارم سوخت
روز وصلت نمی رسد از راه
ساعت ثانیه شمارم سوخت
فصل بی آبی است ای باران
در بیابان گل بهارم سوخت
صحبت از آب شد کباب شدم
جگرم سوخت چشم تارم سوخت
آه از ان دم که مادری می گفت
از عطش طفل شیرخوارم سوخت
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
********************
اشعار امام زمان(عج) – ماه محرم
عابر دم عبور اگر غصه میخورد
از غربتش میان گذر غصه میخورد
دیگر کسی به خیمهی او سر نمیزند
میایستد خودش دم در غصه میخورد
خیلی ز دردهای گدا درد میکشد
بر حال ما شبیه پدر غصه میخورد
دنبال سوز ماست، به فکر نجات ماست
وقتی که میدهیم ضرر غصه میخورد
از دست شیعیان چقدر گریه میکند
از دست شیعیان چقدر غصه میخورد
ما بیخیال بیکسی او شدیم و یار
در گوشهای سحر به سحر غصه میخورد
او بانیِ زیارت کرب و بلای ماست
جاماندهایم ما ز سفر، غصه میخورد
امروز هم دوباره به گودال رفته است
دارد برای نیزه و سر غصه میخورد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
********************
اشعار امام زمان(عج) – ماه محرم – علیرضا خاکساری
“بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران “
در انتظار روی ماه توأم کماکان
حتی اگر که مردم یک دم بیا سراغم
“کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران”
دل به نکاح داغ هجران تو در آمد
جانی خدا به من داد آن هم فدای جانان
باشد خوراک چشمم یک کاسه خون همیشه
همراه شوق و حسرت با گریه ی فراوان
تو ابر رحمتی و من غرق خشکسالی
راه نجات من باش امشب ببار باران!
رد تو را گرفتم در کوه و دشت و صحرا
وقتی که کوچ کردم از کوچه های تهران
عصیان رسید و با خود هرچه که بود را برد
با دستمال اشکت چشم مرا بشوران
از کودکی نوشتم “آن مرد خواهد آمد “
دارم امید وصلت از اول دبستان
قاری ” بقیه الله خیر لکم…” که سر داد
یاد تو کردم آقا با آیه های قران
“یابن الحسن کجایی ؟”سر میدهند با هم
لبنان ، یمن ، فلسطین ، شام و عراق و ایران
کی میشود به شوق دیدار روی ماهت
با سیدی حسینی برخیزم از خراسان
اردیبهشت شاعر از هجر تو خزان شد
مثل “رضای آذر” یا “مهدی زمستان”
از کوفه کم ندارد شهری که در نبودت
همواره میفروشد دین را به قیمت نان
گریه دوای درد است، آقا بقول شاعر
“بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران”
علیرضا خاکساری
********************
اشعار امام زمان(عج) – ماه محرم
خواب آشفته به تعبیر چه حاجت دارد
چشم محروم ز دیدار چه قیمت دارد
نا خود آگاه گدای تو سلوکش جور است
تا همان وقت که با هجر ریاضت دارد
تو اگر که به دلم سر بزنی میبینی
بیشتر از همه از نفس شکایت دارد
عاشقی کردم اگر، عاشق رویت بودم
زندگی کردنِ بی عشق خجالت دارد
لحظهها بیتو عذاب است، عذاب است، عذاب
حق بده گر دل من کینهی ساعت دارد
هر چه هستم تو بمان پشت من ای آقاجان
طفل بیچاره نیازی به حمایت دارد
برسانید شبی پای ضریحش باشم
این دل سوختهام میل زیارت دارد
این که افتاده به زیر لگد و پاره شده
چادر زینب کبریست که حرمت دارد
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید