اشعار امام زمان(عج) – ماه صفر
اشعار امام زمان(عج) – اربعین – محمد جواد شیرازی
عاقبت روزی ذبیح ذوالفقارت می شوم
یا شکارم می کنی یا خود شکارت می شوم
افضل الاوقات من وقت به یادت بودن است
لحظه ای که واقعا دلْ بی قرارت می شوم
بی پناه افتاده ام٬ آیا پناهم می دهی؟
مُستَجیر دست های مُستَجارت می شوم
واقعا شرمنده ام با نامه ی آلوده ام
موجب این غصه های بی شمارت می شوم
بین نوکرها به این آواره هم جا می دهی
بین نوکرها سگ ایل و تبارت می شوم
مبتلای تو شدن اصلا نمی آید به من
با دعای مادرت زهرا دچارت می شوم
با ضمانت نامه از شاه خراسان، اربعین
راهی کرب و بلا بهر زیارت می شوم
هر ستونی می روم یاد رقیه می کنم
روضه خوان عمه ی ناقه سوارت می شوم
محمد جواد شیرازی
********************
اشعار امام زمان(عج) – اربعین – محسن حنیفی
کشید آه و سپس سفره ای ز آه انداخت
به چشم خشک تمامی ما نگاه انداخت
به یمن گریه ی بر جون و این لباس سیاه
نظر به سوی غلامان روسیاه انداخت
حبیب پاشده از قبر گوئیا حشر است
نوای روضه اش، او را به اشتباه انداخت
دوباره ناحیه خوانی، دوباره روضه باز
دوباره دسته گریه ز دیده راه انداخت
فرازهای زیارت، لهوف را گریاند
حسین را به زمین تا که ذوالجناح انداخت
صدای ناله ی "و الشمرُ جالسٌ" برخاست
نظر به واقعه ی بین قتلگاه انداخت
برای اینکه سر از پیکرش جدا نکند
به گریه دشنه، خودش را به پای شاه انداخت
دو کاسه خون شده چشمش، به غیرتش برخورد
نظر همینکه به طفلان بی پناه انداخت
خودش برای خودش روضه ی مگو می خواند
نوشت روضه ی ناگفته و به چاه انداخت
محسن حنیفی
********************
اشعار امام زمان(عج) – مصیبت شام – محمد جواد شیرازی
بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگاهم کن
سرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن
درختی بی ثمر هستم، برایت دردسر هستم
خزانم... شاخه ای زردم، کمی آقا نگاهم کن
نشستم با دو چشم تر، خجالت می کشم دیگر
ازین طرزِ عملکردم، کمی آقا نگاهم کن
نکن قلب گدا را خون، نگو سائل برو بیرون
فقیرم... از همه طردم، کمی آقا نگاهم کن
ندارم بیم رسوایی، به امید تماشایی
دم میخانه می گردم، کمی آقا نگاهم کن
برای وصل جنت نه، وُفور ناز و نعمت نه
به عشقت نوکری کردم، کمی آقا نگاهم کن
ز هجرانت نمردم من، به دردت هم نخوردم من
فدای غربتت گردم، کمی آقا نگاهم کن
به سوز سینه ی زهرا، به آه زینب کبری
صدایت می زنم هر دم، کمی آقا نگاهم کن
امان از شام و ویرانه، عقیله بود و بیگانه
دو جمله روضه آوردم، کمی آقا نگاهم کن
من از ضرب لگد خواندم، دوباره روضه بد خواندم
صدایت را در آوردم، کمی آقا نگاهم کن
به یاد غربت زینب، خرابه می روم هر شب
شبیه جغد شبگردم، کمی آقا نگاهم کن
محمد جواد شیرازی
*******************
اشعار امام زمان(عج) – مصیبت شام – علی سپهری
یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده ست...در اینجا کسی هشیار نیست
تو دعامان میکنی، ما بیمحلی میکنیم
هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست
بیقراری از غم هجر تو کار عاشق است
من که عاشق نیستم، وقتی که حالم زار نیست
آخرش میمیرم و رویت ندیده میروم
ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست
زحمتت دادم، برایت درد سر بودم ببخش
در میان نوکرانت مثل من سر بار نیست
باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین
توبه و بدقولی من که همین یکبار نیست
من فقیر و رو سیاهم، بینوایم... بیکسم
همنشینی کریمان با فقیران عار نیست
این دل ویرانه را آباد کن یابنالحسن
بهر این ویرانهدل غیر از شما معمار نیست
دست من در محضرت خالیست میدانم ولی
مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست
من که سر تا پا گناهم... غیر گریه بر حسین
مرهمی بر زخمهای این دل بیمار نیست
زینب و دروازهی ساعات و یک شهر شلوغ
یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست؟
بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا
جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست
مثل اینکه باز از زوار او جا ماندهام
قسمتم کرب و بلا در اربعین انگار نیست
علی سپهری
********************
اشعار امام زمان(عج) – مصیبت شام
تب وصال تو را شب به شب به سر دارد
کسی که از غم تو گریهی سحر دارد
هواییِ تو، هوایی هیچ بامی نیست
تعلقات برای گدا، ضرر دارد
چگونه زندگیاش راحت است و آسوده
یتیم اگر به دلش حسرت پدر دارد
بیا برای غریبیش گریه کن هر روز
که او همیشه به خونِ جگر، نظر دارد
بگیر پشتِ درش دست خالی خود را
فقیر، وقتِ کَرم فیض بیشتر دارد
بگرد روضه به روضه برای دیدن او
بگرد، یار به این روضهها گذر دارد
خدا کند که برات مرا کند امضا
کنار او دل من میل یک سفر دارد
به یُمن تربت اعلای کربلای حسین
نماز و سجدهی من لذتی دگر دارد
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در زیارت عاشورا 5 آبان 95
********************
اشعار امام زمان(عج) – ماه محرم
خواب یاران ؛ استخوانِ در گلو یعنی همین
غافلیم و حاصل دوری از او یعنی همین
عمرمان طی شد به فکر آرزوهای بلند
سُکر جهل آرزو در آرزو یعنی همین
یاد آقا نیستیم و غرق دنیا گشته ایم
زندگی های بدون رنگ و بو یعنی همین
واقعا بی یوسف زهرا همه آواره ایم
صبح تا شب گشتن ما کو به کو یعنی همین
مثل زهرا هرچه دارد وقف مردم می کند
" لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا ..." یعنی همین
تا ظهور دولتش پای ولایت مانده ایم
امنیت از فتنه های پیش رو یعنی همین
اشک روضه بر دل آلوده قیمت می دهد
این که شد بی آبرو با آبرو یعنی همین
بعد سقا حرمت قوم بنی هاشم شکست
در حقیقت داغ اصلی عمو یعنی همین
شیر، گهواره، علی اصغر، سرِ نیزه، عطش
یک رباب و این همه راز مگو یعنی همین
محمد جواد شیرازی
********************
اشعار امام زمان(عج) – ماه محرم – محمد جواد شیرازی
پنهان کنم چگونه هویدایی تو را
یا بین سینه شرح دل آرایی تو را
ظرف مرا شکستی و حالا نشسته ام
تا رو کنم حکایت لیلایی تو را
نفسی لک الوقاء... به عالم نمی دهم
بنده شدن به درگه مولایی تو را
خیلی دعا برای دلم کرده ای ولی
خیلی شکسته ام دل زهرایی تو را
در غفلت زمانه فراموش کرده ام
درد غریبی و غم تنهایی تو را
باید چه کرد این همه رسوایی مرا؟
باید چه کرد این همه آقایی تو را؟
دل مرده ام ولی به حسینیه آمدم
تا جست و جو کنم دم عیسایی تو را
با گریه گفت زینب کبری، برادرم
سنگی شکسته روی تماشایی تو را
دیروز آیه خواندی و با خیزران یزید
برهم زده بلاغت و شیوایی تو را
محمد جواد شیرازی
******************
اشعار امام زمان(عج) - ماه محرم - محمد جواد شیرازی
این دل آلودهام دلبر نمیخواهد مگر
حضرت صاحب زمان نوکر نمیخواهد مگر
بال پرواز مرا سوزاند نارِ معصیت
مرغِ دل تا بامِ دلبر، پر نمیخواهد مگر
غفلت از تو اوج بدبختیِ ما شد ای دریغ
چارهای این دردِ زجرآور نمیخواهد مگر
راه گم کردم بیا یابنالحسن دستم بگیر
ظلمتِ این سینه پیغمبر نمیخواهد مگر
چند وقتی میشود از زندگی سیرم دگر
نوکرت چیزی ز تو دیگر نمیخواهد، مگر_
_روزیِ یکبار روضه در شبِ جمعه حرم
من یقین دارم... دعا باور نمیخواهد مگر
" إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ..." یعنی دل آلودهام...
...شعلهای در زیر خاکستر نمیخواهد مگر
خواستم گریه کنم فرمود فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ
گریه بر ارباب، چشمِ تر نمیخواهد مگر
مادری از عرش آمد سمت خاک کربلا
گفت: این پیکر، کفن آخر نمیخواهد مگر
دست بردار از سرش ای ساربانِ بی وفا
یک سؤال... ارباب انگشتر نمیخواهد مگر
محمد جواد شیرازی