اشعار ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)

 

ای آنکه زیباتر ز پرواز نسیمی

باخاکِ زیرِ پای خود هستی صمیمی

مثل حسن تفسیر ذکر « یا کریمی »

مشهور در عالم به شاهْ عبدالعظیمی

 

بوی حسن می آید از صحن و سرایت

تعظیم دارد سبزیِ گلدسته هایت

 

با چشم هایِ خود گره وا می کنی تو

می آیی و در عشق ، غوغا می کنی تو

با مَقْدَمَتْ این چشمه ، دریا می کنی تو

«ری» را حسینیة زهرا می کنی تو

 

ما تاقیامت خاک بوسِ این حریمیم

مدیونِ احسان ِ تو آقایِ کریمیم

 

عبدالعظیمی عاشقِ پروردگاری

بر آستانِ قربِ حق سر می گذاری

این جمله بس باشد ز اوصافِ تو آری

«تو مُهرِ تأیید از امامِ خویش داری»

 

از بسکه زیبا عهد ، با دلدار بستی

الحق زیارانِ امامِ هادی هستی

 

ما را تو از دستان غم آزاد کردی

از خاک نفرین گشتة ما یاد کردی

در خاک ری کرب و بلا ایجاد کردی

این سرزمین را تو حسین آباد کردی

 

بی شک تو را زهرا فرستاده به ایران

مدیون تو هستیم و آقای خراسان

 

خیلی در این وادی کنارت گریه کردیم

با نوکران بی قرارت گریه کردیم

هر مسلمیه در جوارت گریه کردیم

سینه زنان دُوْرِ مزارت گریه کردیم

 

شاید تسلایِ دل مادر نماییم

شاید که از شرمندگی ها در بیاییم

 

صحن و سرای تو دیارِ گریه کن هاست

هر گوشه از صحنت مزارِ گریه کن هاست

صحنت شبِ جمعه قرارِ گریه کن هاست

چون مادری در انتظارِ گریه کن هاست

 

دلداده و سرگشته ایم الحمدلله

ما یارِ مادر گشته ایم الحمدلله

 

با یک سلام از کویِ تو پر باز کردیم

تا گوشه صحنِ حسین پرواز کردیم

سیر و سلوکِ عاشقی آغاز کردیم

مانند فطرس بر ملائک ناز کردیم

 

راه رسیدن تا خدا، تنها حسین است

زیباترین ذکر لبِ زهرا حسین است

 

شبهایِ جمعه گریه آب و رنگ دارد

پیراهنی که جايِ صدها چنگ دارد

مادر شکایت ها زِ روز جنگ دارد

گوید چرا رویِ تو جای سنگ دارد

 

گوید مرا با روضه هایت پیر کردی

مثل خودم زیرِ لگدها گیر کردی

 

مانند من ترکیب ِ ابرویت بهم ریخت

با هر تکانِ ضربه گیسویت بهم ریخت

خوردی زمین و وضع پهلویت بهم ریخت

آتش گرفتی، حالت رویت بهم ریخت

 

خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو

آشفته گیسو زیرِ دست و پا شدی تو

 

بر نیزه ها و نیزه دارِ پست لعنت

بر آنکه راهِ حنجرت را بست لعنت

بر خیزران وتشت و قومی مست لعنت

بر آنکه دندان تو را بشکست لعنت

 

با هر تکان خیزران زینب زمین خورد

از تشت و افتاد و سرت با لب زمین خورد

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 14 دی ماه 95

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) – سید پوریا هاشمی

 

با گنبدت قشنگ شده آسمان ما

کهف حصین توست همیشه امان ما

مهمان شهرما شدی و میزبان ما

یاسید الکریم فدای تو جان ما

 

دارالسلام سوختن ما شدی بس است

اصلا همینکه هموطن ما شدی بس است

 

صحنت بهشت ما شد و جنت نشین شدیم

ما سنگهای خاره کنارت نگین شدیم

هفته به هفته راهی این سرزمین شدیم

از لطف آنچنانی تو اینچنین شدیم

 

که سائل و غلام حسینیم تاابد

بیتاب صبح و شام حسینیم تاابد

 

اوقات شرعی تو ز اوقات کربلاست

ساعات تو تداعی ساعات کربلاست

خیری که داده ای تو ز خیرات کربلاست

یعنی مقام تو ز مقامات کربلاست

 

سرمست ازین شراب پیاپی شدیم ما

چون کربلایی سفر ری شدیم ما

 

اینجا کسی برای سرت خنجری نبرد

عمامه و عبای تورا لشگری نبرد

نامردی از سر حرمت معجری نبرد

از دست و پای دختر تو زیوری نبرد

 

از خیمه ی تو آتش و دودی هوا نرفت

یک سم اسب هم روی جسم شما نرفت

 

سید پوریا هاشمی

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) – حبیب باقر زاده

 

ناگهان قید قیل و قال زدم

پرسه در عالم خیال زدم

به کتاب غزل که فال زدم ...

تا به اوج کرانه بال زدم

 

سرخوشم از همین طرب هایم

میخورم یک به یک رطب هایم

 

ماه روی زمین هویدا شد

خشکسالی بدل به دریا شد

بارور نسل پاک زهرا شد

مایه افتخار دنیا شد

 

پسری ذوالنعیم آمده است

شاه عبدالعظیم آمده است

 

به حضورت سلام یا سید

احترامی مدام یا سید

حرف من یک کلام یا سید

شاهی و من غلام یا سید

 

سایه ات بر سر محبان است

 مثل ابری که غرق باران است

 

آمدی شهرری گلستان شد

پایگاهی برای قرآن شد

حرمت کربلای ایران شد

قبله مردمان تهران شد

 

کاش قبرم در این حرم باشد

ضامنم حضرت کرم باشد

 

سیدی از تبار زهرایی

ری شد از مقدمت مسیحایی

تا تو هستی نمی روم جایی

چون امیر قبیله مایی

 

گفته در شانتان گل زهرا

که تو هستی "وَلیُنا حَقٰا"

 

با ورودت صفا به پا کردی

حوزه علمیه بنا کردی

تو مرا بنده خدا کردی

شهرری را تو کربلا کردی

 

شده ام از اهالی شهرت

می برم فیض از یم بحرت

 

جان عالم فدای رضوانت

به فدای رواق و ایوانت

علمای زمانه حیرانت

طیب و حق شناس مهمانت

 

در حریمت چه لذتی بردم

از غذاهای حضرتی خوردم

 

چه رواقی چه گنبدی داری

خوش به حالت چه مرقدی داری

خادمان زبانزدی داری

سیل زوار بیحدی داری

 

حرف صحن و سرا شده ای وای

صحبت از مجتبی شده ای وای

 

کاش قبر حسن بنایی داشت

کاش هم صحن و هم سرایی داشت

کاش یک گنبد طلایی داشت

روضه خوانهای باصفایی داشت

 

ری کجا و بقیع خاک آلود

کاش هیئت مدینه مهمان بود

 

حبیب باقر زاده

 

********************

 

اشعار ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) – حبیب باقر زاده

 

میل پرواز در پرم دارم

شوق رفتن به یک حرم دارم

 

کاش می شد که من پیاده کنم

ایده هایی که در سرم دارم

 

بی دلیل است نا امیدی من

حضرت صاحب کرم دارم

 

چه نیازی به این وآن تا که

حضرت عشق در برم دارم

 

مادرم گفته نوکرت باشم

هرچه دارم ز مادرم دارم

 

عمر من پیش پای تو طی شد

قبله من حوالی ری شد

 

شکر همسایه شما هستم

زائر صحن با صفا هستم

 

هر شب جمعه با طنین کمیل

بنده درگاه خدا هستم

 

من مدینه نرفته ام اما

زائر پور مجتبی هستم

 

تو به ما عزت و بها دادی

با وجود تو پر بها هستم

 

حرمت مثل صحن ارباب است

جزو زوار کربلا هستم

 

سفره داری کریم دارم من

شاه عبدالعظیم دارم من

 

صحن دل گشته باز طوفانی

شهرری شد دوباره بارانی

 

کاش می شد که خادمت باشم

در حریمت شوم نگهبانی

 

هر چه داریم از شما داریم

یکه تاز مسیر عرفانی

 

بعد توس و پس از قم وشیراز

چارمین نور ناب ایرانی

 

و چنین گفت حضرت آقا:

قبله مردمان تهرانی

 

سیدی پرچم شما بالاست

جده ات شخص حضرت زهراست

 

حاجتم را روا نما آقا

رزق من را عطا نما آقا

 

تو صدا کن فقط مرا سائل

من صدا می کنم تو را آقا

 

دست من نیست می رسم وقتی..

به حرم می شوم رها آقا

 

سه شب مسلمیه ی هر سال

حرمت وعده گاه ما آقا

 

خواهش این گدا فقط این است

یک شب جمعه کربلا آقا

 

حق همسایگی ادا کردی

تو مرا بنده خدا کردی

 

نشده قسمت شما غربت

تو ندیدی میان ما غربت

 

به خودش تا ابد نخواهد دید

کمی این صحن با صفا غربت

 

همه جانها فدای جد شما

که شده سهم مجتبی غربت

 

نه ضریحی نه گنبد و حرمی

قسمت او شده چرا غربت ؟

 

دست در دست مادرش بود و ...

سهم او بین کوچه ها غربت

 

ناگهان دید مادرش افتاد

جلوی دیده ترش افتاد

 

حبیب باقرزاده