اشعار فاطمیه – اشعار مدح امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س)
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – محمد جواد شیرازی
گاهی میان راه عقب را نگاه کن
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن
بی خود نبوده که شب و روزت علی شده
از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن
هرگز پیِ فلان و فلان زاده ها نرو
در راه عشق، اصل و نسب را نگاه کن
از برکت زراعت حیدر چنین شده
شیرینی میان رطب را نگاه کن
هرجا که رد شده است بهشتی بپا شده
خاک نجف وجب به وجب را نگاه کن
سوگند میخورم که به چشمش طلا کند
در زیر پاش ظرف حلب را نگاه کن
از من نپرس این همه سائل برای چیست؟!
کیسه به دوشِ نیمه ی شب را نگاه کن
تا که طبیب شد، همه بیمار او شدند
خیل گدای پشت مطب را نگاه کن
در جنگ تن به تن که همه خوف کرده اند
تنها امیرِ داوطلب را نگاه کن
عمربن عبدود سر خود را به باد داد
بنشین و رزم شیر عرب را نگاه کن
نَفسُ الرَّسول بودن او جای خود سپس...
"زوج البتول" گشت... "لقب" را نگاه کن
نذر نگاه او صدقه، سر عطا نما
یعنی طریق ام وهب را نگاه کن
زهرا اجازه داد... محب علی شدیم
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن
محمد جواد شیرازی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – وحید محمدی
دل خوشی یعنی خدا را داشتن
در بهشت لطف او جا داشتن
بین سینه حب مولا داشتن
مادری مانند زهرا داشتن
دل خوشی یعنی دو دنیا مال ماست
روز محشر فاطمه دنبال ماست
بندگی یعنی عبادات شبش
ذکر تسبیحات بر روی لبش
سجده های غرق نور زینبش
آن حجابی که رسید از مکتبش
بندگی یعنی حجاب فاطمه
سجده های ناب ناب فاطمه
عشق یعنی خنده های فاطمه
پر گرفتن در هوای فاطمه
نوکری کردن برای فاطمه
با امید یک دعای فاطمه
عشق یعنی یک نگاه مادری
سر پناهی در پناه مادری
زندگی یعنی سکوتی پر سرور
انعکاس نور در سیمای نور
و بساط عاشقی ها جور جور
دور باد از زندگیشان چشم شور
زندگی یعنی بهشت بندگی
بندگی کردن برای زندگی
سادگی یعنی به کم ها ساختن
در تنور خانه نان را ساختن
و حصیری زیر پا انداختن
نه به دنیا و طلا دل باختن
سادگی یعنی دو لیوان گلی
وصله نعلین مولایم علی
وحید محمدی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – رضا قاسمی
وصف تو چنان است ، که انشا شدنی نیست
هر چند نوشتیم ، "به مولا" شدنی نیست
مدح تو به قرآن مجید است ، "به قرآن"
با شعر و غزل ، وصف تو املا شدنی نیست
من ، "وحده ضمیرم" ، صفتم "هیچ وَ پوچ" است
این وحده ی "من" جز درِ تو "ما" شدنی نیست
ظرف دل من کوچک و عشق تو بزرگ است
ظرفیت این عشق ، به دل ، جا شدنی نیست
دل مرده ی آلوده ی افتاده ز پا را
غیر از نفس هوی تو احیا شدنی نیست
تعظیم کنم رو به ضریح ملکوتی ت
جز خانه ی تو گردن من تا شدنی نیست
هرگز تو نگفتی به گدای حرم خود
این حاجت تو سخت بود ، یا شدنی نیست
امروز ، بده حاجت "ایوانی" من را
اصلا بخدا صحبت فردا ، شدنی نیست
هر کس که تو ردّش بکنی ، زشت ترین است
آنقدر ، شود زشت ، که زیبا شدنی نیست
هر کس که بخواهد بشود بنده ی حیدر
بی مرحمت حضرت زهرا ، شدنی نیست
شیرینی عشق تو بود شهدِ عسلگون
تلخیِ بدون تو ، مربّا شدنی نیست
ما شهره به دیوانگی و عشق و جنونیم
ماهیت این عشق ، که حاشا شدنی نیست
مَن ماتَ عَلی حُبّ علی ، ماتَ "شَهیدا"
بی تو بخدا لفظ "شَهیدا" شدنی نیست
باد نفس تیغ تو بر هر که وزیده
تا روز قیامت بخدا پا شدنی نیست
رضا قاسمی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – سید پوریا هاشمی
نور ذات الله بین روح و جان من علی ست
با زمین کاری ندارم آسمان من علی ست
به عصای دست نوکرهای این خانه قسم
که عصای قرص دست ناتوان من علی ست
کل توحید و نبوت در ولایت جمع شد
ای مسلمانها به این قرآن اذان من علی ست
ذکر یا حیدر سر سبز مرا برباد داد
سر نمیخواهم که سرخی زبان من علی ست
نیت حج کرده ام احرام خود را بسته ام
کعبه ام صحن نجف سنگ نشان من علی ست
در شلوغی حرم وقتی که راهم داده است
در شلوغی قیامت هم امان من علی ست
سائل بن سائل بن سائل بن سائلم
از ازل ارباب کل خاندان من علی ست
با علی و یا علی دارم عبادت میکنم
فاش میگویم مفاتیح الجنان من علی ست
لذت یا من توکلت علیک من حسین
لذت یا من الیک المستعان من علی ست
غالبا خرج پسر از جیب بابا میرسد
اربعین در کربلا پس میزبان من علی ست
سید پوریا هاشمی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – سید پوریا هاشمی
اسم تو بال و پر ماست مدد یا محسن
خنکای جگر ماست مدد یا محسن
کار با خلق نداریم سگ کوی توایم
دست لطفت به سر ماست مدد یا محسن
نفس فاطمه ای و نفس ما شده ای
به عطایت نظر ماست مدد یا محسن
جبهه اول شیعه جریان کوچه ست
محسنیه سپر ماست مدد یا محسن
سود این است که حساس به نامت باشیم
بی خیالی ضرر ماست مدد یا محسن
به تلافی سحرهای پر از درد علی
ذکر خیر سحر ماست مدد یا محسن
در پی قبر تو هرجای مدینه عمریست..
این دل دربه در ماست مدد یا محسن
کوری چشم هرآنکس که جسارت به تو کرد
اسم تو بال و پر ماست مدد یا محسن
سید پوریا هاشمی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – رضا قاسمی
من آن اسیر توام ، از اسیرهای نجف
یکی ز خیل تو ، از سر به زیرهای نجف
منِ فقیر ، فقط جمع میشود با تو
و ما شویم ، یکی از ضمیرهای نجف
به سفره های سلاطین که اعتنا نکنم
فدای لقمه ی نان و پنیرهای نجف
به کاخ های بهشتی ورود خواهم کرد
دمِ ورود ، به مهمان پذیرهای نجف
گدا نوازترین شاه عالمی حیدر
مرا حساب ، بکن از فقیرهای نجف
تویی امیر دو عالم ، تویی امیر نجف
و عرشیان ، همه عبدالامیرهای نجف
صراطِ ما نجف و اهدنا الصراط ، تویی
میانبر است ، تماماً ، مسیرهای نجف
چه میشود که شبی میهمانتان بشوم
یکی از آن همه عید غدیرهای نجف
بگیر جان مرا وقت دیدن ایوان ...
اضافه کن تو به این مرگ و میرهای نجف
رضا قاسمی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – حسن کردی
بی نام تو زهرا گره ای واشدنی نیست
هرگز نفسی بی تو مسیحا شدنی نیست
بوسیدن دستان تو معراج رسول است
فرزند کسی ام ابیها شدنی نیست
سلمان که مسلمان شده دست نبی بود
فهمید که بی مهر تو منا شدنی نیست
خورشید زیادی ست به هر جا که تو باشی
مانند تو هر زهره که زهرا شدنی نیست
از چشم تو تا عرش خدا فاصله ای نیست
بی عطر تو فردوس فریبا شدنی نیست
باید که خدا بر قلمم واژه گذارد
چون جمله هم شأن تو پیدا شدنی نیست
تو منحصرآ بانی این چرخ کبودی
در خلقت ما نقش تو حاشا شدنی نیست
حسن کردی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – محمد کابلی
از مشت خاک آدم و حوا که آفرید
فردوس وعرش و فرش و ثریا که آفرید
ادریس و شیث و نوح و مسیحا که آفرید
همچون نبی پیمبر عظما که آفرید
مثل علی امیر معلا که آفرید
بعدش که یازده گل زیبا که آفرید
ازخاک پایشان گل مارا که آفرید
وقتی تمام ارض و سما را که آفرید
گفت ای نبی هرآنچه درعالم به پاشده
تنها به عشق حضرت زهرا بنا شده
بعدش به نام نامیه او کوثر آفرید
او را خدا برای خودش دلبر آفرید
محشر نمود و فاطمه را محشر آفرید
از آسیه،ز هاجر و مریم، سر آفرید
بر بانوان هر دو جهان سرور آفرید
او را برای امت خود مادر آفرید
اصلا به عشق فاطمه پیغمبر آفرید
تنها برای فاطمه او حیدر آفرید
اینگونه شدکه فاطمه قلب خدا گرفت
آری به لطف فاطمه هستی بنا گرفت
حالا گدای او شده ایم وخوشا به ما
عبد عطای او شده ایم و خوشابه ما
مست ولای او شده ایم و خوشابه ما
غرق دعای او شده ایم و خوشا به ما
دل مبتلای او شده ایم و خوشابه ما
عمری فدای او شده ایم و خوشا به ما
اصلا برای او شده ایم و خوشا به ما
چون بچه های اوشده ایم وخوشابه ما
وقتی که مادر همه ی ماست فاطمه
پس زیرپاش جنت الأعلاست فاطمه
هستی اگرچه عبد و غلام ائمه است
جن و پری اگرچه که رام ائمه است
هر دو جهان اگرچه به نام ائمه است
این بهترین سخن ز کلام ائمه است:
او حجت خدابه تمام ائمه است
ریحانه النبی و امام ائمه است
شأنش بلندتر زمقام ائمه است
اومادرپیمبرو مام ائمه است
مدحش همین قدرکه خودش یک قیامت است
فضه کنیز او به مقام شفاعت است
محمد کابلی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – محمد حسن بیات لو
مینویسم دوباره از سر خط
نام زیبای حضرت زهرا
مینویسم که هرکه جای خودش
آسمان جای حضرت زهرا
می نویسم که کاشف الکربِ
" علیِ مرتضاست " لبخندش
می نویسم که فاتح خیبر
نام "زهراست" نقشِ سربندش
هر چه از او نوشته ام تا حال
به خدا در خور مقامش نیست
به عذاب خدا گرفتار است
هرکه در فکر احترامش نیست
آسمان ها حیاط خلوت او
عرش حق صحن خانه ی گلی اش
شامل هر کسی نمی گردد
به خدا افتخار سائلی اش
می نویسم دوباره از سر خط
نام زیبای حضرت "زهرا"
معنی اسم اعظم حق بود
یا علی های حضرت "زهرا"
حوریه ، انسیه ، زکیه ، بتول
راضیه،مرضیه، همان زهراست
آنکه محروم شد ز حق خودش
شده بانوی بی نشان؛ زهراست
بهترین مادر است در عالم
همسر خوب و مهربان علیست
این جوان بانویی که می گویم
روشنی بخش دیدگان علیست
می نویسم بهشت زیبا هست
جزء زیباترین مکان ها نیست
زندگی های مشترک دیدیم...
زندگی "علی و زهرا" نیست
می نویسم قیامت کبری
بسته مانده به یک تلنگر او
هرکجا مشکلی به کارت خورد
صد و ده بار عاشقانه بگو
یاعلی - تا که حضرت زهرا
گره از مشکل تو وا بکند
زیر دِین کسی نمی ماند
هرچه میخواهی او عطا بکند
محمدحسن بیات لو
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – محمد جواد شیرازی
گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود
چنگی به دل نمی زد اگر مرتضی نبود
شایسته است رو به نجف، عاشق علی
شب را سحر کند همه در حالت سجود
روح الامین ز جانب حق ذاکر علی است
گهگاه اگر به سمت نبی می کند فرود
ما را ز خاک پای علی آفریده اند
در کثرتیم اگر همه از وحدت وجود
تنها امیر هر دو جهان گشته مرتضی
کوری چشم دومی و آن زن حسود
حاجی به دور کعبه و ما دور مرتضی
حج ها بدون حب علی واقعا چه سود؟!
من خاک پای هرکه شده زائر علی
بر زائران خاک نجف رحمت و درود
رفتم بهشتِ مشهد و کرب و بلا ولی
خاک بهشت هم به دلم چون نجف نبود
حال دلم بد است، نجف روزی ام کنید
رحمت به شاعری که به شعر این چنین سرود:
"چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است"
ایوان طلای یار، دل از عاشقان ربود
با ذکر یاعلی ز جهان محو می کنیم
آل سعود روزی و روز دگر یهود
محمد جواد شیرازی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – علی اکبر لطیفیان
همه تسبیح به دست اند به تسبیحاتش
همه تفسیر به دست اند پى آیاتش
باطنش جاى خودش ، ظاهر او هم سِر است
ما تماماً همه محویم ، تماماً ماتش
فاطمه عبد خدا هست ولى رب من است
کافرم گر نتوانم بکنم اثباتش
چه کسى دیده که از عرش کسى برگردد
ز آن همه جلوه فقط سیب شود سوغاتش
می رسیدند به هم تا که على و زهرا
رو به رو می شد ؛ در اصل على با ذاتش
عابدان سر به بر اندر طمع روضه ی خلد
عاشقان جان به کف اندر طلب مرضاتش
دور تا دور قدش را وسط کوچه ى شهر
می گرفتند ملائک پى تشریفاتش
آن نمازى که در آن صحبتى از فاطمه نیست
صاحبش را برساند به جهنم ... آتش
حرم فاطمه با خاک نجف باید ساخت
وقف زهراست نجف با همه ى ذرّاتش
در زدن یا نزدن فرق ندارد اینجا
نیست وابسته ى سائل کرم بالذاتش
مهر خانوم برایش به دو عالم کافى ست
هر که باشد پى جبران شدن مافاتش
آن فلانى و فلانى و فلانى سه بت اند
لعنت شیعه به ” عزى ” به ” هبل ” به ” لات `ش
علی اکبر لطیفیان
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – محمد جواد شیرازی
مستجیرٌ بکم... سلام آقا، ناجی انبیا علی جانم
مهبط الوحی، معدن الرحمة، یا أخَ المصطفیٰ علی جانم
مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم
لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم
با دلی پر گناه آمده ام، باز هم رو سیاه آمده ام
به امید پناه آمده ام، مَن أتٰکُم نَجیٰ علی جانم
عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله
آبروی همین امین الله، آبروی دعا علی جانم
مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است
بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علی جانم
گرچه آلوده ام ولی گفتم، در نجف بی معطلی گفتم
صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علی جانم
جلوه ی پنج تن شما هستی، قل هو الله من شما هستی
اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علی جانم
ای نمایانگر مسیر از چاه، بی تو هر بنده می شود گمراه
نقطه ی تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علی جانم
شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم
گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علی جانم
لالم از گفتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما
هر چه دارم همه برای شما، لَكَ روحی فِدا علی جانم
هادیِ راه سر به راهم کن، تو فقط لحظه ای نگاهم کن
برده ات می شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم
به قلم میخورم قسم، به کتاب... سائلت را نمی کنی تو جواب
تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علی جانم
محمد جواد شیرازی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – محمد جواد شیرازی
یا علی گفتم جنونم باز هم بسیار شد
نقطه بودم حب حیدر دور من پرگار شد
معصیت کردم ولی هربار دستم را گرفت
اولش ستار شد، بعدش خودش غفار شد
بی وفا بودم ولی آقا فقط لطفش رسید
بر گدایی که همیشه بر سرش سربار شد
حب جنت، نه... که مقصود اقتدا بر مرتضاست
در دل شب ها اگر عبد علی بیدار شد
نام مولا چون محمد رکن آیین من است
پس دو باری نام او هم در اذان تکرار شد
حق تعالی خواست تا حیدر مراد ما شود
در قبول هر عمل حب علی معیار شد
روی هر برگِ درختی حک شده نام علی
این علی های رُخَم را فاطمه معمار شد
ذکر هر مرغی در عالم نام زیبای علی است
هر دم و هر بازدم که خارج از منقار شد
دشمنانش هم همه مدح و ثنایش گفته اند
"لافتی إلّا علی..." اصلا مگر انکار شد؟
کار هر کس نیست فتح خندق و بدر و حنین
قصه ها دارد اگر که در لقب کرار شد
وارث علم نبی و حاکم روز جزا...
...سنجش اعمال و سیفِ حضرت قهار شد
یا من أرجوه لکل خیرِ من تنها علی است
باطن اذکار شد، او مخزنُ الاسرار شد
من نمی دانم چه سِری دارد ایوان نجف
هر کسی یک بار آمد بعد از آن بیمار شد
شد بنا قبرش میان قلب هر کس عاشق است
ای بنازم این حرم را کعبه ی سیار شد
محمد جواد شیرازی
*******************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – جعفر ابوالفتحی
عشقش به عمق جان عاشقها سرایت کرد
آن مادری که از ولای حق حمایت کرد
با بودنش احساس احمد بی نیازی بود
در زندگی عشقش محمد را کفایت کرد
خالق برای آبرو دادن به قرآنش
با سوره ی کوثر وجودش را حکایت کرد
در جذبه های بی کرانش بی نهایت گشت
حیران شد آنکه در مقام او درایت کرد
با دست خود حتی مسیحی را غذا می داد
با چادرش حتی کلیمی را هدایت کرد
اعمال او تأویل آیات سعادت بود
افعال او تفسیر معنای ولایت کرد
تن پوش زیبایی فقط از دار دنیا داشت
شام زفاف آن را به یک سائل عنایت کرد
نه سال مولا خم به ابرویش نمی افتاد
کامل حقوق همسر خود را رعایت کرد
مولا علی راضی راضی بود از زهرا
مولا همیشه نزدش احساس رضایت کرد
جعفر ابوالفتحی
********************
اشعار فاطمیه – اشعار مدح – سید حسن خوشزاد
ما اهل دلیم و در و بامی نشناسیم
از جنس گلیم و جم و جامی نشناسیم
ما رهرو عشقیم و جنون مدرسه ی ماست
جز زمزمه ی عشق کلامی نشناسیم
دردیست عوامی که دگر چاره ندارد
ما یکدله گانیم و عوامی نشناسیم
هر لحظه پیامی رسد از سوی نگاری
جز دستخط دوست پیامی نشناسیم
ما شیعه ی اوییم که از نطفه ی پاکیم
ما نطفه ی نا پاک و حرامی نشناسیم
این سلطنت عشق فقط لایق مولاست
جز آل علی هیچ زمامی نشناسیم
صد شکر که بیزار از این پست و مقامیم
ما سوته دلان پست و مقامی نشناسیم
در دایره ی مذهب و در سیطره ی حق
جز سلطه ی اسلام نظامی نشناسیم
ما نسل غدیریم و پس از رحلت احمد
جز حیدر کرار امامی نشناسیم
ننگ است سر سفره ی هر سفله نشستن
جز سفره ی صدیقه طعامی نشناسیم
یک ماه کند جلوه و آن مهدی زهراست
جز طلعت او بدر تمامی نشناسیم
مرغیم به هر شاخه و بامی نشناسیم
از روی طمع دانه و دامی نشناسیم
خوش زاد اگر صد دله گان ابله و خامند
ما پخته از آنیم که خامی نشناسیم
سید حسن خوشزاد