اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – محمد حسین رحیمیان

 

رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه

نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه

گرفته است بهانه دلم برای مدینه

فدای چار امام گره گشای مدینه

 

کبوتر دل من تا بقیع گشته مسافر

سلام مقصد پنجم ! سلام حضرت باقر

 

نبود این دل ما حیدری اگر تو نبودی

نبود روزی ما نوکری اگر تو نبودی

نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی

نداشت جسم تشیع سری اگر تو نبودی

 

بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت

غلام حیدر و زهرا شدیم با زحماتت

 

تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت

تویی که درک خلایق نمی رسد به مقامت

شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت

شده است منبر روضه حیات بخش ز نامت

 

همیشه کرده حدیث تو گرم روضه ما را

نتیجه های تلاش توایم و صادقت آقا

 

امام پنجم عالم ، امید پنج تنی تو

بزرگ تر ز تمام تصورات منی تو

فدای عزم بلندت ، امام بت شکنی تو

خودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو

 

تویی که وارث جمع فضائل حسنینی

امام امتی و میوه دل حسنینی

 

همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت

زبانزد است در عالم همیشه جود و عطایت

بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمت

و در مرام شما نیست دین به غیر محبت

 

تو و کرم ، تو و بخشش ، تو و عطای فراوان

همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان

 

تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است

به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است

به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است

بقیع بی حرمت هم بهشت اهل یقین است

 

به رغم خواسته ی منکران اصل ولایت

حرم نداشتنت هم نکرد کم ز مقامت

 

تو یادگار شهید غروب حادثه هایی

تو در تمامی حالات ، یاد کرببلایی

ز کودکیت تو دلتنگ سیدالشهدایی

تو داغدار امام ِ مُرَمِّلٌ بِدِمایی

 

چهار سالگی ات را نمی بری دمی از یاد

رقیه بین خرابه جلوی چشم تو جان داد

 

محمد حسین رحیمیان

فروردین ۹۶

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – علیرضا وفایی

 

از قرص ماه چهره ی تو آفتاب ریخت

تا آسمان چشم گشودی شهاب ریخت

 

روزی که آمدی به گمانم ، ز آسمان

جای نزول آیه ی باران شراب ریخت

 

وقتی که آمدی به زمین ، پشت پای تو

گویا که جبرییل ز چشمش گلاب ریخت

 

خاک قدوم خادم تو طوطیای چشم

روی سر عدوی تو باید عذاب ریخت

 

تو پای درس مکتب سجاد بوده ای

از هر کلام درس تو صدها کتاب ریخت

 

هر کس که شیعه است یقین مذهبی ز توست

حتی رییس مکتبمان مکتبی ز توست

 

بند دوم

 

ذره به لطف چشم تو خورشید می شود

گرد و غبار ، زهره و ناهید می شود

 

هر نا امیدی از طرف خلق می رسد

در بارگاه قدس تو امید می شود

 

خوشبخت آن کسی ست که در سایه ی شماست

چون که فنای راه تو ، جاوید می شود

 

چشمان تو به گبر به بیفتد بدون شک

از عارفان خطه ی توحید می شود

 

وقتی که جاری است به لب اسم اعظمت

از دل به غیر یاد تو تبعید می شود

 

من در رکاب غیر تو زانو نمی زنم

غیر از شما به هیچکسی رو نمی زنم

 

بند سوم

 

تو پنجمین نتیجه ی نخل امامتی

تو هفتمین سفینه ی دریای عصمتی

 

آیینه ی تمام نمای حسینی و ...

مثل پدربزرگ خودت با صلابتی

 

خود را به خادمان تو منصوب می کند

هر آنکسی که داشته یک جو لیاقتی

 

اینگونه نیست قاعده ی انتخاب ها

از دامن تو هر که بگیرد به راحتی

 

روز ولادت تو شب آرزوی ماست

من آرزو به دل شده ام از زیارتی

 

ای پنجمین شمایل مولا خوش آمدی

هم بازی رقیه ، به دنیا خوش آمدی

 

بند چهارم

 

از خاطرات آن سفر پر بلا بگو

هم بازی رقیه تو از کربلا بگو

 

در آن غروب بهت گرفته چه دیده ای

از اضطراب دختر خیرالنسا بگو

 

هم سن و سال های تو در خیمه سوختند

از گوشواره های همان بچه ها بگو

 

پای برهنه روی مغیلان دویده اید

مقتل بخوان و اندکی از ماجرا بگو

 

گر چه مکدرید از آن مجلس شراب

از داستان آن سر و طشت طلا بگو

 

بر شانه بار داغ بلا را کشیده ای

از خیزران و آن لب و دندان چه دیده ای

 

علیرضا وفایی

برگرفته از کانال حدیث اشک

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – حسن لطفی

 

جلوه می بارد از جمال علی

جذبه می جوشد از جلال علی

 

هر که دارد خدا به خاطر اوست

هر که دارد خدا حلال علی

 

مرتضی را چه کار با عالم

هست عالم فقط وبال علی

 

ای نفسهات در خصال صدوق

ای بزرگیت از خصال علی

 

همه ی حرف توست قال نبی

همه ی حال توست حال علی

 

آمدی تا که با تو ما برسیم

ما همه میوه های کال علی

 

لطف زهرا تو را به ما دادند

از کرمخانه ی عیال علی

** 

ای نماز مطهر زهرا

سجده های معطر زهرا

 

خیره ای بر مقاماتش

مثل قابی برابر زهرا

 

می وزد در هوای گیسوت

عطر گلهای قمصر زهرا

 

آسمانی و مژده ات را داد

به زمینی ها پیمبر زهرا

 

بی خودی نیست فاطمی هستی

پُری از نور کوثر زهرا

 

می زند موج در احادیثت

جلوه های مکرر زهرا

 

با شما جبرئیل نام مرا

 می رساند به محضر زهرا

 **

ای طلوع علی الدوام حسن

آفتاب بلند بام حسن

 

جابر آورده ات سلام رسول

مادرت گفته ات سلام حسن

 

می رسند از تبار مادریت

هفت معصوم بر امام حسن

 

حسنی زاده ای ز آل حسین

ای حسینی ترین کلام حسن

 

دست تو دست مجتبای کریم

به تو زیبنده است نام حسن

 

بسکه داری ارادتش آقا

در بقیعی به احترام حسن

 

خوشبحالت کنار او هستی

ای تمام علی تمام حسن

 **

ای محمد ترین دعای حسین

دومین احمد حرای حسین

 

آمدی تا به انتها برسد

امتدادی از ابتدای حسین

 

از پدر ارث برده است عمری

سر این شانه ات روای حسین

 

آنکه روزی حسین منی گفت

گفت بعدش تویی برای حسین

 

ای علی اکبر امام شده

اکبر بعد کربلای حسین

 

تو حسینیه ی خدا هستی

با تو ماندیم در هجای حسین

 

حسن لطفی

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – امیر عظیمی

 

شب است و باز، مبارک شبی است؛ ای ساقی

کلید میکده در دست کیست، ای ساقی

فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی

 

بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز

به کام شیعه ی زین العباد، زمزم ریز

 

خدا به شهر مدینه، دوباره عزت داد

به سفره ی دل شیعه، عجیب برکت داد

و نور فاطمه را پنج دفعه، حرکت داد

 

تمام شوکت و عزت، نزول فرموده

امام باقر امت، نزول فرموده

 

شکست پوزه ی شیطان، فرشته غالب شد

گدای نان شب، اینبار؛ گنج صاحب شد

به خاک خانه سجاد، سجده واجب شد

 

ملائکه، همه از عرش؛ سوی سجادند

پیمبران، همه تبریک گوی سجادند

 

ز شاهراه نبوت، مسیر و جاده ی وحی

رسیده کودک قرآن، امام زاده ی وحی

محمد بن علی، پنجمین نواده ی وحی

 

نبود روی زمین، بی امام ها؛ دینی

بدون باقر و صادق، چه دین و آیینی؟!

 

خبر دهید که آمد تجسّمِ کوثر

بگو به شیعه: «فصلّ لِرَبِّکَ وَ أنحَر»

به خصم حضرت حیدر، بگو:« هُوَالاَبتَر»

 

کلام آل پیمبر، کلام اسلام است

و «قال باقر» شیعه تمام اسلام است

 

حدیث از لب لعلش، شنیدنی است فقط

روایت از پسر وحی گفتنی است، فقط

درون مدرسه اش، درس خواندنی است؛ فقط

 

از این ذوات مقدس، حصول علم نکوست

درون مکتب باقر، "کلیم" دانشجوست

 

به لطف حضرت باقر، علوم؛ احیا شد

معارف از کرم او به قدر دریا شد

تشیع از کمک و دستگیری اش، پا شد

 

چقدر مزرعه ی حوزه هاش، پر بارند

هزار قاضی و بهجت به او بدهکارند

 

خدا کند که من امسال، زائرش باشم

به کوری سلفی ها، مسافرش باشم

به اعتکاف حریمش، مجاورش باشم

 

بقیع؛ تربت باقر، دل پری دارد

نه شمعی و نه چراغی، نه زائری دارد

 

 به یاد کودکی او، بگو: سلام حسین!

«سلام جدّ غریبم، سلام، امام حسین!

تو رفتی و چه کشیدند، عمه هام، حسین!

 

سلام زینب و نجمه، سکینه و کلثوم

سلام عمه، سه ساله؛ رقیه ی معصوم 

 

امیر عظیمی

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – علیرضا خاکساری

 

خبر رسیده که امشب ز راه دور می آیی

میان حُلّه ی عرشی غرق نور می آیی

 

خبر رسیده همه محو روشنای تو هستند

شبیه آینه هایی چنان بلور می آیی

 

ابهت است که در چشم های تو شده نازل

چه با شکوه ولی خالی از غرور می آیی

 

پدر تو را  ز خدایش میان سجده گرفته

سلام روی لبت غرق در سرور می آیی

 

رجب مرّجب اگر شد به یمن مقدم تان بود

شبیه نهر پر از باده ی طهور می آیی

 

نسب نسب همه عالی مقام ها متعالی

به دامن علوی ها حسین پور ! می آیی

 

مفاعلن فعلاتن محمد بن علی شد

مگر تو هم به میان دل بحور می آیی؟

**

به اختیار خودت انتخاب را به تو دادند

تمام ادعیه ی مستجاب را به تو دادند

 

سخاوت و نفس و سادگی مادر آب و

شجاعت و جگر بوتراب را به تو دادند

 

طبیعی است در عالم مَثل نداشته باشی

چرا که پرتو شش آفتاب را به تو دادند

 

پدر بزرگ کریم و کریمه مادر پاکت

کریمی و کرم بی حساب را به تو دادند

 

رسیدی از پس پرده مگر که فقه بگویی

به امر خالق یکتا کتاب را به تو دادند

 

برای اینکه بگردم همیشه در پی ات آقا

سوال را به من اما جواب را به تو دادند

 

میان این همه واژه به من "رعیت ساده"

و لفظ جالب "عالیجناب" را به تو دادند

 

دلیل حال خوش من فقط تویی تو چرا که

همیشه مرهم حال خراب را به تو دادند

 

به اتفاق پدر ،عمه های کرببلایی

در انتها عَلَم انقلاب را به تو دادند

 

به این نتیجه رسیدم گریز روضه همین جاست

یکی دو مرتبه طفل رباب را به تو دادند

 

بگو که لحظه ی مرثیه خوانی همگانی

همیشه روضه ی قحطی آب را به تو دادند

 

علیرضا خاکساری

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – داود رحیمی

 

حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده

از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده

 

پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسیده

 

فرخنده فیضِ فرخ و فرزانه ای که

آوازه اش تا سدره و طوبی رسیده

 

آن مدعی کز نسل احمد حرف می زد

حالا ببیند چارمین آقا رسیده

 

این چارمین حیدر نصب این پنجمین دُر

از کوثر پر گوهر زهرا رسیده

 

داعیه داری که به علمش ناز می کرد

کارش به شاگردی این آقا رسیده

 

با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمی ماند

با " قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده

 

لطفش همیشه شامل حال گداهاست

از لطف و از آقایی اش بر ما رسیده...

 

یا باقر العلم النبیّین یا محمّد

فرقی نداری در حقیقت با محمّد

 

دریای علمت تا ابد ساری و جاری

تو مثل زهرا کوثری، دنباله داری

 

در جهل تاریک و خزان معرفت ها

با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری

 

مثل پیمبر دست مردم را گرفتی

با تو سر راه آمده عبد فراری

 

وقتی تو آقای منی، در خانه ی تو

با آبروتر از گدایی هست کاری؟

 

از تو نوشتم دفترم شد آسمانی

یک آسمان لبریزِ حس بی قراری

 

از تو نوشتم یادم آمد که غریبی

افتاد از دستم قلم در یک کناری

 

یک دست روی سینه و دست دگر را

در پنجره های ضریحی که نداری...

 

از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم

نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری...

 

داود رحیمی

 

*******************

 

اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – مهدی رحیمی

 

روشن تر است این پسر از ماه صورتش

گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش

 

ماه رجب به ماه عرب چشم دوخته

معلول خیره ست به دقت به علتش

 

ماه تمام اول ماه رجب رسید

قد قامت الصلوة به قد و به قامتش

 

شد اولین محمد بعد از پیامبر

آمد ز دست های علی هم نبوتش

 

چون آفتاب وقت طلوع و غروب خویش

عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش

 

پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل

باید که کوک کرد زمان را به ساعتش

 

در آفتاب ظهر، زمین سایه اش کم است

خاص است قهر حجت و عام است رحمتش

 

از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر

قلب من و تو است حدود حکومتش

 

قارون اگر شود همه ی عمر چون گداست

در محضر تو هرکه بنازد به ثروتش

 

این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین

باید که غبطه خورد به شکل سیادتش

 

بوده علی اگرچه پسرخوانده ی نبی

گشته محمد اِبْنِ علی با ولادتش

 

داییش قاسم است و رقیه ست عمه اش

از این مسیر رفته به زهرا شباهتش

 

همبازی رقیه و دلواپس عمو

شد شرح روضه مدت عمر امامتش

 

در ظاهرش گرفتن مجلس برای علم

در اصل شرح روضه فقط بوده علتش

 

تا روضه ی حسین شود زنده نُه امام

مسموم هم شوند می ارزد به قیمتش

 

مهدی رحیمی