اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع)
اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – پوریا باقری
بی خبر از تمامِ رویاها
بی خبر از شروعِ فرداها
به کسی رو نزد دلِ ماها
بیخیالِ تمامِ دنیاها...
عشق یعنی جهان و یک ارباب
این گذشتِ زمان و یک ارباب
قصّه ی عشق را خدا فهمید
غمِ تنهاییِ بَشَر را دید
دید آدم ز غصه ای رنجید
لطفِ او بر سَرِ جهان تابید
آدمیّت گرفته بوی حسین
آبرویم ، ز آبروی حسین
دوّمین نورِ حیدری آمد
وارثِ عشقِ مادری آمد
روح و جانِ پیمبری آمد
به عجب نورِ محشری آمد
به فدایش تمامِ اجدادم
به رُخِ دلرباش ، دل دادم
به مسیحا ، امام آمده است
قرصِ ماهِ تمام آمده است
صاحبِ هر زمام آمده است
شَمسِ خَیرُالاَنام آمده است
گُل بریزید بر سَرِ زهرا
خیرِ مقدم به دلبرِ زهرا
چه کسی هست مثلِ اربابم؟
گریه بر او ، عبادتِ نابم
ذکرِ تلقینِ من ، رگِ خوابم
در شبِ تار ، همچو مهتابم
او حسینِ بنِ مرتضی باشد
زینتِ دوشِ مصطفی باشد
فطرس از راهِ دور آمده است
غرق در اشک و شور آمده است
سوی یک تکّه نور آمده است
همچو موسی به طور آمده است
بالِ او را مرمّتی بخشید
به وجودش چه برکتی بخشید
نظری کن به این دلم آقا
رفع کن درد و مشکلم آقا
همه ی عشق و حاصلم آقا
عشقِ تو مایه ی گِلَم آقا
منِ ناقابل و عطای حسین
نفسم مانده در هوای حسین
تو که از سفره ی کَرَم هستی
پسرِ شاهِ محترم هستی
صاحبِ بیرق و علم هستی
نفس و آهِ مادرم هستی
بِبَرم کربلا و دیگر هیچ...
من و یک رَبَّنا و دیگر هیچ...
شبِ جمعه کنارِ گودال و...
یادِ آن جسم های پامال و...
خیمه ی سوخته ، وَ جنجال و...
مادرت هم که رفت از حال و...
باز هم شعرتان چه مضطر شد
شبِ میلاد ، گونه ام تَر شد
اصلا انگار گریه داری تو
مثلِ یک پلکِ بی قراری تو
جشن و میلاد هم نداری تو
روضه و اشک و گریه زاری... ، تو...
شبِ میلادِ تو صفا کردیم
باز هم گریه بر شما کردیم
پوریا باقری
********************
اشعار ولادت انوار کربلا – حسن لطفی
ببینید گیسوی پُر تابِ ما را
ببینید جوش می ناب ما را
ببینید ماه جهانتاب ما را
ببینید لبخند ارباب ما را
ندارد ظهورش در عالم نظیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
جنون چاک کرده گریبانِ ما را
قیامت ندیده است طوفان ما را
چه میخواهد از جان ما ، جان ما را
ببینید این عید قربان ما را
سر آورده ام تا سرم را بگیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
پُرم کردهای با سبوی دو چشمم
که ششگوشه شد آرزوی دو چشمم
به سوی شما میرود سوی دو چشمم
تو و جانِ من ای به روی دو چشمم
کنارت ندارم بجز سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
**
حضرت عباس علیه السلام
خدا با تو وا کرده درهای خود را
به گِردت دوانده قمرهای خود را
علی دیده جمع پسرهای خود را
خدا رو نموده هنرهای خود را
چه نور عظیمی چه شاه و وزیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
زمانی که میدان نفس گیر میشد
زمانی که لشگر سرازیر میشد
زمانی که دشمن کمی شیر میشد
فقط ضربههای تو تکثیر میشد
تو سلطان میدان درآن زَمهریری
امیری حسینُ و نعم الامیری
به میدان رسیدی و عالم به پا شد
که با تو خدایِ مجسم به پا شد
به پیش تو محشر دمادم به پا شد
که با ذوالفقارت جهنم به پا شد
تو مانند مولایی و در غدیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
اگر بار دیگر قدم را بکوبی
بهم دستگاه ستم را بکوبی
سر کافران کاخ غم را بکوبی
اگر زینبیه عَلَم را بکوبی
الا نور عینی و بدرالمُنیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
**
امام سجاد علیه السلام
خدا آرزویِ علی را بر آورد
حسن بوسه زد از لبت شِکَّر آورد
حسین امشب از خندهات پَر در آورد
علی را برای علیاکبر آورد
تو حُسنِ قدیمی و خیر کثیری
امیری حسین و نعم الامیری
اگر ما به یادت اگر یادِ مایی
تو آرامش حیدرآباد مایی
تو و شهربانو تو سجاد مایی
تو همشهریِ ما تو دامادِ مایی
تو ایرانی و قبلهی این مسیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
کشیدم برای تو کرببلایی
شبیه نجف صحنِ ایوان طلایی
ضریحِ بلندی و دارالشفایی
رواقی و طاقی و جمع گدایی
کشیدم خودم را فقیر فقیری
امیری حسین و نعم الامیری
اگر عمهات تکیه گاهت نمیشد
اگر بینِ آتش پناهت نمیشد
اگر مانع خون نگاهت نمیشد
اگر مرحم آه آهت نمیشد
تو جان داده بودی زمانِ اسیری
امیری حسین و نعم الامیری
حسن لطفی
********************
اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – محمد حسین رحیمیان
شوری میان این دل دیوانه پا گرفت
بیچاره ای به لطف تو نان و نوا گرفت
من عاقبت بخیر شدم ، عاقبت بخیر
در گاهواره بودم و چشمت مرا گرفت
شکر خدا بزرگ شدم زیر پرچمت
هر آن چه خواست مادر من از خدا گرفت
هر کس شنید نام مرا بی اراده گفت
او در کنار منبر روضه بها گرفت
آقا کمک ! دوباره دل بی قرار من
حرف تو شد بهانه کرببلا گرفت
یا ایهاالعزیز بهم ریخت نوکرت
آقا بده بدات حرم جان مادرت
شکر خدا که دار و ندارم فقط تویی
لیلا و دلربا و نگارم فقط تویی
تنها دلم خوش است که هستم غلام تو
کی گفته بی کسم کس و کارم فقط تویی
من با کمک ز نام تو آرام می شوم
ممنونم از خدا که قرارم فقط تویی
یا منتهی الرجا ، و یا دافع البلا
مهتاب روشن شب تارم فقط تویی
خلوت شده است دور من از دست روزگار
آقا چه قدر خوب کنارم فقط تویی
این اوج عزت است که دیوانه توام
یک عمر می شود که در خانه تو ام
هر کس که خورد نان تو را رو به راه شد
عشقت دلیل توبه اهل گناه شد
از معجزات خانه ات این است نوکری
دیروز نوکر تو و امروز شاه شد
یک شب رسول ترک خودش را به تو سپرد
شد عاقبت بخیر و سگ خیمه گاه شد
دیدم به چشم خود که بزرگ محل ما
کوچکترین غلام غلام سیاه شد
قبله نما همیشه به دنبال نام توست
هر جا که ذکر خیر تو شد قبله گاه شد
بی معرفت منم که تو را خوانده ام مسیح
آقا مرا ببخش ، ببخش اشتباه شد
کوری چشم آل امیه تو محشری
الحق که ماه فاطمه ، فرزند حیدری
محمد حسین رحیمیان
********************
اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – محمد حسین رحیمیان
ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد
نوکری گفت حسین ، حال دلم جا آمد
باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد
رفت در دست تو این دست که بالا آمد
باز در حق گرفتار محبت کردی
آمدم نه تو مرا سوی خودت آوردی
با وفا ، مثل تو دور و بر من نیست کسی
بین مردم به خدا یاور من نیست کسی
غیر تو دلخوشی محشر من نیست کسی
غیر تو سایه ی بالا سر من نیست کسی
بسته ام گوشه ی از دامن لطف تو دخیل
فطرسم ، آمده ام تا بشوم جبرائیل
تا ابد دور سرت ارض و سما می گردد
هر کجا حرف تو شد کرببلا می گردد
به خدا بیمه ی از هر چه بلا می گردد
آه ، با یاد شما ذکر خدا می گردد
از جهنم بدن سینه زنت ایمن شد
رند آنست که در روضه ی تو مومن شد
به سر زلف تو خوب است گرفتار شدن
با تو دارند همه میل بدهکار شدن
من کجا و هوس نوکر دربار شدن
عشق یعنی سگ آقای وفادار شدن
من همانم که مرید قمر علقمه ام
"از همه دست کشیدم که تو باشی همه ام "
آن جماعت که درِ خانه ی تو پیر شدند
همه آن ها که به لطف تو نمک گیر شدند
مردمانی که سر سفره ی تو سیر شدند
همگی لایق خوشبختی تقدیر شدند
عاقبت با تو فقط ختم به خیر است آقا
سند مستندم راهب دیر است آقا
ای همه شورم و آرام و قرارم آقا
احتیاجی به کسی جز تو ندارم آقا
بی تو گمراه شوم ، باش کنارم آقا
محرم راز منی، با تو ندارم آقا
نشده ثانیه ای نیزه ، ز یادم ببری
از برادر به من ارباب تو نزدیک تری
انا سائل انا مدیون و غلام بن غلام
سال ها در همه جا از تو فقط بردم نام
ای درون مایه ی ضرب المثل سنگ تمام
وقت مردن تو بیا تا که نمیرم ناکام
خانه ی قبر مرا با نظری روشن کن
رحم بر بی کسی ام موقع جان کندن کن
من پریشان تو ای پادشه عطشانم
تا دم مرگ عزادار غمت می مانم
عاقبت غصه ی جانسوز تو گیرد جانم
وقت شادی و عزا روضه ی تو می خوانم
بی کس و یار ترین شاه اباعبدالله
بوریا شد کفنت ، آه ، اباعبدالله
محمد حسین رحیمیان
********************
اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – محمد حسین رحیمیان
عشقی است در میان دل ما که کیمیاست
این عشق این جنون همه ی آبروی ماست
روزی ماست نوکری خوب خانه ای
آقای ما کریم و جوانمرد و باوفاست
ما در بهشت هم همه دنبال هیئتیم
جنت بدون روضه ی ارباب بی صفاست
سر می دهیم و منت مردم نمی کشیم
هستیم سائلان حسین تا خدا خداست
شکر خدا حسین شده زندگی ما
شکر خدا که در دل ما عشق کربلاست
جای گلایه نیست که تکفیر می شویم
«داریم با حسین حسین پیر می شویم »
من رعیت و غلام تو سلطان کربلا
من مور ناتوان تو سلیمان کربلا
دستی که بین عرش نوشته تو را امیر
من را نوشته است پریشان کربلا
دست مرا رها نکن و بی کسم نکن
دریاب حال زار مرا جان کربلا
موی مرا سفید نموده است حسرت ِ
پابوسی تو نیمه شعبان کربلا
دارد میان قلب خدا جای دیگری
هر کس که گشته است مسلمان کربلا
شکر خدا که مثل بزرگان و عرشیان
هر ماه من شده است محرم حسین جان
وصفت به ذهن کوچک من جا نمی شود
جز تو کسی برای من آقا نمی شود
هر کس بهشت ، بی تو بخواهد جهنمی است
اصلا بهشت بی تو که معنا نمی شود
من می خورم قسم که کسی عاشقت حسین
مثل رباب و زینب و سقا نمی شود
آن قدر این دلم به تو وابسته هست که
امروز من بدون تو فردا نمی شود
کاری به خوب یا بدی من نداشتی
آقا کریم تر ز تو پیدا نمی شود
آقا به آبروی علی اصغرت قسم
من را ببخش نوکر خوبی نبوده ام
داده همیشه لطف تو من را خجالتی
آقای کربلا چه قدر با محبتی
ماندم چرا نگاه تو افتاد سوی من ؟!
من هیچ هیچ هیچم و تو بی نهایتی
ایل و تبار تو همه آقا و پادشاه
ایل و تبار من همه مجنون و هیئتی
شکر خدا برای گدایی خانه ات
داریم با تمام رفیقان رقابتی
ما را همه به نام شریفت شناختند
داده خدا به ما چه بهایی چه قیمتی
ما اوج عشق را درِ این خانه یافتیم
در هیئت حسین خدا را شناختیم
دنیای بی تو پر ز غم و رنج آور است
دنیای با تو مثل بهشت است محشر است
رحمت به آن که داد همین نکته یاد ما
هر کس نشد گدای تو از سگ نجس تر است
ما از همه لذایذ دنیا گذشته ایم
گریه به زیر پرچم تو چیز دیگر است
گویند نوکران و کنیزان خانه ات
عرض ادب برای تو با اشک بهتر است
یک روز می رسد که به لطف دعای تو
بانی مرگ ما تن پر زخم و بی سر است
هر شب برای حنجر تو زار می زنم
یاد بریدن سر تو زار می زنم
محمد حسین رحیمیان
********************
اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – مسعود اصلانی
دلی به سینه طپید و دوباره شیدا شد
به عشق عشق گره های کورمان وا شد
دوباره چشم پر از شور و شوق دریا شد
ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد
حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند
حسین آمد و دیوانه ها زیاد شدند
به شوق آمدنی چشم آسمان تر شد
وخودبه خود به هوایش دلم کبوتر شد
همینکه کشتی اربابمان شناور شد
وزید بوی خداو جهان معطر شد
همینکه فجر درآغوش هل اتی خندید
به شوق خنده ی او کل ماسوا خندید
گرفته مرتبه فطرس به احترام حسین
بلندمرتبه شد هرکه شد غلام حسین
خدا علیک رسانده است درسلام حسین
به کام ماست بهشتی که شد به نام حسین
به ذره گر نظری طفل بو تراب کند
به آسمان رودو کار آفتاب کند
بهار با نفسش رخت سبز میپوشد
برای بوسه به پایش فرشته میکوشد
پیمبراز لب او شهد وحی مینوشد
چرا که چشمه ی توحید محض میجوشد
رسول در بغلش جان هل اتی را دید
حسین آمد و تندیسی از خدا را دید
دوباره دست زمین را به آسمان دادند
دوباره برسر هر مأذنه اذان دادند
همینکه کرب و بلارا نشانمان دادند
به خاک مرده به لطف حسین جان دادند
به لطف خون خدا زندگی بهاری شد
میان هررگ خلقت حسین جاری شد
مسیرخانه ی او میشود مسیرنجات
چه عاجزند به توصیف رتبه اش کلمات
زلطف چشم حسین است چشمه های حیات
هنوز تشنه ی لبهای اوست آب فرات
به خاک زد قدم ازاو زمین مقام گرفت
و از خدای خودش اختیار تام گرفت
زمین به خاک قدمهای او تبسم کرد
همینکه مرتبه اش دید دست و پا گم کرد
بهشت خلق شد آن لحظه که تبسم کرد
ودر نگاش خداراعلی تجسم کرد
به لطف عشق دلم میهمان بالاشد
حسین آمدو نعم الامیر دنیا شد
مسعود اصلانی
برگرفته از کانال بی پلاک
********************
اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – محمد حسن بیات لو
بی دلم بی بهانه میخوانم
غزلی عامیانه میخوانم
آن قدر از خودم رها شدهام
از خودم یک ترانه میخوانم
شبِ شعری چنین ندیده کسی
تا سحر عاشقانه میخوانم
ماهیِ حوض خانهات هستم
پایِ تو بی کرانه میخوانم
نَفَسم در هوایِ تو جاریست
جانِ تو هر کجا نمیخوانم
خواندنم پایِ تو فقط زیباست
خواندنم با تو خط به خط زیباست
با دَمِ تو کسی که دَمپَر شد
با دَمِ تو مسیح پَرور شد
کوچه پس کوچهی بهشتِ خدا
با گُلِ خندهات معطر شد
فطرس از برکتِ قدومت بود
صاحبِ بال و پَر نَه شهپر شد
از همان ابتدایِ آمدنت
کشتی عشق تو شناور شد
شدی از هر نظر رسولِ خدا
شیرهی جانت از پیمبر شد
معنیِ فجر و اِنَمّا هستی
خامسِ آل مصطفی هستی
ای قبولیِ طاعتِ همگان
مُهر پیوسته -لطف بی پایان
رحمت واسعه ؛ فضیلت جود
ای سراج المنیر ؛ کهف امان
آیهی عصمت و صحیفهی نور
ای جهاد و عقیده و ایمان
آمدی و زمین شد آرزویِ
آسمان ؛ روزِ سوم شعبان
مینویسم "حسین" آقا جان
مینشیند کنارِ نامت "جان"
به اَبی انت سیدالشهدا
روزیام کن دوباره کرببلا
محمد حسن بیات لو