اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س)

 

عمریست دل تو خانه ی غم باشد

چشمان تو سر چشمه ی زمزم باشد

 

امشب همه در غربت تو گریه کنند

بانیّ عزا رسول خاتم باشد

 

دادی همه هست خویش در راه خدا

پس هرچه دهد خدا به تو کم باشد

 

تو مادری و شفاعت ما محشر

بر یک نخ چادر تو محکم باشد

 

روزی همه جلالت صورت توست

در چهره ی زینبت مجسم باشد

 

این زود یتیم گشتن دخترها

ارثیه ی مادر دو عالم باشد

 

آن روز کجایی که ببینی زهرا

در پشت در و اسیر ماتم باشد

 

چون درد زنانه بود از فضه بپرس

خوب کمی به خانه محرم باشد

 

امشب که برایتان کفن آمده است

بشمار گمانم که یکی کم باشد

 

در این دهم ماه دل ما فکر

عصر دهم ماه محرم باشد

 

آن روز بدون سر تنی در گودال

پاشیده ز هم ؛ چه نا منظم باشد

 

یک مشت دهاتی و یک تکه حصیر

تشییع تن شاه دو عالم باشد

 

امشب همه یاد پیکری پا مالیم

امشب همه یاد غارت گودالیم

 

پیراهن دست دوز مادر بردند

هرچیز که بردنی ست لشگر بردند

 

خولی و سنان میان خورجین هاشان

تا کوفه شبانه دو سه تا سر بردند

 

دنبال سر بدون عمامه ی شاه

سوغات برای خانه زیور بردند

 

با گریه گلایه کرد دختر و گفت

ای عمه ببین چگونه معجر...

 

انگشتر و انگشت ، زره ، پیراهن

حتی به خدا لباس اصغر بردند

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب دهم رمضان 96

 

*****************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – محسن حنیفی

 

زمان مدح تو شدای ملیکه ی مکه

برای مدحت تو آیه ها به صف شده اند

غزل برای تو چون کم سروده ام حالا

برای شعر تو آرایه ها به صف شده اند

 

سرآمدی به همه بانوان قدیسه،

که بعد فاطمه توسرورزنان هستی

تو مادر همه ی خانواده ی زهرا

تو مادر علی و صاحب الزمان هستی

 

محبتت به رسول خدا مثل زدنی است

اویس ها شده اند ازسبوی تو سرمست

میان سردی برخورد مردم مکه

به بودن تو پیمبر همیشه دلگرمست

 

تحمل غم تو شرح صدر میخواهد

که سال پرزدنت سال حزن واندوه است

دوباره بردل پیغمبرت تو مرهم باش

دل نبی خدا ازغم تومجروح است

 

«وأین مثل خدیجه»همیشه ذکر لبش

بدون بودن تو زحمتش نتیجه نداشت

نداشت فاطمه وزینب وحسین وحسن

اگر رسول خدا حضرت خدیجه نداشت

 

شبیه حضرت ختمی مآب معمولا

تودست فاطمه راغرق بوس میکردی

أجل اجازه نداد،آرزو به دل ماندی

که کاش بودی واورا عروس میکردی

 

همیشه سر زده سر میزنی به فاطمه ات

خدا کند که نبینی شکستن او را

خداکند که نبینی مقابل حسنین

نفس نفس زدن وچشم بستن او را

 

خداکند که نبینی حسین بی کفنت

چگونه مادر جان داده را تکان بدهد

خداکند که نبینی چگونه یک مادر

بخواند ازغم گودال وبعد جان بدهد

 

محسن حنیفی

برگرفته از کانال بی پلاک

 

*****************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – علیرضا وفایی

 

تو را از جنس دریا آفریدند

سراپا نور دنیا آفریدند

تو را هم کفو طاها آفریدند

به دامان تو زهرا آفریدند

 

خدیجه بودنت خرج نبی شد 

تعالی لله که دامادت علی شد

 

به کوری حسودان محشری تو

ز زنهای جهان بالاتری تو

خروشنده شروع کوثری تو

به اهل بیت عصمت مادری تو

 

شما جان حسن ، جان حسینی 

شما مادربزرگ زینبینی

 

ظهور نور حق در آستین است

که بانویی ز آل الله این است

خدیجه ، فاطمه ، زینب چنین است

نمای بعدیش ام البنین است

 

جلال کبریایی در نقاب اند

دقیقا آفتاب در حجاب اند

 

تو در شعب ابی طالب چه دیدی؟

بلایی سخت بر شانه کشیدی

صنوبر بودی و از غم خمیدی

نه رحلت کرده ای ، قطعا شهیدی

 

سزای کودک و پیر و جوان است

شهادت ارث کل خاندان است

 

به جان عرش افتاده صدایت

به هم زد آسمان را گریه هایت

گرفت آخر ، گرفت آخر دعایت

عبا آورده پیغمبر برایت

 

اگر چه دفن تو با احترام است

دل من در خرابه های شام است

 

اگر که طفل بی بابا نمیشد

چنین با پیکر او تا نمیشد

کفن در شهرشان پیدا نمیشد

زن غساله از جا پا نمیشد

 

سوالی کرد غساله ، مریض است؟

و یا با این سر و وضعش کنیز است؟

 

علیرضا وفایی

برگرفته از کانال حدیث اشک

 

*****************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) –  محمد حسین رحیمیان

 

تاریک تاریک است دنیا ، بی خدیجه

دلگیر دلگیرم خدایا ، بی خدیجه

 

سنگ صبورم را گرفت از من زمانه

من سوختم ، افتادم از پا ، بی خدیجه

 

هستم طبیب عالم و ماندم پس از این...

کی میشود دردم مداوا ، بی خدیجه

 

ابر بهارم ای خدا ، دیگر گرفته

ماتم همه دنیای من را بی خدیجه

 

من با علی و فاطمه هستیم دیگر

در این جهان تنهای تنها بی خدیجه

 

دختر همیشه تکیه گاهش هست مادر

زهرای من مانده است حالا، بی خدیجه

 

ای وای ازان روزی که در آتش بسوزد

بین و در و دیوار زهرا بی خدیجه

 

جان می رسد روی لب ریحانه ی من

از درد پهلو نیمه شبها بی خدیجه

 

وای از شبی که پیکر مجروح او را

شوید علی همراه اسما ، بی خدیجه

 

محمد حسین رحیمیان

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س)

 

بخوان خدای نبی را بخوان خدای خدیجه

که سفره های سحرهاست از دعای خدیجه

بگیر درس وفا را هم از وفای خدیجه

 

سزاست اینکه بگوئیم از صفای خدیجه

منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه

 

خدیجه همسر طاها خدیجه مادر زهرا

خدیجه بانوی والا خدیجه شیعهٔ مولا

خدیجه قبلهٔ دلها خدیجه کعبهٔ جانها

 

رواست اینکه بریزیم جان بپای خدیجه

منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه

 

هر آنچه داشت خدیجه فدای دین خدا کرد

تمام هستیِ خود را نثار آل عبا کرد

به غیر عشقِ پیمبر هر آنچه بود رها کرد

 

خوش آنکه درس بگیرد ز ماجرای خدیجه

منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه

 

کسی که نزدِ مقامش رسد فرشته به تعظیم

به حصر و شِعب و جفا و بلا و فِتنه و تحریم

نکرد شِکوه ز سختی، نداشت از عدویش،بیم

 

و در محاصره نشنید کس صدای خدیجه

منم گداى خديجه شوم فداى خديجه

 

اَمان ز درد فراق و اَمان ز روز جدایی

چه مادری که ز غمهای دختر است فدایی

بپای فاطمه اَش ریخت هر چه داشت،خدایی

 

نثار فاطمه، بارانِ گریه های خدیجه

منم گداى خديجه شوم فداى خديجه

 

کنار بستر مادر اَمان ز گریهٔ دختر

حدیث بیت پیمبر کجا و خانهٔ حیدر

گریزِ روضهٔ مادر رسد به روضهٔ دختر

 

و چند مرحله خالیست باز جای خدیجه

منم گداى خديجه شوم فداى خديجه

 

نه در عروسیِ دختر، کنار فاطمه،مادر

نه پشت دربِ حرم، همجوارِ فاطمه،مادر

نه دید،روی زمین،وضعِ بارِ فاطمه،مادر

 

شد انتهای غمش همچو ابتدای خدیجه

منم گداى خديجه شوم فداى خديجه

 

به احترام وفاتش که چند تا کفن آمد

اگر چه پنج کفن بود، لیک،تا حسن آمد

کفن برای همه،جز برای بی کفن آمد

 

شروعِ کرب و بلا بود کربلای خدیجه

منم گداى خديجه شوم فداى خديجه

 

نرفته است به غارت هنوز معجر زینب

سری به نیزه بلند است در برابر زینب

خدا کند که نباشد سر برادر زینب

 

و بر حسین بگِرییم پا به پای خدیجه

منم گداى خديجه شوم فداى خديجه

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – رضا باقریان

 

ای همسر با غیرت طاها خدیجه

ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه

روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه

تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

 

دار و ندار حضرت زهرا خدیجه

 

شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی

اول مسلمانِ زنِ دین خدایی

تنها طرفدار حریم مصطفایی

مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی

 

همراه احمد بوده ای هر جا خدیجه

 

دارایی ات را دادی و دلبر گرفتی

بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی

سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی

زهرا که آمد رتبه ی مادر گرفتی

 

ای که مقام تو بوَد والا خدیجه

 

پای نبی تا لحظه ی آخر نشستی

با غیرتت بت های یثرب را شکستی

انفاق را هرگز به روی دین نبستی

در تنگنای ظلم، حق را می پرستی

 

در راه حق کردی فدا جان را خدیجه

 

از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی

خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی

خونِ دل از زن های نافَرجام خوردی

آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی

 

که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه

 

سجاده پای بندگی ات ایستاده

اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده

دین خدا پیمانه و عشق تو باده

باید به زهرا گفت، ای محراب زاده

 

جاری نگردد اشکهایت با خدیجه

 

مادر که باشد، شان دختر پایدار است

این چارچوبِ خانه حتی استوار است

مادر نباشد، روز روشن شام تار است

امشب دل زهرا برایت بی قرار است

 

بعد تو زهرا می شود تنها خدیجه

 

بوی جدایی می دهد هرمِ صدایت

دیگر نمی آید صدای ربنایت

این لحظه های آخری باید برایت

روضه بخوانیم از غم کرببلایت

 

تا چشم های تو شود دریا خدیجه

 

امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته

اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته

با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته

شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته

 

وای از غروب روز عاشورا، خدیجه

 

رضا باقریان

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – یاسین قاسمی

 

خدا سند زده دل را به نام مادرها

فتاده لیلی لیلا به دام مادرها

 

بهشت و عرش برین زیر پای مادرهاست

چگونه شرح دهم از مقام مادرها

 

برابری بکند با طعام های بهشت

طعام سوخته یا اینکه خام مادرها

 

به ام فاطمه سوگند میخورم امشب

که تا همیشه بمانم غلام مادرها

 

فدای ام ابیها تمام باباها

فدای مادر زهرا تمام مادرها

 

اگر اجازه دهد خاک پاش را بوسم

اگر اجازه دهد ازدحام مادرها

 

تویی که ظلمت شب را همیشه مهتابی

خدیجه”س” هستی و مادربزرگ اربابی

 

یاسین قاسمی

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – محمد میرزایی

 

گاه تنها یک نفر هم یار دین باشد بس است

یک نفر بانوى سرشار از یقین باشد، بس است

 

مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست

هم نشین رحمهٌ للعالمین باشد بس است

 

در نگاه شوم مردم بدترین باشد، ولى

در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است

 

دیگران هم همسر پیغمبرند اما فقط

مادر زهرا که «أمّ المؤمنین» باشد بس است

 

دخترش زهرا کجا و دختران این و آن ؟!

حاصل عمرش اگر تنها همین باشد بس است

 

دختر او مادرى کرده براى شیعیان

مادرى مثل خدیجه در زمین باشد بس است¤

 

ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله …نه

نام ما تنهاى «گداى خوشه چین» باشد بس است

 

واژه هاى گنگ و بى معنا چه مى فهمند از او؟

انتهاى شعر باید نقطه چین باشد … بس است

 

محمد میرزایی بازرگانی

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – مجید تال

 

من که جبریل نیستم بانو

از تو گفتن برای من سخت است

کار هرکس نبود کار تو بود

مادر فاطمه شدن سخت است

 

می توان گفت بی محبت تو

دین اسلام هم نتیجه نداشت

من قسم میخورم رسول الله

همسری بهتراز خدیجه نداشت

 

مثل زهرا طهارت محضی

قبل اسلام هم ،چنین بودی

از احادیث معتبر پیداست

تو فقط ام مومنین بودی

 

از محبان واقعی علی

اولین بانوی مکرمه ای

زود تر از غدیر شیعه شدی

بی نهایت شبیه فاطمه ای

 

باعلی راز مشترک دارد

هرکه در راه عشق کار کند

در حقیقت عجیب نیست اگر

ثروتت کار ذوالفقار کند

 

ثروتت بی نهایت است ولی

عزت و اعتبار تو زهراست

مال دنیا برای تو هیچ است

چونکه دارو ندار تو زهراست

 

مجید تال

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – مرتضی طاهری

 

برای بعد وفاتت چه غصه ها داری

به روی گونه ی خود اشک غم چرا داری ؟

 

تو مادر همه ی هادیان ما هستی

چه جایگاه رفیعی میان ما داری 

 

شریعت نبوی را تو تقویت کردی

مقام یاوری مذهب خدا داری

 

توئی که مریم و آسیه در هوای تواند 

مقام مادری أفضل النساء داری

 

امیر عالم ایجاد محرم حرمت

مقام همسری ختم انبیاء داری

 

تمام ثروت خود وقف کرده ای اما

حیا ز مسئلت قطعه ای عبا داری

 

غمین غربت پیغمبری تو ای بانو 

درون سینه ات این غصه را چرا داری

 

بخاطر نوه هایت چرا حزین شده ای

گریز لحظه ی آخر به نینوا داری

 

بخوان به یاد شه تشنه لب کمی روضه 

عزای قتلگه شاه کربلا داری 

 

مرتضی مظاهری

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – علی صالحی

 

سنگ صبور قلب طاهایی خدیجه

آرامش پیغمبر مایی خدیجه

 

کِی می رسد دست کسی بر رتبهء تو؟

از بسکه بالایی و والایی خدیجه

 

خیر النساها را اگر که برشمارند

قطعاً تو جزء بهترینهایی خدیجه

 

درک مقامات تو کار هر کسی نیست

چون مادر امّ ابیهایی خدیجه

 

بر تارُک اسلام نامت می درخشد

اوّل مسلمان، قبل مولایی خدیجه

 

مثل تو را بانو! خدا کِی آفریده؟

تنها تویی که مثل زهرا پروریده

 

بانو تو با آسیه و مریم قرینی

ای آسمانی! پس چرا روی زمینی؟

 

اسلام با دارایی تو قد علم کرد

تو اوّلین حامی این دین مبینی

 

ما را به مجهول الهُویت ها چه کاری است؟

تنها خودت هستی که امّ المؤمنینی

 

شعب ابی طالب تو را در خود نگه داشت

تا بر همه ثابت شود تنهاترینی

 

از حرمت داغ تو عام الحزن فرمود

خیلی عزیزی،رکن ختم المرسلینی

 

بانو برو بعد از تو خیلی سخت باشد

با حیدر از زهرا خیالت تخت باشد

 

علی صالحی

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – پوریا باقری

 

السّلام ای ، اُمِّ زهرای بتول

السّلام ای همسر و یار رسول

 

السّلام ای سایه سارت مستدام

واجبُ التّکریم ، واجبْ احترام

 

لفظ "اُمُّ المؤمنین" مخصوص تو

مریم و هاجر شده پابوس تو

 

زیر "دِیْن" تو بُوَد "دین" خدا

مایه ی فخری به آیین خدا

 

ثروتت راه خدا ، آغاز کرد

مثل شمشیر علی اعجاز کرد

 

مال و اموالت ، همه وقف خدا

دین و ایمان تو ، فوق انبیا

 

مادرانه ، یار پیغمبر شدی

مؤمنین را تا ابد مادر شدی

 

چادرت ، بوی عبادت می دهد

بر همه درس شهامت می دهد

 

طاهره ، قدّیسه ، بی همتا تویی

مادر "صدّیقه ی کبریٰ" تویی

 

فاطمه ، گُل کرده بر دامان تو

مهد زهرا ، می شود دستان تو

 

مادری کردی برای دخترت

همسری کردی برای همسرت

 

بین زن های پیمبر تو سَری

نسل سادات جهان را مادری

 

ما همه جیره خور احسان تو

نوکر دربست "فرزندان" تو

 

زندگی ات از خدا لبریز بود

صد "ملک" از چادرت آویز بود

 

غربتت گشته مسلّم بر جهان

گریه ات شد آبروی شیعیان

 

شد عزای تو در این ماه خدا

گریه ها داریم بر داغ شما

 

می روی زهرا چه تنها می شود

صید "اقیانوس اَعدا" می شود

 

بعد تو این شهر "ظالم" می شود

"روبهی" بر "شیر" حاکم می شود

 

بعد تو ، زهرا کتک ها می خورد

چادر قدیسه ات ، پا می خورد

 

پشت در ، یک شهر و تنها فاطمه

"آتش" و "دود" و "صدا" و "همهمه"

 

دختر تو می شود نقش زمین

بسته دستان "امیرالمومنین"

 

"محسنش" چون غنچه پرپر می شود

او فدای راه "حیدر" می شود

 

یا خدیجه! دخترت را می زنند

آیه های کوثرت را می زنند

 

یا خدیجه ، دخترت از پا فتاد

مثل تو ، یک لحظه دینش را نداد

 

شوهرش را حامی و همراه بود

مثل تو یار ولیُّ اللّه بود...

 

پوریا باقری

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – محمد حسین رحیمیان

 

ما سائل لطف فراوان خدیجه

از کودکی خوردیم از نان خدیجه

 

در راه دین داده همه دار و ندارش

اسلام شد مدیون احسان خدیجه

 

خرج مسلمانی ما هستی او شد

پس هر چه ما داریم قربان خدیجه

 

در راه اهل بیت هر کس خرج کرده

فردای محشر هست مهمان خدیجه

 

جور دگر شد دستگیر ما پیمبر

هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه

 

شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش

شکر خدا هستیم گریان خدیجه

 

دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا

ابر بهاری گشت چشمان خدیجه

 

انگار دیده آتش و دیوار و در را

غم های زهرا برده سامان خدیجه

 

ای وای از روزی که با پهلوی زخمی

زهرا شود در عرش مهمان خدیجه

 

نیمه شبی در خانه خولی نامرد

صد پاره می گردد گریبان خدیجه

 

محمد حسین رحیمیان

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – محمد علی بیابانی

 

مومنون آیه های قرآنند

گاه مقداد و گاه سلمانند

چه عرب چه عجم مسلمانند

همه فرزندهای بارانند

 

یا نوه یا نتیجه اند همه

بچه های خدیجه اند همه

 

سایه اش مستدام بر سر ماست

خانه اش قبله گاه دیگر ماست

نامش آرامش پیمبر ماست

مادر فاطمه است، مادر ماست

 

مادرم! ای امام مادرها

بفدایت تمام مادرها

 

گرمی آشیان پیغمبر

همسر مهربان پیغمبر

یاد تو در روان پیغمبر

نام تو بر زبان پیغمبر

 

خاطرات تو گرمی شب اوست

یاد تو آه حسرت لب اوست

 

زن، ولی مردتر ز هر مردی

جگر کفر را درآوردی

قد علم کرده پیش هر دردی

تو بر اسلام مادری کردی

 

نه فقط ام مومنین هستی

ام اسلام، ام دین هستی

 

به تو جبریل احترام کند

پیش پایت نبی قیام کند

به تو باید خدا، سلام کند

و تو را صاحب مقام کند

 

باید اینگونه منجلی بشوی

مادر همسر علی بشوی

 

با نبی گرچه همنشین بودی

قبل از اسلام بی قرین بودی

بین زنها تو بهترین بودی

در زمین آسمان نشین بودی

 

اشک تو ای خدیجه غرا

ریخته گریه ملائک را

 

مثل ابر بهار گریه مکن

انقدر گریه دار گریه مکن

از بد روزگار گریه مکن

مادر بیقرار! گریه مکن

 

در سرت فکر کیست می دانم

گریه ات مال چیست می دانم

 

در عذار گلت چه می بینی

که چنین بی قرار و غمگینی

نگران هجوم گلچینی

یا که رنجور دست سنگینی

 

آه از دست… آه از آن آزار

آه از آن کوچه… آه از آن دیوار

 

محمدعلی بیابانی

 

***********************

 

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) – مهدی رحیمی

 

زل میزند با چشمهای تر به مادر

هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر

 

سرمایه اش را داد پای دین خدیجه

پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

 

تاریخ می گوید چهل نامرد، در اصل؛

آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر

 

تقسیم شد درد دو عالم بین این دو

سیلی به حیدر خورد و میخ در به مادر

 

زهرا هم آخر محسنش را خرج دین کرد

مادر به دختر میرود، دختر به مادر

 

از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال

حالا رسیده یک گل پرپر به مادر

 

ام ابیها نیز ام المومنین شد

چون می رسد این ارث از مادر به مادر

 

ام المصائب زینب و مظلوم ارباب

آقا به بابا می رود خواهر به مادر

 

در کربلا سیراب گشت و با سه صورت

با گریه اش خندید علی اصغر به مادر

 

مهدی رحیمی