اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع)
اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – حسن لطفی
آه ای اسیرِ روضهیِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حُجرهیِ دربسته کیستی
این حُجره هم به ناتوانی تو گریه میکند
پیری بر این جوانیِ تو گریه میکند
در خانهی امام چرا دست میزنند
با نالهات مدام چرا دست میزنند
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
اصلا صدای تو به صدایی نمیرسد
این آب آب آب به جایی نمیرسد
اُفتادهای زِ دامن زهرا به رویِ خاک
کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک
کِل میکشند گریهی زهرا درآورند
کف میزنند دادِ رضا را درآورند
تو هرچه میکنی جگرت را چه میکنی
با حال و روزِ خود پسرت را چه میکنی
با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد
باور نمی کنم دهنت را کبود کرد
جانم حسن شبیه حسن روضههای توست
"نامرد بِینِ کوچه مزن" روضههای توست
اما به این صدای غریبانه خنده کرد
بر نالهی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد
میکوبد آه پا به زمین پیش مادرت
میریزد آب را به زمین پیش مادرت
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر
گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر
گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست
چندین کفن برای تو با دوستان که هست
گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید
اینبار هم پسر به کنار پدر رسید
شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد
رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد
آقا قسم که پیرهنت را نمیکِشند
با نیزهای شکسته تنت را نمیکِشند
حسن لطفی
********************
اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – محمد جواد شیرازی
مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم
روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم
قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم
سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم:
ما عزادار دل خون جوادیم همه
با دل خون شده مجنون جوادیم همه
عرش را غربت او یکسره غمناک کند
رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند
گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند
خواهری نیست که خون از لب او پاک کند
این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است
خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است
مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است
وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است
از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است
پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است
نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد
قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد
بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند
غصه را در دل محزون شده تکثیر کند
پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند
خواست او را وسط حجره زمین گیر کند
بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید
با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید
پسر شاه خراسان جگرش می سوزد
از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد
دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد
وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد
باورم نیست که این ها به کمک برخیزند
آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند
گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است
نگذارید تنش را به تماشا خوب است
نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است
چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟!
حمل او روی سر چند نفر، دردسر است
تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است
خوبی بام به این است مصیبت نکشد
بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد
نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد
آخر روضه ی او کار به غارت نکشد
تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد
صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد
شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده
پیکرش در ته گودال لگدمال شده
بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده
شمر با خنجر خود وارد گودال شده
داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد
ناگهان صوت فراگیر "بُنَیَّ" آمد
محمد جواد شیرازی
********************
اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – آرش براری
نشسته اند ملائک بر روی بام جواد
پیمبران همگی بنده و غلام جواد
شدم جواد پس از این به احترام جواد
که بهتر از همه نام هاست نام جواد
جواد مرهم درد بدون تسکین است
چقدر نام جواد الائمه شیرین است
شدی جواد همیشه فقیر تو باشیم
فقیر های میان مسیر تو باشیم
شدی بزرگ که ما هم حقیر تو باشیم
خدا کند که همیشه اسیر تو باشیم
بیا و رخ بنما شاه تا که مات شویم
فقط تو لب تر کن تا همه فدات شویم
کسی غریب تر از تو نبوده است اصلاً
غریب خانه خود بوده ای بمیرم من
شهید کرد تو را زهر فتنه یک زن
شهادت تو شبیه است به امام حسن
چه کرد با جگر پاره تو همسر تو
نگاه کن چقدر ضعف کرده پیکر تو
میان حجره نمانده کسی کنار تنش
نبود هیچ کسی وقت دست و پا زدنش
چه کرده زهر هلاهل که خشک شد دهنش
چرا به گوش کنیزان نمی رسد سخنش
کسی به خواسته آخرش جواب نداد
چرا کسی به جواد الائمه آب نداد
کنیز های تو در حق تو جفا کردند
تو ناله می زدی آنها سروصدا کردند
تن تو را به روی بام ها رها کردند
کبوتران همه روی تو بال وا کردند
شنیده ام بدنت زیر آفتاب نبود
و اهل بیت تو در مجلس شراب نبود
تن حسین هم افتاده بود در گودال
تنش به زیر سم اسب رفت و شد پامال
برای غارت جسم حسین شد جنجال
چه دید خواهرش از روی تل که رفت از حال؟
حسین در ته گودال دست و پا میزد
حسین عمه سادات را صدا میزد
آرش براری
********************
اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – آرمان صائمی
تشنگى از نگاهتان پيداست
جگرت بى شكيب مى سوزد
جگر پاره پاره ات پيشِ
عده اى نانجيب مى سوزد
دست و پا ميزنى و ميگويى
جرعه اى آب...تا كه جان گيرم
باز تكرار ميكنى آقا..
جرعه اى آب...ورنه ميميرم
چِقدَر پير گشته اى آقا
گيسوانت همه سفيد شده
داغ كه به روى دل دارى؟
پدرت كه ز زهر شهيد شده؟
همه ى شهر با تو لج كردند
دلشكسته شدى و مايوسى
حس غربت به خانه ات دارى
با غريب مدينه مانوسى
اى على اكبر امامِ رضا
كاش خواهرى كنارت بود
كاش تنها نبودى آقا جان
كاش همسرى كنارت بود
گرچه تنهايى ات مُسلَّم شد
سر پيراهنت كه دعوا نيست
بدنت زير آفتاب اما
بدنت زير دست و پاها نيست
جاى شكرش هميشه باقى است
سر تو از تنت جدا نشده
كفنت كرده اند آقا...شكر
قسمت تو بوريا نشده
آرمان صائمى
********************
اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – علیرضا خاکساری
یکی بخیل میشود یکی جواد میشود
یکی مرید میشود یکی مراد میشود
یکی امیر میشود برای سلطنت ولی
یکی تمام عمر عبد خانه زاد میشود
از آن دری بیا که سائلت نشسته پشت آن
بدون تو که کار و بار من کساد میشود
فقیر شد کسی که روز و شب گدایی ات نکرد
کنار توست رزق و روزی ام زیاد میشود
به اعتقاد بنده تا که هست حرز نام تو
دگر کجا کسی دخیل "و ان یکاد" میشود
طلایه دار رحمت کثیر و مهربانی است
کسی که از طفولیت رضانژاد میشود
ز برکت نگاه ویژه ی تو است اگر کسی
کمیت و دعبل و فرزدق و فؤاد میشود
به گریه گفتمت که میشود حرم عطا کنی ؟
نگاه ذره پرورت جواب داد: میشود
حسین میشوی و حجره ات دوباره شاهد
نزول کاف و ها و یا و عین و صاد میشود
گریز میزنم به کربلا ولی چه سری است
میان روضه ی تو از هلال یاد میشود
بسنده میکنم و بیش از این جلو نمیروم
که حال مادرت ز فرط گریه حاد میشود
علیرضا خاکساری
برگرفته از کانال بی پلاک
********************
اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – محمد جواد شیرازی
بی مهری اش کاشانه را دلگیر کرده
غم را میان سینه ام تکثیر کرده
غربت میان شهر، جای خود بماند
غربت در این خانه دلم را پیر کرده
خیلی برای قتل من زحمت کشیده
خیلی برای کشتنم تدبیر کرده
با تیغ... نه... اما به من زهری که داده
کار هزاران ضربه ی شمشیر کرده
مثل امام مجتبی چیزی نگفتم
پاره جگر این زهر را تفسیر کرده
سر روی پای خواهری باشد چه خوب است
خواهر ندارم تا بگویم دیر کرده
من آبرودارم دراین خانه نرقصید
این سوت و کِل خیلی مرا تحقیر کرده
فریاد من شد العطش، با خنده هایش
فریاد من را سخت بی تأثیر کرده
حرف از عطش شد یاد جدم می کنم باز
داغش دل و جان مرا تسخیر کرده
بستند، تنها آب را بر روی جدم
آبی که گرگ تشنه را هم سیر کرده
یاد وداع عمه ام از قتلگاهش
این لحظه ها فکر مرا درگیر کرده
زینب مدینه خواب هجران دیده و شمر
در کربلا این خواب را تعبیر کرده
عمه برادر را اگر نشناخت حق داشت
وقتی که هر عضو تنش تغییر کرده
بیرون کشید از پیکرش صد تیر و مانده
سر نیزه ای که در گلویش گیر کرده
محمد جواد شیرازی
********************
اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع) – حسن لطفی
هم آسمان قصیدهای از بی کرانیاش
هم بی کرانهها غزلِ آسمانیاش
ای کالها کمال سرِ کوچهباغ اوست
باید رسید تا به خدا با نشانیاش
او در مدینه جای پدر را چه پُر نمود
در غیبت پدر ، پسر و میزبانیاش
باغِ معارف است حدیثش ، پیمبران
حَظ میبرند موقعِ شیرین زبانیاش
از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست
نوشیده است از لبِ جام دهانیاش
بابُ الجواد حاجت ما را چه زود داد
مشهد پُر است از نفسِ مهربانیاش
ششگوشه شد ضریحَش اگر بی دلیل نیست
از شش جهت گداست در این میهمانیاش
یارب مگیر فیضِ شبِ کاظمین را
هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانیاش
وقت زیارت است و عباراتش از رضاست
قربان کودکیش فدای جوانیاش
حالا کبوتران همه از مشهد آمدند
تا آسمان بام ؛ پِیِ سایبانیاش
آقایِ طوس از جگرش آه میکشد
در کنجِ حجره تا پسرش آه میکشد
اُفتاده است رویِ زمین و برابرش
لبخند می زند به تقلاش همسرش
اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او
اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش
جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او
از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش
قسمت نبود آب بنوشد بجای آن
خاکی شده است حیف لبانِ مطهرش
بابالحوائج است ولی میتوان شنید
از بینِ حُجره نالهیِ موسی بن جعفرش
این دفعه میزدند به دَف تا که جان دهد
کَف میزدند وقتِ نفسهای آخرش
از پا گرفته و بدنش میکشند...وای
تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش
خون گریه میکند لبهیِ تخته سنگها
از بَس که خورد بر لبهیِ پلهها سرش
این پشت بام گودی گودال نیست شُکر
با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش
***
سخت است فکر این غم و سخت است باورش
مردی که قاتلش بشود زهرِ همسرش
حسن لطفی
********************
اشعار شهادت حضرت امام جواد(ع)
شرحی کنار سوره کوثر گذاشتی
بر روی صفحه لاله پرپر گذاشتی
طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا
آقا چه شد به روی زمین سر گذاشتی؟
جانی نداشتی و به هنگام هلهله
سر را به روی دامن مادر گذاشتی
کمتر به در بزن سر خود را دلم شکست
با قطره های خون که روی در گذاشتی
یک آب گفتی و بغلش چند یاحسین
پهلوی آب روضه ی دلبر گذاشتی
کف میزدند دور تو گرچه کنیزها
کِی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی؟
با این تنی که رفته غریبانه روی بام
غصه برای چند کبوتر گذاشتی؟
خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه
جایی برای روضه معجر گذاشتی
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید