اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه

 

هزار شعله ی خون بر روی جگر دارم

دلم گرفته و خوب است چشم تر دارم

 

بده نشانی من را به حضرت موسی

گناه از همه ی خلق بیشتر دارم

 

نشد برای تو قید گناه را بزنم

مرا ببخش که اینقدر دردسر دارم

 

فدای تو شوم اصلا بیا بزن مرا

ولی نخواه از این عشق دست بردارم

 

همیشه منتظر لطف یک نفر بودم

همیشه چشم بر احسان یک نفر دارم

 

زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی

دوباره حال و هوای نجف به سر دارم

 

 علی علیِ مرا زود میخرد زهرا

من از مرام دل فاطمه خبر دارم

 

فدای حضرت زهرا که گفت فضه بیا

مرا کمک بده که درد در کمر دارم

 

نمرده ام که کسی حیدر مرا بزند

سرم شکسته ولی از پرم سپر دارم

 

ز قتلگاه خودم کوچه بنی هاشم

به سوی قَتلگَه کربلا نظر دارم

 

آهای خنجر و شمشیرهای در گودال

نگفته اید به خود مادرم پسر دارم

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 13 بهمن 96

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد بیابانی

 

این روزها نگاه تو از خون دل تر است

گویا دلت حسینیه ی اشک مادر است

 

شال عزا دوباره نشسته به دوش تو

شالی که حیف، سوخته از آتش در است

 

گلبرگ های گونه ی شبنم گرفته ات

زخمی، شکسته، نیلی، چون یاس پرپر است

 

ای وارث تمامی غم های اهل بیت

این روزها غریبی تو مثل حیدر است...

 

...چون دیده ام تورا و سلامت نداده ام

یا تو سلام کرده ای و گوش من کر است

 

مردن میان روضه اگرچه سعادت است

در روضه های فاطمیه باز بهتر است

 

زیرا که اشک یک شبِ این فاطمیه ها

با گریه ی تمام محرم برابر است

 

حالا بیا و روضه بخوان آتشم بزن

چشمم به ناله ی تو و یک وای مادر است

 

یا رب کجا رواست زنی را کتک زنند

وقتی که زن مقابل چشمان شوهر است

 

محمد بیابانی

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه

 

تقدیر ما هجر است، دوری می کشد ما را

باید صدا زد لحظه ی مردن، مسیحا را

 

چشمان ما خیره به دست مردم دنیاست

خرج همه جز یار کردیم این تمنا را

 

آقا سرش خلوت شد و ما بی خیال اصلا

یکبار دنبالش نمی گردیم صحرا را

 

مجنون کجا و ما کجا، ما نیستیم عاشق

وقتی که گم کردیم ده ها قرن لیلا را

 

خود خواسته بیمار بیماریم پر دردیم

از غیر می گیریم جای او مداوا را

 

روزی به پایان می رسد چشم انتظاری ها

حل می کند با پرچم سرخش معما را

 

در کربلا و در نجف در طوس و سامرا

رفتیم از شوقش تمام این حرم ها را

 

یک بستر بی بستری یک چادر خاکی

هر ثانیه دوری زهرا کشت مولا را

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 12 بهمن 96

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد بیابانی

 

در طالع ما وعده ی دیدار بود ای کاش

بخت وصالت با دل ما یار بود ای کاش

 

این هفته ها راوی تکراری هجرانند

این هفته پایان بخش این تکرار بود ای کاش

 

دیدند خیلی ها هزاران بار رویت را

سهم نگاهم دست کم یک بار بود ای کاش

 

بوسیدن خاک کف پاهای تو یک روز

روزی این لب های بی مقدار بود ای کاش

 

مانند چشمان تر تو در غم زهرا

چشمم غریق گریه ی بسیار بود ای کاش

 

بی شک میان گریه هایت آرزو کردی

شهر مدینه بی در و دیوار بود ای کاش

 

یا دست کم روزی که در مابین آتش سوخت

وقتی که می افتاد بی مسمار بود ای کاش

 

محمد بیابانی

برگرفته از سایت بی پلاک

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد جواد شیرازی

 

از نحسی گناه بهایم عوض شده

حال دعا و سوز و نوایم عوض شده

 

خیلی دعا برای ظهورت نکرده ام

یادت نبوده ام که دعایم عوض شده

 

یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه

معلوم می شود که خدایم عوض شده

 

چشمی که خشک شد به امامش نمی رسد

حالات چشمِ عقده گشایم عوض شده

 

دیشب دعام کردی و بی خود نبوده که

از صبح زود، حال و هوایم عوض شده

 

تو رحمتی و با نظرت سوی نامه ام

با فعل خیر، جرم و خطایم عوض شده

 

آلوده ام قبول ولی بی پناه نه

اصلا مگر امام رضایم عوض شده؟!

 

خیبر شکن مقابل زهرا نشست و گفت:

در بستری و حال سرایم‌ عوض شده

 

زهرا تمام قوّت جان منی، بخند

با گریه ات زمانه برایم عوض شده

 

دیشب عبام را رویت انداختم ولی

دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شده

 

محمد جواد شیرازی

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد بیابانی

 

فراق تو بر دل شرر می گذارد

شب غصه را بی سحر می گذارد

 

به سودای روی تو ای ماه زهرا

دلم در شب خود قمر می گذارد

 

اگر تو بيايی ولی من نباشم

چه داغی به روی جگر می گذارد

 

من آن طفل نامهربانم كه سر را

به دامان لطف پدر می گذارد

 

كنار تو در روضه ها گريه كردن

روی اشک هايم اثر می گذارد

 

عزادار زهرا دل غصه دارت

شبی تلخ را پشت سر می گذارد

 

صدای نفس های مردی ميايد

كه دارد به ديوار سر می گذارد

 

محمد بیابانی

برگرفته از سایت بی پلاک

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد بیابانی

 

فراق تو درد است و درمان ندارد

چرا قصه ی هجر پایان ندارد

 

تو جان جهانی تو صاحب زمانی

بدون تو جسم جهان جان ندارد

 

بیا ای که در سال های ظهورت

پر است از بهار و زمستان ندارد

 

خودت را مگیر از دل بیقرارم

که بودن بدون تو امکان ندارد

 

تو این روزها باز هم غرق اشکی

و اشک تو را چشم باران ندارد

 

خدا را دوصد شکر آقا تو هستی

اگر زائر آن قبر پنهان ندارد

 

در این روزهای غریبی سپاهی

بجز همسرش شاه مردان ندارد

 

و بستند دستان خیبرگشا را

شنیدند و گفتند امکان ندارد

 

یهودی در آن کوچه دادش درآمد

مگر که مدینه مسلمان ندارد

 

محمد بیابانی

برگرفته از سایت بی پلاک

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد جواد شیرازی

 

سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان

به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان

 

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان

صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

 

خودت به فکر ما همیشه از قدیم  بوده ای

دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان

 

مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام

به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان

 

همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی

اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان

 

اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!

به اضطراب زینب و به مادر کریم تان...

 

به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین

سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان

 

میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی

جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!

 

محمد جواد شیرازی

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد بیابانی

 

هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت

شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت

 

ابریست آسمان دل بیقرار تو

بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت

 

گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی

چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت

 

تو سوختی که سینه ام آتش گرفت و سوخت

تو روضه خوان شدی اگر این روضه پا گرفت

 

امروز هم بیا و بگو وای مادرم

آخر مریض خانه ی مولا شفا گرفت

 

راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش

این خانه ی علیست که دیگر عزا گرفت

 

در آخرین وصیت زهرا دل علی

از روضه حسین و غم کربلا گرفت

 

محمد بیابانی

برگرفته از سایت بی پلاک

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد حسن بیات لو

 

داغ تو را بهانه گرفتم گریستم

از قبر تو نشانه گرفتم گریستم

 

یک گوشه از محلّه ی غم آشنای تو

با یادت آشیانه گرفتم گریستم

 

از کوچه های شهر گذشتم یکی یکی

وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم

 

با ماجرای هیزم و آتش دلم شکست

یک روضه محرمانه گرفتم گریستم

 

گوشم شنید آه تورا بین شعله ها

تا ردّ  تازیانه  گرفتم  گریستم

 

مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود

بر موی خود که شانه گرفتم گریستم

 

مضمون توعنایت محض است بی گمان

تا حسّ شاعرانه گرفتم گریستم

 

محمدحسن بیات لو

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد بیابانی

 

باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد

یعنی دوباره موقع عرض سلام شد

 

این لطف هیئت است که حتی کسی چو من

با تو میان روضه فقط همکلام شد

 

شکر خدا که سایه ی الطاف مادرت

با دست تو به روی سرم مستدام شد

 

باز آمدم که گریه کنم شاید اشک من

بر زخم های مادری ات التیام شد

 

روضه بخوان ز غربت مولا که بعد از این

خورشید عمر فاطمه اش روی بام شد

 

تازه مصیبت دل حیدر شروع شد

هرچند درد پهلوی مادر تمام شد

 

ای منتقم به پهلوی زخمی مادرت

دیگر بیا، بیا که زمان قیام شد

 

محمد بیابانی

برگرفته از سایت بی پلاک

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد صمیمی

 

وقتی کسی گم ‌گشته ‌ای را در سفر دارد

دائم دلش با بی ‌قراری دردسر دارد

 

مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیست

یک لحظه از چشم ‌انتظاری دست بردارد

 

ناخوش که باشی بدتر از هر درد ، حیرانی ‌ست

وقتی نمی‌ دانی چه دارویی اثر دارد !

 

از دست عالم خسته ‌ام ، مثل یتیمی که

تنهاست ؛ در حالی که می‌ داند پدر دارد

 

وقتی همه هستند ؛ اما او که باید ، نیست

در باغ باشی یا قفس ؛ فرقی مگر دارد ؟!

 

آه ای مسیحا ، کی می ‌آیی ، بی تو این دنیا

وضعی شبیه حال و روز محتضر دارد

 

از رقّه تا کشمیر ، از بغداد تا پاریس ...

عالم مگر شکلی از این آماده تر دارد ؟

 

این درد دل ها هم همه از روی دلتنگی ‌ست ؛

ما بی خبر هستیم ، ... او از ما خبر دارد

 

این طور می‌ خواهیم او را و خدا را شکر

لیلای ما مجنون‌ تر از ما آن ‌قَدَر دارد ...

 

محمد صمیمی

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد بیابانی

 

امان ز گريه ی امروز و آه از فردا

بگو نتابد خورشيد و ماه از فردا

 

دوباره چاله ی هجر تو پر نشد امروز

تو چاره كن كه نيفتم به چاه از فردا

 

قسم به صبح سپيدی كه باز بی تو گذشت

شود ز هجر تو روزم سياه از فردا

 

كنون كه ياد تو هستم كسی حريفم نيست

نگاه كن نشوم بی سپاه از فردا

 

اگر گريختم از سايه ی تو تا امروز

بگير باز مرا در پناه از فردا

 

به تو چه می گذرد امشب از غم مادر

شرار آه تو دارد گواه از فردا

 

صدای ناله ی مردی غريب می آيد

كه می نهد سر خود را به چاه از فردا

 

محمد بیابانی

برگرفته از سایت بی پلاک

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – محمد بیابانی

 

باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد

یعنی دوباره موقع عرض سلام شد

 

این لطف هیئت است که حتی کسی چو من

با تو میان روضه فقط همکلام شد

 

شکر خدا که سایه ی الطاف مادرت

با دست تو به روی سرم مستدام شد

 

باز آمدم که گریه کنم شاید اشک من

بر زخم های مادری ات التیام شد

 

روضه بخوان ز غربت مولا که بعد از این

خورشید عمر فاطمه اش روی بام شد

 

تازه مصیبت دل حیدر شروع شد

هرچند درد پهلوی مادر تمام شد

 

ای منتقم به پهلوی زخمی مادرت

دیگر بیا، بیا که زمان قیام شد

 

محمد بياباني

 

******************

 

اشعار امام زمان(عج) – فاطمیه – قاسم نعمتی

 

با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی

شد گریه ام باب فیوضات الهی

 

هر روز و شب کارم سلامِ برحسین است

با این امیدی که کنی سویم نگاهی

 

من بارها دیدم که با یک قطره ی اشک

با آبرو گردید ،عبدِ رو سیاهی

 

شرمنده ام یک عمر قلبت را شکستم

در زندگی ام نیست روزِ بی گناهی

 

اصلاً محبت های تو بد عادتم کرد

تنبیه کن این بی ادب را گاه گاهی

 

دردِ دلم را جز شما با که بگویم

تنها تو هستی که برایم تکیه گاهی

 

پایانِ کارم گشته و رویت ندیدم

واکن ز قلبم رو به سوی خویش راهی

 

آقا قسم بر صورت نیلیِ مادر

آن چهره ای که دارد از سیلی گواهی

 

آقا قسم بر خانه ای آتش گرفته

آنجا که پشت در به پا شد قتلگاهی

 

ای انتقامِ کشته ی مسمار بر گرد

جانِ گرفتارِ در و دیوار برگرد

 

قاسم نعمتی