اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) – حسین واعظی

 

نمی خواستم ببینم این روزا رو

چون ازش می ترسیدم سرم اومد

روزگار بدی بود بعد بابات

بعد تو‌ روزای بدترم اومد

 

این روزا توی گذشته هام مدام

علی توی خاطراتش ریز شده

حرفام و یادم‌می ره بگم…آها

راسی گفتم‌حسنت مریض شده

 

یاد تو می افته گریه می کنه

می سوزه همش میون تب حسین

امروز و فقط بهونه می گرفت

خوابت و دیده بازم دیشب حسین

 

خودم و به این در اون در می زنم

به خدا نه دیگه اینطور نمیشه

خانومم این بچه ها مادر میخوان

جای خالیت هیچ جوری پر نمیشه

 

خورشید و گرفتن از تو زندگیم

بعد تو باید که رو به ماه کنم

تو که نیستی وقتی که دلم پره

چه کنم باید که سر تو‌چاه کنم

 

دم دمای صب شده کار نداری؟

بچه ها تنهان دیگه باید برم

فاطمه نبودنت سخته برام

می دونی از مدینه شاید برم

 

حسین واعظی

 

*******************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) – محمد بیابانی

 

ای آسمان ببار ولی بی امان ببار

بر باغبان باغ گرفته خزان ببار

 

اصلاً بیا و بر سر حیدر خراب شو

یا نه، به قبر خاکی این بی نشان ببار

 

در بین شعله ها که به یاری نیامدی

حالا به آتش دل غربت فشان ببار

 

با احتیاط، خود به تنش آب ریختم

نم نم تو هم به پیکر این ارغوان ببار

 

وقتی دم مزار تو از پا نشسته ام

یعنی نشسته است درختانشان به بار

 

در این سه ماه من به شکستت گریستم

حالا تو بر شکستن این قدکمان ببار

 

بر اشک های بی کسی ام باز گریه کن

با ناله یتیمی طفلانمان ببار

 

بر گوشواره، چادر خاکی، به میخ در

بر خاطرات مانده در آن آشیان ببار

 

محمد بیابانی

 

*******************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) – محمد بیابانی

 

شرر زده است به جان کوچت از وطن مادر

خزان رسیده پس از تو در این چمن مادر

 

تو رفته ای و پدر در هجوم تنهایی

شده است بعد تو با چاه همسخن مادر

 

زمان غسل تو فریاد زد سکوت علی

که هیچ چیز نمانده از این بدن... مادر

 

حسین و زینب و کلثوم و من که می مردیم

نمی رسید اگر دستت از کفن مادر

 

به هیچ کس من از آن حادثه نخواهم گفت

که مانده راز تو در سینه حسن مادر

 

حسین گفت شبی دیده است، من در خواب

که داد می زدم ای بی حیا نزن... مادر...

 

چه ضربه ای که تو را نقش خاک کرد آن روز

هنوز مانده صدایش به گوش من مادر

 

محمد بیابانی