اشعار ولادت حضرت زهرا(س)
اشعار ولادت حضرت زهرا(س) – روح الله قناعتیان
سلام حضرت کوثر سلام خیر کثیر
سلام سیده خاتون، سلام عشق امیر
شناسنامه ی تو صبح لیله الاسراست
نزول شان تو شد، شان آیه ی تطهیر
چقدر روز تولد دل از همه بردی
چقدر دل که به دست شما نشد زنجیر
به یمن روز تولد برایت آوردند
فرشته های بهشتی لباسهای حریر
تو نیم زندگیت را شدی نصیب پدر ...
و نیم دیگر آن را علی، ولی تقدیر ...
کنار حضرت حیدر چه لذتی دارد
فقط تو باشی و آقا، دو لقمه نان و پنیر
سر است از همه ی فرش های کاشانی
میان خانه ی مولا همان دو قطعه حصیر
همین که نیت خنده کنی فرشته شدی
فرشته نه، تو بگو ماه، ماه منیر
برای حضرت حیدر سه روز شیرین بود
ولادت تو، عروسی تو و روز غدیر
تو سهم دار فتوحات شوهرت هستی
به نام نامی تو می زند علی شمشیر
به روزهای نداری چقدر سر کردی
به روزه های پیاپی، به نان خالی و شیر
تو برتر از غزلی، من زیاد کم گفتم
اگر که بد شده بی بی ببخش و خورده نگیر
روح الله قناعتیان
*******************
اشعار ولادت حضرت زهرا(س) – آرمان صائمی
دوباره فاصله افتاده بين فاصله ها
نسيم ياس رسيده ميان سلسله ها
دوباره بر سر سجاده قبله گم كردم
تويى بهانه ى عالم براى نافله ها...
به هركجا بروى بوى عشق مى پيچد
تو ماه و اختر و شمسى براى قافله ها
تويى كه مريم عذرى شده ثنا گويت
تويى كه راز خدايى...جواب مسئله ها
مرا براى غلامىِ خود حسابم كن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم كن
به معجزات تو بانو نگاه بايد كرد
و چشم هاى مرا فرش راه بايد كرد
من از تو غير تو بانو مگر چه ميخواهم؟
بدون عشق تو عمرم تباه بايد كرد
اگر پرستش تو اشتباه باشد هم
خوشم به اين نظرم اشتباه بايد كرد
اگر كه سجده به پاى تو كفر هم باشد
بر اين عقيده ام اصلاً گناه بايد كرد
مرا غلامِ غلامانِ خود خطابم كن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم كن
فرشته ها همه مدهوش ربناى تو
ملائكه همه محتاج يك دعاى تو
زمان خلقت آدم خدا سفارش كرد
شفاعت همه باشد به دست هاى تو
خدا كند كه مرا از قلم نيندازى
منم اسير شهيدانِ كربلاى تو
براى حضرت حق عين و شين و قافى تو
به روى عرش معلاست رد پاى تو
مريض عشق تو هستم ولى جوابم كن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم كن
تو مرد بودى هميشه به پاى شير خدا
تو وقف كردى خودت را براى شير خدا
نبود غير تو محرم به راز هاى على
نديد غير تو كس گريه هاى شير خدا
تو ياد دادى به ما پشت حق بمانيم و
فداى حق بشويم..اى فداى شيرِ خدا
چه آمده به سر مرتضى؟فقط نه سال؟
هرآنچه خاك شما شد...بقاى شيرخدا
شبيه شمع مرا ذره ذره آبم كن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم كن
آرمان صائمی
*******************
اشعار ولادت حضرت زهرا(س) – رضا تاجیک
ای حسن مطلع همه ی عاشقانه ها
حس لطيف پرشده بين ترانه ها
زهراترین ستاره ی اوج کرانه ها
از تو شنيده اند تمام زمانه ها
دیگر به خانه ی همه دختر مقدس است
با جلوه ی تو واژه ی مادر مقدس است
دیگر رسیده است زمان رسیدنت
سیب بهشت! لحظه ی از شاخه چیدنت
گوش خدا نشسته به پای شنیدنت
چشمان مرتضی شده مبهوت دیدنت
تو آمدی برای نبی مادری کنی
هجده نفس به پای علی حیدری کنی
هر واژه ی رسیده کنار تو کال شد
عاشق شدن بدون تو امری محال شد
تصوير آب با نظر تو زلال شد
قرآن به يمن سوره ی تو لم يزال شد
شبهای قدر ما به تو پیوند خورده است
تقدیر را خدا به دو دستت سپرده است
هر كس كه دم زده ز كلامت كليم تر
ای از همه به امر ولايت سهيم تر
در بین خانواده ی رحمت رحیم تر
هر نسل دورتر شده از تو، عقيم تر
نسل تو نسل "یلتقیان" و مطهر است
هر کس که بوده دشمن نام تو ابتر است
يک مصحف الهی غرق مطالبی
مثل اصول دینی و ارکان واجبی
تو مظهر العجائب شاه عجائبی
مصداق ديگر اسدالله غالبی
قرآن نوشته است به دریا ملقبی
اصلا علی تویی که به زهرا ملقبی
تو آمدی جهان محقر بزرگ شد
با تو مقام و رتبه ی مادر، بزرگ شد
هر کوچکی به نام تو دیگر بزرگ شد
اینگونه بود سوره ی کوثر بزرگ شد
هستی شبيه دسته ی دستاس، دست توست
عالم فدايی دل حيدرپرست توست
جاری شد از خروش قنوت تو صد قنات
ای دختر مباهله، ای همسر زکات
نام تو نقش بر علم کشتی نجات
ای مادر حماسه ی "حی علی الصلات"
در کربلا و شام، تو در یاد زینبی
حس غرور مخفی فریاد زینبی
فرزندهای تو همه طوفان غیرتند
در جنگ و صلح، مرد نبرد و شهامتند
فرزندهای تو همه مست ولایتند
لب تشنه های جام شراب شهادتند
فرزندهای تو حسنی و حسینی اند
دلداده های نهضت پاک خمینی اند
موج محبتت به دل من نشسته است
با عشق تو طناب تعلق گسسته است
مادر! شبیه تو دل ما هم شکسته است
(بر سینه ام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینه ی سینا نمی دهم
یک ذره از محبت زهرا نمی دهم)
رضا تاجیک
برگرفته از کانال بی پلاک
*******************
اشعار ولادت حضرت زهرا(س) – آرش براری
مظهر خیر النسا تا روز محشر فاطمه است
آسیه، مریم، خدیجه خوب و بهتر فاطمه است
فاطمه حتی طهارت را طهارت میدهد
آب با اینکه مطهر هست اطهر فاطمه است
او تجلی میکند گهگاه در احساسها
مهربانیِ میان طفل و مادر فاطمه است
چهارده معصوم رهبر در میان مردماند
در میان چهارده معصوم رهبر فاطمه است
هر کجا که رفت پیغمبر به زهرا بازگشت
این به آن معنی است که اصل پیمبر فاطمه است
اولین و آخرین هم شأن زهرا مرتضی است
اولین و آخرین هم شأن حیدر فاطمه است
باید از دست علی از فاطمه روزی گرفت
ساقی کوثر علی و حوض کوثر فاطمه است
قبل خلقِ خلق بوده خلقت نورانیاش
جلوه کرده در جهان با صورت انسانیاش
افتخاری نیست بالاتر برای جبرئیل
فاطمه نازل شده از بالهای جبرئیل
از همان بدو تولد با خدا محشور بود
رزق زهرا بین آغوش خدیجه نور بود
نزد پیغمبر مقدم بوده او بر کارها
مصطفی بوسید دست دخترش را بارها
فاطمه سرّ خدا در سینه پیغمبر است
عکس وجه الله در آیینه پیغمبر است
روشنایی بخش جنت هست نور فاطمه
ذکر تسبیح خدا؛ نان تنور فاطمه
قبل هرکس فاطمه پا میگذارد در بهشت
وا شود درهای جنت با حضور فاطمه
قدسیان خدمتگزار دختر پیغمبر اند
صد ملک هستند مامور امور فاطمه
عقل کل زهراست و هرچه به جز او جهل کل
فهم عالم هست از فهم و شعور فاطمه
در قیامت کور خواهد شد تمام چشمها
آن زمانی که شود وقت عبور فاطمه
الگوی صاحب زمان زهراست در عصر ظهور
آن زمان پس میشود عصر ظهور فاطمه
نیست غیر از فاطمه سنگ صبور مرتضی
نیست غیر از مرتضی سنگ صبور فاطمه
کوه شد پشت امیرالمومنینش ایستاد
پایه اسلام شد تا اصل دینش ایستاد
خطبههای فاطمه فصل الخطاب مردم است
فاطمه چشم انتظار انقلاب مردم است
در تمام لحظه ها بوده کنار مرتضی
خطبه هایش هست مثل ذوالفقار مرتضی
یک تنه از حق مولایش حمایت کرده است
هر چه را که داشته خرج ولایت کرده است
شعله های فتنه نمرود را خاموش کرد
هر چه مولایش به او فرمود زهرا گوش کرد
فاطمه در کام دشمن فتنه ها را زهر کرد
با تمام فتنهگرها تا قیامت قهر کرد
هر کسی در جبهه زهرا است پس همراه ماست
سوریه مانند خوزستان و کرمانشاه ماست
راه زهرا شاهراه روشن پیروزی است
راه مردانی شبیه مهدی نوروزی است
آرش براری
*******************
اشعار ولادت حضرت زهرا(س) – مهدی رحیمی
تا به دنیا آمدی دنیا دلیلش را شناخت
از خودش دنیا به دست آورد یک دنیا شناخت
چون تسلط داشت هی چرخید دورت روز و شب
گر تورا نشناخت دنیا، ماه از بالا شناخت
آسمان نشناخت سر از پا و روی خاک ریخت
خاک اما زیر پات افتاد و سر از پا شناخت
بی گمان در قاب قوسین دو تا ابروی تو
خویش را هر شب رسول الله اَوْ اَدْنی شناخت
سجده بر نامش اگر واجب شود بی ربط نیست
شیعه در واقع خدا را نیز با زهرا شناخت
قدر می دانم مُحِبَّش هستم اما بیگمان
قدر زهرا را در این عالم فقط مولا شناخت
بی نگاه لطف تو می ریزد از هم جان من
گاه دارد قطره ای از خویش یک دریا شناخت
توی جنت هم گدایت می شوم زیرا گدا
عرض حاجت کرد صاحبخانه را هرجا شناخت
حتم دارم روز محشر هم تو فرمان میدهی
من به تو ایمان کامل دارم اما با شناخت
تو شب قدری و پنهان بوده ای آنقدر که
زینبت حتی تو را در ظهر عاشورا شناخت
زینبت از پای درس کوچه آمد کربلا
آن همه سرهای بر نی را اگر زیبا شناخت
مبحث نشناختن در کربلا موضوع شد
عمه جان جسم حسین خویش را از پا شناخت
تا به آنجا که ربابت را میان کاروان
زینب از صوت علی اصغرم لالا شناخت
روضه یعنی که رقیه چهره را نشناخت و
تا صدایش زد صدای طفل را بابا شناخت
مهدی رحیمی