اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع)
اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – سید پوریا هاشمی
قربان آقایی که بی منت عطا دارد
در روستا اندازه دنیا گدا دارد
دستی که آوردیم سویش پرشد و برگشت
یک دست هم در محضر خوبان صدا دارد
تا حضرت سید محمد دستگیر ماست
این دردهای لاعلاج ما دوا دارد
آنقدر قربانی برای نذر اوردند
حس میکنی دورو بر صحنش منا دارد
فیروزه ای رنگ است اما منشا نور است
خورشید هم از یمن این گنبد نما دارد
هرناامیدی با امید ازین حرم رفته
به به چقدر این آستان حاجت روا دارد
هرچند درهای حریمش سوخت درآتش
اما به دل داغی ز قبر مجتبی دارد
عالم بسوزد در غم آن قبر خاکی که
مهدی برایش شب به شب بزم عزا دارد
قبر غریب شهر یثرب سالیانی هست
فرقی اساسی با غریب کربلا دارد
اینجا فقط خاک است هرجا چشم میبیند
نه زائری دارد نه یک زائرسرا دارد
از ریسه بندان و چراغانی نگو اصلا
وقتی فقط این خاک نور ماه را دارد
نه دسته سینه زنی اینجاست نه هیئت
نه روضه خوانی که دل شور و نوا دارد
زهرا ولی جای همه سر میزند اینجا
با این که قدش خم شدست و درد پا دارد
سید پوریا هاشمی
********************
اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – مجتبی خرسندی
بگو به نور که ماه تمام آمده است
که صبح آمد و پایان شام آمده است
برای شیعه دوباره امام آمده است
خدای فقه و حدیث و کلام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
پدر حسینی و مادر سلاله ی حسن است
اویس وار زمین در هوای او قَرَن است
غلام خانه ی او بودن آرزوی من است
تجسم همه ی احترام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
سراسر از برکات خدا پر است زمین
اگر که در صدف آسمان دُر است زمین
به نور اوست که گرم تبلور است زمین
دوباره رحمتی از جنس عام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
دمیده است به دنیا دم خدادادی
به هر خرابه رسیده هوای آبادی
هزار شکر خدا را که خوب استادی_
_برای این همه شاگرد خام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
چقدر در وجناتش خدا نمایان است
اسیر جذبه ی او کافر و مسلمان است
رسیده آن که امید گناهکاران است
دوباره بوی علی بر مشام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
دل از تمام جهان برده است لبخندش
فقط نه خلق، که دل برده از خداوندش
به داروی گل لبخند های چون قندش
به درد های همه التیام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
رسیده است امامی که نافذ است و بصیر
نکرده حرف خدا را به رای خود تفسیر
نمی شود به کلام بنی امیه اسیر
برای مذهب شیعه قوام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
به حکم آیه ی تطهیر، پاک یعنی او
که پنجمین گُهر تابناک، یعنی او
برای سنجش ایمان ملاک یعنی او
ملاک حد حلال و حرام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
به علم و حلم و تمام فضائلش صلوات
به جلوه های پیمبر خصائلش صلوات
به نور چهره ی چون ماه ِ کاملش صلوات
که موعد صلوات و سلام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
گروهی از سخنان خدا جدا شده اند
که در توهم خود نائب خدا شده اند
چه رازهای دروغی که برملا شده اند
که آفتاب همه روی بام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
همان که وقت جسارت حضور خواهد داشت
که در مسیر اسارت حضور خواهد داشت
زمان کشتن و غارت حضور خواهد داشت
بیا که راوی غم های شام آمده است
امام باقر علیه السلام آمده است
خدا کند که شب انتظار سر برسد
سپیده سر بزند، نوبت سحر برسد
خدا کند که به زودی همین خبر برسد:
به صف شوید دم انتقام آمده است
امام مهدی علیه السلام آمده است
مجتبی خرسندی
برگرفته از کانال بی پلاک
********************
اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – محمد حسین رحیمیان
رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه
نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه
گرفته است بهانه دلم برای مدینه
فدای چار امام گره گشای مدینه
کبوتر دل من تا بقیع گشته مسافر
سلام مقصد پنجم ! سلام حضرت باقر
نبود این دل ما حیدری اگر تو نبودی
نبود روزی ما نوکری اگر تو نبودی
نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی
نداشت جسم تشیع سری اگر تو نبودی
بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت
غلام حیدر و زهرا شدیم با زحماتت
تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت
تویی که درک خلایق نمی رسد به مقامت
شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت
شده است منبر روضه حیات بخش ز نامت
همیشه کرده حدیث تو گرم روضه ما را
نتیجه های تلاش توایم و صادقت آقا
امام پنجم عالم، امید پنج تنی تو
بزرگ تر ز تمام تصورات منی تو
فدای عزم بلندت، امام بت شکنی تو
خودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو
تویی که وارث جمع فضائل حسنینی
امام امتی و میوه دل حسنینی
همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت
زبانزد است در عالم همیشه جود و عطایت
بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمت
و در مرام شما نیست دین به غیر محبت
تو و کرم، تو و بخشش، تو و عطای فراوان
همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان
تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است
به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است
به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است
بقیع بی حرمت هم بهشت اهل یقین است
به رغم خواسته ی منکران اصل ولایت
حرم نداشتنت هم نکرد کم ز مقامت
تو یادگار شهید غروب حادثه هایی
تو در تمامی حالات، یاد کرببلایی
ز کودکیت تو دلتنگ سیدالشهدایی
تو داغدار امام ِ مُرَمِّلٌ بِدِمایی
چهار سالگی ات را نمی بری دمی از یاد
رقیه بین خرابه جلوی چشم تو جان داد
محمد حسین رحیمیان
********************
اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – علیرضا وفایی
از قرص ماه چهره ی تو آفتاب ریخت
تا آسمان چشم گشودی شهاب ریخت
روزی که آمدی به گمانم ، ز آسمان
جای نزول آیه ی باران شراب ریخت
وقتی که آمدی به زمین ، پشت پای تو
گویا که جبرییل ز چشمش گلاب ریخت
خاک قدوم خادم تو طوطیای چشم
روی سر عدوی تو باید عذاب ریخت
تو پای درس مکتب سجاد بوده ای
از هر کلام درس تو صدها کتاب ریخت
هر کس که شیعه است یقین مذهبی ز توست
حتی رییس مکتبمان مکتبی ز توست
**
ذره به لطف چشم تو خورشید می شود
گرد و غبار ، زهره و ناهید می شود
هر نا امیدی از طرف خلق می رسد
در بارگاه قدس تو امید می شود
خوشبخت آن کسی ست که در سایه ی شماست
چون که فنای راه تو ، جاوید می شود
چشمان تو به گبر به بیفتد بدون شک
از عارفان خطه ی توحید می شود
وقتی که جاری است به لب اسم اعظمت
از دل به غیر یاد تو تبعید می شود
من در رکاب غیر تو زانو نمی زنم
غیر از شما به هیچکسی رو نمی زنم
**
تو پنجمین نتیجه ی نخل امامتی
تو هفتمین سفینه ی دریای عصمتی
آیینه ی تمام نمای حسینی و ...
مثل پدربزرگ خودت با صلابتی
خود را به خادمان تو منصوب می کند
هر آنکسی که داشته یک جو لیاقتی
اینگونه نیست قاعده ی انتخاب ها
از دامن تو هر که بگیرد به راحتی
روز ولادت تو شب آرزوی ماست
من آرزو به دل شده ام از زیارتی
ای پنجمین شمایل مولا خوش آمدی
هم بازی رقیه ، به دنیا خوش آمدی
**
از خاطرات آن سفر پر بلا بگو
هم بازی رقیه تو از کربلا بگو
در آن غروب بهت گرفته چه دیده ای
از اضطراب دختر خیرالنسا بگو
هم سن و سال های تو در خیمه سوختند
از گوشواره های همان بچه ها بگو
پای برهنه روی مغیلان دویده اید
مقتل بخوان و اندکی از ماجرا بگو
گر چه مکدرید از آن مجلس شراب
از داستان آن سر و طشت طلا بگو
بر شانه بار داغ بلا را کشیده ای
از خیزران و آن لب و دندان چه دیده ای
علیرضا وفایی
********************
اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – حسن لطفی
جلوه می بارد از جمال علی
جذبه می جوشد از جلال علی
هر که دارد خدا به خاطر اوست
هر که دارد خدا حلال علی
مرتضی را چه کار با عالم
هست عالم فقط وبال علی
ای نفسهات در خصال صدوق
ای بزرگیت از خصال علی
همه ی حرف توست قال نبی
همه ی حال توست حال علی
آمدی تا که با تو ما برسیم
ما همه میوه های کال علی
لطف زهرا تو را به ما دادند
از کرمخانه ی عیال علی
ای نماز مطهر زهرا
سجده های معطر زهرا
خیره ای بر مقاماتش
مثل قابی برابر زهرا
می وزد در هوای گیسوت
عطر گلهای قمصر زهرا
آسمانی و مژده ات را داد
به زمینی ها پیمبر زهرا
بی خودی نیست فاطمی هستی
پُری از نور کوثر زهرا
می زند موج در احادیثت
جلوه های مکرر زهرا
با شما جبرئیل نام مرا
می رساند به محضر زهرا
ای طلوع علی الدوام حسن
آفتاب بلند بام حسن
جابر آورده ات سلام رسول
مادرت گفته ات سلام حسن
می رسند از تبار مادریت
هفت معصوم بر امام حسن
حسنی زاده ای ز آل حسین
ای حسینی ترین کلام حسن
دست تو دست مجتبای کریم
به تو زیبنده است نام حسن
بسکه داری ارادتش آقا
در بقیعی به احترام حسن
خوشبحالت کنار او هستی
ای تمام علی تمام حسن
ای محمد ترین دعای حسین
دومین احمد حرای حسین
آمدی تا به انتها برسد
امتدادی از ابتدای حسین
از پدر ارث برده است عمری
سر این شانه ات روای حسین
آنکه روزی حسین منی گفت
گفت بعدش تویی برای حسین
ای علی اکبر امام شده
اکبر بعد کربلای حسین
تو حسینیه ی خدا هستی
با تو ماندیم در هجای حسین
حسن لطفی
********************
اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – علیرضا خاکساری
خبر رسیده که امشب ز راه دور می آیی
میان حُلّه ی عرشی غرق نور می آیی
خبر رسیده همه محو روشنای تو هستند
شبیه آینه هایی چنان بلور می آیی
ابهت است که در چشم های تو شده نازل
چه با شکوه ولی خالی از غرور می آیی
پدر تو را ز خدایش میان سجده گرفته
سلام روی لبت غرق در سرور می آیی
رجب مرّجب اگر شد به یمن مقدم تان بود
شبیه نهر پر از باده ی طهور می آیی
نسب نسب همه عالی مقام ها متعالی
به دامن علوی ها حسین پور ! می آیی
مفاعلن فعلاتن محمد بن علی شد
مگر تو هم به میان دل بحور می آیی؟
**
به اختیار خودت انتخاب را به تو دادند
تمام ادعیه ی مستجاب را به تو دادند
سخاوت و نفس و سادگی مادر آب و
شجاعت و جگر بوتراب را به تو دادند
طبیعی است در عالم مَثل نداشته باشی
چرا که پرتو شش آفتاب را به تو دادند
پدر بزرگ کریم و کریمه مادر پاکت
کریمی و کرم بی حساب را به تو دادند
رسیدی از پس پرده مگر که فقه بگویی
به امر خالق یکتا کتاب را به تو دادند
برای اینکه بگردم همیشه در پی ات آقا
سوال را به من اما جواب را به تو دادند
میان این همه واژه به من "رعیت ساده"
و لفظ جالب "عالیجناب" را به تو دادند
دلیل حال خوش من فقط تویی تو چرا که
همیشه مرهم حال خراب را به تو دادند
به اتفاق پدر ،عمه های کرببلایی
در انتها عَلَم انقلاب را به تو دادند
به این نتیجه رسیدم گریز روضه همین جاست
یکی دو مرتبه طفل رباب را به تو دادند
بگو که لحظه ی مرثیه خوانی همگانی
همیشه روضه ی قحطی آب را به تو دادند
علیرضا خاکساری
********************
اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – داوود رحیمی
حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده
از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده
پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس
فیض مدام از عالم بالا رسیده
فرخنده فیضِ فرخ و فرزانه ای که
آوازه اش تا سدره و طوبی رسیده
آن مدعی کز نسل احمد حرف می زد
حالا ببیند چارمین آقا رسیده
این چارمین حیدر نصب این پنجمین دُر
از کوثر پر گوهر زهرا رسیده
داعیه داری که به علمش ناز می کرد
کارش به شاگردی این آقا رسیده
با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمی ماند
با " قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده
لطفش همیشه شامل حال گداهاست
از لطف و از آقایی اش بر ما رسیده...
یا باقر العلم النبیّین یا محمّد
فرقی نداری در حقیقت با محمّد
دریای علمت تا ابد ساری و جاری
تو مثل زهرا کوثری، دنباله داری
در جهل تاریک و خزان معرفت ها
با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری
مثل پیمبر دست مردم را گرفتی
با تو سر راه آمده عبد فراری
وقتی تو آقای منی، در خانه ی تو
با آبروتر از گدایی هست کاری؟
از تو نوشتم دفترم شد آسمانی
یک آسمان لبریزِ حس بی قراری
از تو نوشتم یادم آمد که غریبی
افتاد از دستم قلم در یک کناری
یک دست روی سینه و دست دگر را
در پنجره های ضریحی که نداری...
از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم
نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری...
داود رحیمی
********************
اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) – مهدی رحیمی
روشن تر است این پسر از ماه صورتش
گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش
ماه رجب به ماه عرب چشم دوخته
معلول خیره ست به دقت به علتش
ماه تمام اول ماه رجب رسید
قد قامت الصلوة به قد و به قامتش
شد اولین محمد بعد از پیامبر
آمد ز دست های علی هم نبوتش
چون آفتاب وقت طلوع و غروب خویش
عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش
پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل
باید که کوک کرد زمان را به ساعتش
در آفتاب ظهر، زمین سایه اش کم است
خاص است قهر حجت و عام است رحمتش
از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر
قلب من و تو است حدود حکومتش
قارون اگر شود همه ی عمر چون گداست
در محضر تو هرکه بنازد به ثروتش
این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین
باید که غبطه خورد به شکل سیادتش
بوده علی اگرچه پسرخوانده ی نبی
گشته محمد اِبْنِ علی با ولادتش
داییش قاسم است و رقیه ست عمه اش
از این مسیر رفته به زهرا شباهتش
همبازی رقیه و دلواپس عمو
شد شرح روضه مدت عمر امامتش
در ظاهرش گرفتن مجلس برای علم
در اصل شرح روضه فقط بوده علتش
تا روضه ی حسین شود زنده نُه امام
مسموم هم شوند می ارزد به قیمتش
مهدی رحیمی