شام غریبان حضرت زهرا(س) - یوسف رحیمی
نیمه شب، اشک، عزا، آه چه غوغا شده بود
مجلس ختم علی بود که برپا شده بود
گریه کن: دیده ي خونبار ولی الله و
روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود
آنکه در صبر زبانزد شده بود از اول
حال بی صبرتر از فضه و أسما شده بود
هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای
راز جانسوز ترین حادثه اِفشا شده بود
بازویی را که نود روز ز مولا پوشاند
در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود
آه تا صبح دگر دیده ي او باز نشد
درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود
دست میشست ز جان، لحظه به لحظه مولا
گرچه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود
بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت
بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود
شایعه شد که علی عاقبت از پا افتاد
هر چه شد آه پس از رفتن زهرا شده بود
یوسف رحیمی
********************
شام غریبان حضرت زهرا(س) – رضا رسول زاده
این سرخ جامه ی بدنش را عوض کنم ؟
یا دستمال زخم تنش را عوض کنم ؟
افتاده ام به پای پرستوی زخمی ام
شاید که قصد پر زدنش را عوض کنم
اسما بیا کمک بده هنگام غسل یاس
وقتش شده که پیرهنش را عوض کنم
پر کرده خون تازه زمین حیاط را
باید دوباره من کفنش را عوض کنم
زینب نشسته پشت در و ... یاد فاطمه است
باید که جای سوختنش را عوض کنم
باید که بعد رفتن زهرا به شیوه ای
رویای هر شب حسنش را عوض کنم
تقدیر ما نوشته خدا و نمی شود
شام فراق دل شکنش را عوض کنم
رضا رسول زاده
**********************
شام غریبان حضرت زهرا(س) – مصطفی متولی
زینب تورا به جان من آرام گریه کن
مثل برادرت حسن آرام گریه کن
میدانم آب میشوی از داغ مادرت
مانند شمع انجمن آرام گریه کن
کمتر به این شمایل نیلی نگاه کن
سیلی مزن به صورتت آرام گریه کن
اینقدر خاک بر سر و روی خودت مریز
قدری کنار این بدن آرام گریه کن
دستم رسیده است به زخمی عمیق وای
زینب بیا بگو به من آرام گریه کن
حالا بیا به یاد حسین غریبمان
بنشین و پای این کفن آرام گریه کن
مصطفی متولی
**********************
شام غریبان حضرت زهرا(س) – یاسر حوتی
زلال آينه ها را به گريه آوردي
شكوه عرش علا را به گريه آوردي
من الهزيز جهنم الي حظيظ بهشت
تو از كجا به كجا را به گريه آوردي
الا الهه ی خورشيد پشت ابر كبود
تمام هفت سما را به گريه آوردي
چرا قنوت شكسته گرفته اي، بانو
چه كرده اي كه دعا را به گريه آوردي
كنار بستر تو هيبت علي بشكست
تو مرد هر دو سرا را به گريه آوردي
ندا رسيد حسن را ... ، حسين را بردار
خداگواست خدا را به گريه آوردي
یاسر حوتی
**********************
شام غریبان حضرت زهرا(س) – حسین رستمی
آن شب میان خانه مراسم گرفته بود
پیوند اشکهای علی بود و خون رود
بودند زینب و حسنین و زنی که داشت…
…می ریخت آب و غیر همین ها کسی نبود
محرم نداشتند بجز آستینشان
گریه کنان روضه دستی که شد کبود
آنقدر غسل او به نوازش شبیه بود
انگار کن که فاطمه در خواب رفته بود
تا اینکه دست کوه با بازی او رود خورد
لرزید زانوانش و آتش فشان نمود
پروانه ها دویده به بالین شمع و بعد
می سوختند و باز به بالا رسید دود
دودی که پلکهای خدایی به هم کشید
یک قطره هم چکید و به آن خانه در فرود
فرمود سجده های به تن را قیام کن
دارد قیام عرش خدا می شود سجود
حسین رستمی
برگرفته از وبلاگ مشق هیئت